صفات لازم متضاد
|
|
|
همس
لغة: مخفی و
پنهان نمودن
اصطلاحاً: جريان هوا
هنگام تلفظ حرف از بین تارهای صوتی، به دلیل هم نیامدن تارها در هنگام تولید حرف.
حروف آن: ده حرف ،گردآمده در این عبارت ابن جزري: فحثه شخص سكت.
جهر
معنی لغوی: آشکار
نمودن
اصطلاحاً: انسداد جريان
هوا به صورت جزئي در هنگام تلفظ حرف، به دلیل بسته شدن تارهای صوتی.
حروف آن: باقي حروف
الفبا، به تعداد نوزده حرف (به جز حروف همس)
که در این عبارت گردآمده اند: عَظمَ وَزْنُ قَارِي ذِي
غَضِّ جِدِّ طَلَب.
شدت
معنی لغوی: نیرو و
فشار
اصطلاحاً: عدم جريان
صوت و انسداد آن هنگام تلفظ حرف.
حروف آن: هشت حرف که در این عبارت ابن جزري گردآمده است: أجد قط بكت
رخاوت، سستی
معنی لغوی: نرمی و
ملایمت
اصطلاحاً: جريان صوت
هنگام تلفظ حرف.
حروف آن: شانزده حرف، به جز حروف شدت و متوسط: ث ح خ ذ ز س ش ص ض ظ غ ف هـ و ي ا (الف)
متوسط
اصطلاحاً: اعتدال
صوت هنگام تلفظ حرف. صفتی است بين شدت و سستی، به طوریکه در جریان تولید آن صوت به
اندازه ی شحروف شدت انسداد نمی یابد و مانند حروف سست نیز جریان ندارد.
حروف آن: پنج حرف، گردآمده در: لن
عمر
تفاوت میان شدت و جهر:
شدت دارای فشار کامل در هنگام تولید بر مخرج ولی جهر، نیروی زیاد در تولید
صدا را می رساند.
در شدت صوت انسداد می یابد و در جهر جریان هوا مسدود می گردد.
شش حرف که بين شدت و جهر هستند؛ قطب جد و همزه. در آن ها صوت و هوا هنگام تلفظ حبس
می شود.
استعلاء
معنی لغوی: افراشتن
اصطلاحاً: بلندی و
افراشتن عقب زبان هنگام تلفظ حرف به سمت سقف دهان.
حروف آن: هفت حرف، گردآمده در این عبارت ابن جزري: خُصَّ ضَغطٍ قِظ
استفال
معنی لغوی: پایین
آوردن
اصطلاحاً: پایین
آوردن عقب زبان از سقف دهان هنگام تلفظ حرف.
حروف آن: بیست و دو حرف، بقیه ی حروف الفبا که دارای صفت استعلاء
نباشند: ء ب ت ث ج ح د ذ ر ز س ش ع ف ك ل م ن ه
و ي ا.
اطباق
معنی لغوی: چسباندن و
روی هم نهادن
اصطلاحاً: چسباندن
بیشتر زبان به سقف دهان هنگام تلفظ حرف.
حروف آن: چهار حرف : ص ض
ط ظ
حروف اطباق قوی ترین حروف بوده و دارای شدیدترین تفخيم می باشند.
واطباق از استعلاء خاص تر می باشد، از آن جا که اطباق مستلزم استعلاء بوده
ولی برای استعلاء لزومی به اطباق نیست. بنابراین همه ی حروف اطباق دارای صفت
استعلاء هستند اما همه ی حروف استعلاء صفت اطباق را ندارند.
انفتاح
معنی لغوی: گشایش
صطلاحاً: فاصله
یافتن زبان یا بیشتر آن از سقف دهان هنگام تلفظ حرف.
حروف آن: بیست و پنج حرف، یعنی بقيه ی حروف الفبا، که در آن
عبارت گردآمده اند: من أخذ وجد سعة فزكا حق له شرب غيث
تیزی
معنی لغوی: سرعت،
سبکی، شتاب و تیزی زبان یعنی روانی، شدت و فصاحت آن.
اصطلاحاً: سرعت تلفظ
حرف هنگام تولید از کناره ی زبان یا بین دو لب.
حروف آن: شش حرف: بعضی از آن ها از کناره ی زبان خارج می
شوند، از قبیل: (ل – ن – ر) و بعضی
دیگر محل خروجشان از لب ها است: (ف – م – ب).
این حروف ششگانه در این عبارت ابن الجزري گردآمده اند: فرّ من لُبِّ.
با توجه به سبکی آن ها، قاری باید دقت بیشتری هنگام تلفظ آن ها مبذول دارد.
خاموشی
معنی لغوی: منع
اصطلاحاً: سنگینی
تلفظ حرف.
حروفه: بیست و سه حرف: که در این عبارت گردآمده اند: جز غش ساخط صيد ثقة إذ وعظه يحضك.
این حروف به اسم حروف خاموش خوانده می شوند چون از تنها بودن در كلمات با
اصالت رباعي یا خماسي امتناع می کنند، و حتماً باید یک حرف (یا بیشتر) دارای صفت
تیزی در این کلمات باشند تا سبکی آن و سنگینی حرف خاموش تعادل ایجاد نماید. اگر
چنین نبود می توانی قضاوت نمایی که آن کلمه عربی نیست و وارد این زبان شده است. به
عنوان نمودنه كلمه ی "عسجد" که فارسی بوده و وارد عربی شده است.
صِفَاتُهَا جَهْرٌ وَرِخْوٌ مُسْتَـفـِلْ
مُنْفَتِحٌ مُصـْمَتَـةٌ وَالـضِّـدَّ قـُلْ
صفات آن جهر و رخوت و استفال، انفتاح و خاموش و مخالف آن
مَهْمُوسُهَا (فَحَثَّهُ
شَخْصٌ سَكَتْ) شَدِيْدُهَا لَــفْـظُ (أَجِدْ قَطٍ
بَكَـتْ)
همس
آن (فَحَثَّهُ شَخْصٌ سَكَتْ) شدید آن حروف (أَجِدْ قَطٍ بَكَـتْ)
وَبَيْنَ رِخْوٍ وَالشَّدِيدِ
(لِنْ عُمَرْ) وَسَبْعُ عُلْوٍ (خُصَّ ضَغْطٍ قِظْ) حَصَرْ
و در میان رخوت و شدت
(لِنْ عُمَرْ) و هفت عُلْوٍ (خُصَّ ضَغْطٍ قِظْ)
وَصَادُ ضَادٌ طَاءُ ظَاءٌ
مُطْبَـقَهْ وَ (فِرَّ مِـنْ لُبِّ) الـحُرُوفِ المُذْلَقَهْ
و صاد، ضاد، طاء و اطباق
دارند و (فِرَّ مِـنْ لُبِّ) از حروف تیز
هستند