• تأملی ایمانی در سوره ی شمس (2)

    تأملی ایمانی در سوره ی شمس (2)

    حضرت حق بعد از سوگند یاد کردن به خورشید و ضحایش و به ماه و ظلمت دور آن ؛ به آسمانی که خورشید با تمام سیاراتش و با زمین و ماهش  و تمام این برج های بلند و محکم در آن معلق اند، قسم می خورد...

    سپس با یک سوال ربانی قسم میخورد:  ما بناهـا ؟ چگونه توانسته که تمام این وزن ها و جرم های سنگین را تحمل کند. بنا ی آن چگونه انجام شده است که می تواند وزن خورشید را که میلیونها میلیون  برابر زمین جرم دارد، تحمل نماید؟ .. چگونه وزن این برج های آسمانی عظیم را که ابعادشان به میلیونها سال نوری می رسد را درخود جای داده است؟ ..چه قدرتی پشت این بنای بدیع با این همه کمال و زیبایی نهفته است .. چه حکمتی پشت این همه محاسبه دقیق که آنها را به این شکل محکم و استوار نگه داشته ، وجود دارد؟   .. چه قدرتی در ماورای آن وجود دارد که باعث شده میلیاردها سال بدون اینکه متلاشی و نابود شود، و مانند ساختمانهای ما بعد از صد یا هزار سال از بین برود ، هنوز هم پابرجا و استوار بماند؟..

    به راستی چگونه ساخته شده، پابرجا مانده، چنین بدیع و عجیب گردیده و چگونه چنین منظم گردیده است؟ ... اینها سوالاتی است که حق سبحانه و تعالی با پرسیدن این جمله ی معجزه  آسا از اسراری که جز او کسی بر آنها آگاه نیست، در ذهن ما ایجاد می فرماید... علیرغم اینکه ادعا می کنیم در عصر دانش و علم قرار داریم ، حقیقت این است که هیچ کس حقیقت "ما بناهـا"  را نمی داند غیر از اینکه بگویند این از اسرار آفریدگار جهان است و تنها او می داند که آسمان را چگونه بنا کرده و ساخته است. .. به همین علت با این سوگند، از سر حکمت، قدرت، علم و یقین سخن می گوید، تا اوج عظمت این بنا را که تنها خود راز آفرینش آن  را می داند ، بیان فرماید..

    این بود قسم به آسمان و به آنکه آن را بنا نهاده  ...  سپس نوبت به سوگند دیگری می رسد  ... سوگند به زمین یعنی همین سیاره ای که خداوند رحمان آن را ویژه ی این قرار داده که زندگی انسان را در آغوش خود بپروراند ... سیاره ای که غیر از آن در هیچ سیاره ی دیگری تمام اسباب و وسایل و نیازمندی های اساسی حیات و جود ندارد. .. وزن، حجم، طبیعت، چگالی، عناصر تشکیل دهنده، شن و ماسه، کوهها، هوا ، آب، دریاها ، ابر ها ، اقیانوسها، خورشید و ماهش، مدارهایش و مدارهای سیاره های اطرافش، زوایا، ابعاد، دورانها و  مدارهایش همه و همه به گونه ای تنظیم شده اند، که انسان بتواند در آن زندگی کند، خصوصیاتی که دانشمندان عقیده دارند، اگر بخواهیم حیات را در سیاره ای دیگر بیابیم باید تمام خصوصیات مذکور و تعداد دیگری را نیز که از قلم افتاده اند،داشته باشد. از این روست که قسم حق او به زمین، به دنبال آیه ی قبل می آید و بلافاصله این سوال الهی مطرح می شود که علت حقیقیش را نمی دانیم .. ما طحاهـا ؟ طحو در لغت به معنای دحو یا غلت خوردن و حرکت کردن (در آسمان) و گسترده شدن و پهن شدن است به گونه ای که زمین در هر بیست و چهار ساعت یک بار به دور خود و در هر 25/365 روز یک بار در مسیری دایره وار که طولش به میلیونها کیلومتر می رسد، پیوسته و بدون توقف ، به دور خورشید می چرخد. .. کلمه ی اطاح در جمله ی( اطاح بالشیء ) در عربی یعنی(أي أطلقه) یعنی آن را رها کرد و انداخت .اسم آلت طاحون (به معنای) آسیاب که با نظم و آرامش می چرخد، از ریشه ی همین کلمه گرفته شده است و گیاه بین دو سنگ آن به طور مساوی تقسیم می شود .. در زمین نیز همین گونه است،  که گستردگی، دوران و حرکت آن به دور خودش گرما را بین قسمت های مختلفش تقسیم میکند و فشار هوا را در جوش  و بادها را در مناطق مختلف و آبها و عرصه های دیگر را در آن مشابه هم  می گرداند...

    امّا چه قدرتی زمین را در این حالت همیشگی طحو یا دحو نگاه می دارد؟ ..دانشی که تمام این ابعاد را تعیین کرده از کجا آمده است؟ خاستگاه تمام این حکمت که سرعت ها، زوایا و پارامترها را چنین تنظیم کرده است که زندگی در زمین با دما و فشار در حالتی متعادل و متوازن و منسجم در اوج کمال و جمال  پابرجا شود، کجاست؟ ..آیه ی کریمه تمام اینها را در دو کلمه  بیان فرموده است  "ما طحاهـا" ..  با همین شیوه  در آیه قبل از آن ، درباره آسمان فرموده "ما بناهـا" .. جوابی پیش روی ما نیست ای آفریدگار عظیم الشأن غیر از اینکه بگوییم این همه از حکمت و قدرت بی پایان توست ای پروردگار مهربان...  به همین علت است که قسم تو به چیزی آمده که ما تمام اسرار نهانش را نمی دانیم و تنها تو به آن آگاه هستی ... و هرچه نظریات تلاش کنند و فرضیه ها بکوشند ، باز علم نمیتواند از مرزهایی که تو برای عقل و ادرک ما قرار داده ای فراتر رود. به راستی که  ما بناهـا وما طحاهـا ..  دو چیزی هستند که با انسجام و تسلسلی منطقی کنار هم قرار گرفته اند ... زیرا بدون آسمان و گستردگی آن .. زمین حرکت و دوران و گستردگی نمی داشت. ..

    حال در زنجیره ی سوال ها به آخرین سوگند خداوند می رسیم که می فرماید: .." و نفس و ما سواهـا"(سوگند به نفس و آن كس كه آن را درست كرد)  سوگند به روان بشر است ... سخت ترین معما ها .. من نمی خواهم وارد عمق نفس و روان انسان شوم، زیرا سخن من تنها درباره ی نشانه ها و معجزات آفاقی است .. ولی درباره ی نفس و روان انسانها .. کسانی دیگر (که متخصص این رشته اند) باید اظهار نظر کنند اما بنده می خواهم تاملی در جوار این سوال حق تعالی داشته باشم که فرموده "و ما سواهـا" ..  این سوال از رازی است که دانشمندان را متحیر نموده  .. آیا شر و بدی در ذات نفس انسان وجود دارد .. به راستی نفس یا روان چیست و چگونه درست شده است؟ .. جواب آشکار را در آیه بعدی  بعد از آخرین قسم خالقمان،می بینیم که  "ونفس وما سواهـا، فألهمها فجورها وتقواها"..  جواب این است که الله تعالی همه ی روانهای بشری را بر فطرت پاک آفریده است .. روانی راست و درست .. بنا براین نفس بشر مخلوقی است که دارای خواهش ها ، تمایلات و شهوت های خود را دارد بعلاوه در آن نفخه ای روحانی وجود دارد که ماهیت آن را نمی دانیم زیرا ازجانب خداوند است روحی الهی که خداوند از زمان خلقت حضرت آدم ابوالبشر در تمام انسانها دمیده است... همان چیزی که پیام آور حق (صلی الله علیه وسلم) وقتی از خلقت جنین سخن می گوید، دوباره آن را تکرار می نماید.. بدین ترتیب حق تعالی با این سوگند و آیه بعد از آن، ما را در مقابل رازی از رازها قرار میدهد که دانش ما را بدان نمی رسد.

    امّا آن روحی که بر جسم و تمایلات و شهوت های انسان تسلط دارد، چیست؟ .. درحقیقت این روح چیزی از امر و فرمان پروردگار است و ما جز اندکی درباره آن نمی دانیم. .. حق سبحانه وتعالی این حقیقت را به ما معرفی می کند که فجور وفساد نفس انسان در فرو رفتن و به تاراج رفتن او به دست جسم و شهوتها و مادیات اوست. و تقوا و پاکیزگی و وارستگیش در تسلط این روح و فکر و عقل و کنترل شهوت ها و خواهش ها و هدایت نمودن آنها در مسیر قانون خداوند است....

    به همین دلیل نفس هر انسانی همزمان، هم الهام و توان انجام فسق و فجور و اطاعت از خواهش های جسم را داراست و هم قدرت پاک شدن و اجابت ندای روح و عقل را.. و این همان امانتی است که خداوند آفریدگار بر دوش انسان گذاشته و به او آزادی انتخاب و تصمیم گیری داده است. ... پس او دو راه پیش روی خود دارد.. همانگونه که آیه  در نهایت اعجاز، سادگی و آسانی می فرماید، معرفی و خلقت نفس انسان اینچنین است  و غیر از خالق نفس و تدبیر کننده ی وجود و حیات  و دوام او بر روی زمینش و زیر خورشیدش و درون بنا و آسمانش، هیچ کس نمی تواند با چنین دقت و ترتیب و تسلسلی  خلقت نفس را  توصیف نماید.

    چیزهایی که انسان چیزی از اسرار آنها نمی داند و حتی چیزی از نفس و روح خود، جز آن مقداری که الله مقدر فرموده نمی داند ... آیاتی که در ترتیبی ربّانی و حکت آمیز آمده اند، و کسی قادر به آوردن آن و با این حکمت ربّانی بی نهایت نیست مگر ذات رب العالمین، تا ما این حقیقت را بدانیم که چیزی از رازههای درون و اطراف خود نمی دانیم.

    سپس به جواب قسم تمام آیه های سابق می رسیم، یعنی قسم به خورشید و معجزات آن ، به آسمان و بنای محکمش، به زمین وحرکت و گستردگیش و بالاخره به نفس و خلقت درست آن ... جواب  واضح و مشخصی دارد و شاهراه رستگاری و بیراهه ی بدبختی را می نمایاند. این فرموده الهی به روشنی این حقیقت را با خود به ارمغان می آورد که هر انسانی که نفس و روان خود را از بدی ها پاک کند و از شر محفوظ و بدور دارد و از حق پیروی نموده از باطل دور شود، و خود را برای ذاتی که مدبر خورشید و زمین وماه است و از این نفحه ی روحانی و الهی در وجود وی دمیده است خالص گرداند و به ندای عقل گوش داده، در راه اطاعت و رحمت او گام بردارد، رستگار و خیرمند شده، و هدایت را به دست خواهد آورد  و از بدبختی و شقاوت نجات خواهد یافت.    

    و هر که نفس خود را در مهلکات  و نارضایتی و خشم آفریدگار اندازد ، هر کس که در کار روح خود نقص ایجاد کرده یا آن را به خاطر خواهش های جسمانیش پایمال و آلوده نماید، عقل خود را علیه  وسوسه های نفس به کار نیندازد و جان خود را برای بدی یا ارتکاب گناه و مخالفت با فرمان الهی یا ترک نیکی و اطاعت خالقش  به کارگیرد،زیانکار و بدبخت خواهد گشت.

    این جوابی  است مشخص، صریح و بسیار کامل .. زیرا این فرموده ی ربّانی جواب این قسم است که مثالی را نیز برای تنفیذ این جواب ، و این روش و قانون اساسی و وعد و وعید در داستان قوم ثمود بیان فرموده است ..  به این گونه که آیات بعدی بیان می کنند که سنت های الهی چگونه باعث عذاب قوم ثمود که از امر پروردگار خویش بیرون شدند گردید ، و کسانی که نفس خود را تابع شهوت های خویش و سربرتافتن از دستور پروردگارشان کرده بودند، چگونه زیانکارشدند؟ ...

    این اتفاق زمانی افتاد که ثمود از طغیانگران و ظالمان و اشقیای جامعه ی خود پیروی نمودند و فریاد عقل را که از سوی پیامبرشان به آنان می رسید ، ترک گفتند. .. سرانجام آنان این شد که خداوند ریشه ی انان را از زمین برکند و آنان را نابود ساخت و از صحنه وجود محو ساخت تا منتظر عاقبت بد خویش و عذاب در آخرت نیز باشند ..  این داستان ملتی است که اعراب و اهل کتاب آنان را می شناختند و بر آثار به جا مانده از محل زندگی آنها گذر می کردند.. داستانی زنده که به عنوان دلیلی آشکار بر سنت های تغییر ناپذیر الهی در جلوی چشمانشان بود .. از زید بن ارقم از رسول خدا صلی الله علیه وسلم روایت شده است که هنگام شنیدن این آیات این دعا را خواندند:

     "اللهم أنى أعوذ بك من العجز والكسل والهرم والجبن والبخل وعذاب القبر .. اللهم آت نفوسنا تقواها و زكهـا أنت خير من زكاهـا أنت وليهـا و مولاهـا ..  :

    ( ای معبود من !، به توپناه می آورم از ناتوانی و تنبلی ، و از پیری و بزدلی و بخیلی، و از عذاب قبر،  بارخدایا! نفس های ما را با تقوا بگردان و آنها را از آلودگی پاک فرما، زیرا که تو بهترین کسی هستی که آن را پاک می گردانی، تنها تو دوست (حقیقی) و سرپرست (و مولای) آنها هستی." 

       {اللهم إنى أعوذ بك من قلب لا يخشع و من نفس لا تشبع و علم لا ينفع و دعوة لا يستجاب لهـا }{ بار الها! به (درگاه) توپناه می آورم از اینکه قلبی بدون خشوع ، نفسی سیری ناپذیر، ،دانشی بی فایده و دعایی بی اجابت داشته باشم،.}

    .. اللهم آمين و صلى اللهم على حبيبك و رسولك ..

     از شما عزیزان التماس دعا داریم.

     

    IslamQT.Com

    اسلام-قرآن و تفسیر

    =============

    به قلم استاد دکتر سلامه عبدالهادی محمّد

    استاد علوم مدیریت انرژی و مدیر عالی سابق انرژی در اسوان

    مترجم: عبیدالله

         

     

     

     

     

                 

        

     

     

     


    بازگشت به ابتدا

    بازگشت به نتايج قبل

     

    چاپ مقاله

     
    » بازدید امروز: 200
    » بازدید دیروز: 853
    » افراد آنلاین: 3
    » بازدید کل: 4959