ادغام دو نوع
است:
ادغام بزرگ: به هم
رسیدن یک حرف متحرك به حرف متحرك دیگر به طوریکه هردو به
یک حرف مشدد تبدیل گردند.
در روايت حفص از عاصم از این نوع كلمات تعداد
معدودی در مثال ها ذکر شده اند، مانند:
-
كلمه
ی تَأْمَـنَّـا در آیه ی شریفه ی:
﴿قَالُواْ يَا أَبَانَا مَا لَكَ لاَ تَأْمَـنَّـا عَلَى يُوسُفَ وَإِنَّا
لَهُ لَنَاصِحُونَ﴾ (يوسف 11) (مثال
اول) که اصل آن "تأمنُـنَا" بوده است. ولی حرف نون مرفوع
در حرف نون بعد از حود ادغام شده و به تَأْمَنَّا تبدیل
شده است. بیان این ادغام به همراه اشمام (بویش) یا اختلاس
(ربایش) که همان افزودن اندکی مصوت با به هم آوردن لب ها، انگار که
می خواهد ضمه را تلفظ کند، است، جز آنکه حرکت (مصوت) حذف شده همان نون اولى
است.
-
كلمه
ی أَتُحَاجُّونِّـي در آیه ی: ﴿ قَالَ
أَتُحَاجُّونِّـي
فِي اللّهِ وَقَدْ هَدَانِ﴾ (انعام 80) (مثال دوم) چنانچه اصل كلمه ی أَتُحَاجُّونِّـي: "أتحاجونَنِي" بوده است.
-
و
﴿مَا مَكّـَنِّي﴾ (كهف 95) (مثال
سوم) که دراصل "ما مكنَنِي" بوده است.
در روايت حفص مثالی از ادغام بزرگ در متجانس
یا متقارب وجود ندارد.
ادغام کوچک: به هم
رسیدن یک حرف ساكن به حرف متحرك است، به نحوی که هردو به
یک حرف واحد مشدد از جنس حرف دوم تبدیل گردند. مانند ادغام حرف تاء در
تاء در آیه ی: ﴿فَمَا رَبِحَت تِّـجَارَتُهُمْ وَمَا
كَانُواْ مُهْتَدِينَ﴾ (بقره 16) (مثال
چهارم).
این نوع ادغام چیزی است که سعی
می کنیم در بخش های بعدی مورد بحث قرار دهیم، به
همراه هرسه نوع آن: متماثل، متقارب و متجانس.
ادغام كامل: همان ادغام
حرف در حرف بعد از خود از لحاظ ذاتی و صفاتش است، چنان که حرف ادغام شده به
طور کامل در دومی محو شده و اثری از آن در گفتار دیده نمی
شود.
مثال آن: ﴿قَالَ قَدْ
أُجِيبـَت دَّعْوَتُكُمَا﴾
(يونس 89) (مثال پنجم) به طوریکه حرف تاء
در لفظ از لحاظ ذات و صفت از میان رفته است.
مثال بعدی: ﴿أُوْلَـئِكَ
عَلَى هُدًى مِّن
رَّبِّهِمْ﴾
(آل عمران 69) (مثال ششم) أدغمت النون هنا
في الراء إدغاما كاملا ذاتا وصفة.
تذکر: رسم الخط
قرآنی ادغام كامل را با برداشتن علامت سكون و تشديد از حرف ادغام شده نشان
می دهند.
ادغام ناقص: ادغام حرف در
حرف بعدی تنها از لحاظ ذات و نه صفات است. به نحوی که حرف ادغام گشته
از میان می رود ولی بخشی از صفات آن باقی می
ماند. این اتفاق در چهار حالت زیر واقع می گردد:
-
حرف
نون نزد واو، مانند: ﴿وَمَا لَهُم مِّنَ
اللّهِ مِن وَاقٍ ﴾
(رعد 34) (مثال هفتم) طوریکه حرف نون در حرف واو ادغام شده و
غنه ی آن برجای مانده و "مِــ ن ــوَاق" خوانده
می شود.
-
نون
در همسایگی حرف ياء، مانند ﴿مَن يَـقُولُ﴾
(بقره 8) (مثال هشتم) که "مـ ن
ــيـَقُول" خوانده می شود.
-
حرف
طاء نزد تاء، مثل ﴿ لَئِن بَسَطتَ﴾ (مائدة 28) (مثال
نهم) جایی که حرف طاء در تاء ادغام می شود و صفت اطباق
(انسداد) و استعلاء آن برجای می ماند. طبیعی است که در
این جا حرف طاء نمانده و دیگر قلقله صورت نمی گیرد.
-
حرف
قاف نزد كاف، مثل ﴿أَلَمْ نَخْـلُـقكُّـم مِّن مَّاء مَّهِينٍ﴾
(مرسلات 20) (مثال دهم) این جا نیز
دقت شود که حرف قاف قلقله نمی گیرد.