• اسباب نزول سورة بقره( آیات 108-130)

    اسباب نزول سورة بقره( آیات 108-130)

    اسباب نزول آیة 108 109: (أمْ تُرِيدُونَ أَنْ تَسْأَلُوا رَسُولَكُمْ كَمَا سُئِلَ مُوسَى مِنْ قَبْلُ وَمَنْ يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ )[1].

    43- ابن ابوحاتم از طریق سعید یا عکرمه از ابن عباس (رضي الله عنهما) روایت می‌کند: رافع بن حریمله و وهب بن زید به رسول الله (صلی الله علیه وسلم) گفتند: ای محمد، برای ما از آسمان کتابی بیاور که بخوانیم و یا برای ما نهرهای جاری کن تا از تو پیروی کرده تصدیقت نماییم. پس کردگار (أمْ تُرِيدُونَ أَنْ تَسْأَلُوا رَسُولَكُمْ كَمَا سُئِلَ مُوسَى مِنْ قَبْلُ وَمَنْ يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ ) را نازل کرد. حیی بن اخطب و ابو یاسر بن اخطب از جملة سرسخت‌ترین یهودیانی بودند که به عرب حسادت می‌کردند، زیرا خدا به عرب برتری داده و رسول الله (صلی الله علیه وسلم) را از میان آنان برگزیده بود. این دو برای منحرف‌ساختن مردم از اسلام تا آخرین توان خود می‌کوشیدند. پس خدا در بارة ایشان آیة (وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ . . . .) را نازل کرد([2]).

    44- ابن جریر از مجاهد روایت کرده است: قریش از رسول الله (صلی الله علیه وسلم) خواست کوة صفا را برایشان به کوهی از طلا تبدیل کند. پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرمود: این کار شدنی است، اما اگر بازهم مسلمان نشدید این معجزه برای شما مانند مائدة بنی اسرائیل می‌گردد. پس قریش از این درخواست منصرف شد. خدای متعال آیة (أمْ تُرِيدُونَ أَنْ تَسْأَلُوا رَسُولَكُمْ ....)  را نازل کرد([3]).

    45- و از سدی روایت کرده است: عرب از محمد (صلی الله علیه وسلم) خواست که خدا را به نزد ایشان بیاورد تا او را آشکار مشاهده کنند، پس این آیه نازل گردید([4]).

    46- ک: و از ابوعالیه روایت کرده است: شخصی گفت: ای رسول خدا، کاش کفارة گناهان ما مانند کفارة معاصی بنی اسرائیل بود. نبی کریم گفت: آنچه که خدا به شما عطا فرموده خوبتر است، زیرا اگر یکی از بنی اسرائیل مرتکب گناهی می‌شد آن را با کفاره‌اش روی در منزل خویش نوشته می‌یافت، کفاره را هم که ادا می‌کرد در دنیا رسوا و شرمنده می شد و اگر کفاره را ادا نمی‌کرد در آخرت ذلیل و پشیمان می‌گشت پس آنچه خدا(جل جلاله)بر شما مقرر داشته از آن نیکوتر است. خدا فرموده است: (وَمَنْ يَعْمَلْ سُوءًا أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ....)(نساء: 110) «و هر كس كه بدى كند يا بر خويشتن ستم روا دارد،...» و نمازهای پنجگانه در هر روز و نماز جمعه را کفارة گناهانی قرار داده که در طول روز و هفته از شما سر می‌زند. آیة ((أمْ تُرِيدُونَ أَنْ تَسْأَلُوا رَسُولَكُمْ....) نازل شد([5]).

    اسباب نزول آیة 113: (وَقَالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصَارَى عَلَى شَيْءٍ وَقَالَتِ النَّصَارَى لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلَى شَيْءٍ وَهُمْ يَتْلُونَ الْكِتَابَ كَذَلِكَ قَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ )[6].

    47- ابن ابوحاتم از طریق سعید یا عکرمه از ابن عباس (رضي الله عنهما) روایت کرده است: روزی مسیحیان نجران نزد رسول الله آمدند و اتفاقاً دانشمندان یهود نیز در آنجا حضور یافتند. بین آن‌ها و مسیحیان منازعه‌ای درگرفت. رافع بن خزیمه گفت: آیین شما پایه و اساسی ندارد. و نبوت عیسی (علیه السلام) و کتاب او انجیل را انکار کرد. مردی از اهل نجران در پاسخ او به یهودیان گفت: آیین شما پایه و اساس ندارد. و نبوت موسی (علیه السلام) را تکذیب و کتاب تورات را انکار نمود. در این باره آیة (وَقَالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصَارَى عَلَى شَيْءٍ وَقَالَتِ النَّصَارَى لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلَى شَيْءٍ....)  نازل شد([7]).

    اسباب نزول آیة 114: (وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَنْ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَسَعَى فِي خَرَابِهَا أُولَئِكَ مَا كَانَ لَهُمْ أَنْ يَدْخُلُوهَا إِلَّا خَائِفِينَ لَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ )[8].

    48- ابن ابوحاتم از طریق مذکور روایت کرده است: قریش رسول خدا را از ادای نماز در مسجد حرام و نزدیک کعبه منع کرد. پس آیة ((وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ....) نازل شد([9]).

    49- و ابن جریر از ابن زید روایت کرده است: روز حدیبیه هنگامی که مشرکان رسول خدا را از دخول به مکه مانع شدند این ایه نازل گردید([10]).

    اسباب نزول آیة 115: (وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ )[11].

    50- مسلم، ترمذی و نسائی از ابن عمر (رضي الله عنهما) روایت کرده اند: رسول الله (صلی الله علیه وسلم) در مسیر حرکت از مکه به سوی مدینه به هر سمت و جهتی که شتر سواریش در حرکت بود نماز نافله را ادا می‌کرد. پس ابن عمر ((وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ) را قراءت کرد و گفت: این آیه در همین باره نازل گردیده است([12]).

    51- حاکم از ابن عمر روایت کرده است: خدای بزرگ (فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ) را نازل کرده است که به هر سمت شتر سواریت روان بود به همان جهت نماز نافله (مستحبی) را ادا کن، حاکم می‌گوید: این حدیث به شرط مسلم صحیح است([13]).

    این صحیح‌ترین روایت از روی اسناد است که در شان نزول این آیه آمده است و گروهی به آن اعتماد کرده اند، اما در این حدیث به صراحت بیان نشده که سبب نزول آیه همین چیزی است، بلکه گفته شده در بارة ادای نماز نافله فرستاده شده است.

    52- ابن جریر و ابن ابوحاتم از طریق علی بن ابوطلحه از ابن عباس  (رضي الله عنهما)  روایت کرده اند: وقتی که رسول الله (صلی الله علیه وسلم) به مدینه هجرت کرد خدای عزوجل به او امر فرمود که به سوی بیت المقدس نماز بخواند، یهود از این بابت شادمان شد. رسول اکرم (صلی الله علیه وسلم) بیش از ده ماه رو به سوی بیت المقدس نماز خواند، اما قبلة ابراهیم (علیه السلام) را بیشتر دوست داشت و همواره دعا می‌کرد و منتظر رسیدن وحی آسمانی بود. پس خدا (فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ) «روی خود را به سوی مسجدالحرام کنید» (بقره: 144) را نازل کرد. یهودیان ایراد گرفتند و گفتند: چه چیز مسلمانان را از قبله‌ای که به سوی آن نماز می‌خواندند برگرداند. پس خدا آیة (وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ) (بقره: 142) و (فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ) را نازل کرده. اسناد این روایت قوی است، و معنی نیز آن را مساعدت می‌کند، پس باید به آن اعتماد کرد.

    در بارة شان نزول این آیه روایات ضعیف دیگر هم وجود دارد:

    53- ترمذی، ابن ماجه و دار قطنی از طریق اشعث سمان از عاصم بن عبدالله بن عامر بن ربیعه از پدرش روایت کرده اند: در یک شب تاریک با رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) در سفر بودیم و نمی‌دانستیم که قبله کدام سمت است، هرکس روبروی خود نماز خواند [و در آن قسمت نشانه گذاشت] چون صبح شد به رسول خدا یادآوری کردیم. پس خدای عزوجل (فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ) را نازل گردانید. ترمذی می‌گوید: این حدیث غریب است و اشعث در حدیث ضعیف گفته می‌شود([14]).

    54- دار قطنی و ابن مردویه از طریق عرزمی از عطاء از جابر (رضی الله عنه) روایت کرده اند: رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) دسته‌ای سپاة اسلام را که من هم شامل آن بودم، به یکی از میدان‌های جنگ فرستاد. هوا تاریک شد و ندانستیم قبله کدام طرف است، گروهی از همراهان ما گفتند: ما قبله را یافتیم که جانب شمال است به آن سو نماز خواندند و به علامت نشانه چند خط کشیدند. گروهی دیگر گفتند: قبله جانب جنوب است نماز خواندند و چند خط نشانه گذاشتند. چون صبح شد و آفتاب طلوع کرد، معلوم شد که خطوط به سوی قبله نبوده است. وقتی از سفر بازگشتیم از پیامبر خدا پرسیدیم آن بزرگوار سکوت کرد. و خدای عزوجل آیة (وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ) را نازل کرد([15]).

    55- ابن مردویه از طریق کلبی از ابوصالح از ابن عباس (رضي الله عنهما) روایت کرده است: پیامبر سپاهی را به یکی از میدان‌های جهاد اعزام داشت. ناگاه هوا ابری شد. و آن‌ها قبله را نیافتند، اما نماز را ادا کردند. بعد از این که هوا آفتابی شد معلوم شد که به سوی قبله نماز نخوانده اند. چون حضور نبی کریم (صلی الله علیه وسلم) رسیدند موضوع را بیان کردند. پس خدای عزوجل آیة (وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّو ...) را نازل کرد([16]).

    56- ابن جریر از قتاده روایت می‌کند: پیامبر خطاب به یاران خود فرمود: برادرتان نجاشی از جهان درگذشت شما نماز جنازة او را ادا کنید، گفتند: ای رسول خدا! برای شخصی نامسلمان نماز جنازه بخوانیم. بنابراین، خدا آیة (وَإِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَمَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ) (آل عمران: 199) را نازل کرد. گفتند: او به سوی قبله نماز نمی‌خواند. پس خدا آیة (وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ ) را نازل کرد ([17]). این حدیث غریب، مرسل و یا معضل است.

    57- ابن جریر از مجاهد روایت کرده: وقتی که (ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ) (غافر: 60) نازل شد. گفتند: به کدام سو دعا کنیم. پس خدا (فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ) را نازل کرد([18]).

    اسباب نزول آیة 118: (وَقَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ لَوْلَا يُكَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتِينَا آيَةٌ كَذَلِكَ قَالَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَيَّنَّا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ)[19].

    58- ابن جریر و ابن ابوحاتم از طریق سعید یا عکرمه از ابن عباس (رضي الله عنهما) روایت کرده اند: رافع بن حریمله به رسول خدا گفت: اگر همانطوری که ادعا می‌کنی، فرستادة خدا باشی از او بخواه با ما صحبت کند تا سخنان او را بشنویم، در این باره خدا آیة (وَقَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ ...) را نازل کرد([20]).

    اسباب نزول آیة 119: (إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَا تُسْأَلُ عَنْ أَصْحَابِ الْجَحِيمِ) [21].

    59- عبدالرزاق از ثوری از موسی بن عبیده از محمد بن کعب قرظی روایت کرده است: رسول الله (صلی الله علیه وسلم) فرمود: کاش می‌دانستم پروردگار با پدر و مادرم بعد از درگذشت آن‌ها چه کرده است، طولی نکشید که خدا آیة (إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَا تُسْأَلُ عَنْ أَصْحَابِ الْجَحِيمِ)  را نازل کرد. رسول اکرم (صلی الله علیه وسلم) پس از آن تا مرگ، آنان را یاد نکرد. این حدیث مرسل است([22]).

    60- ابن جریر از ابن جریج از داود از ابوعاصم روایت کرده است: روزی پیامبر گفت: کاش می‌دانستم جایگاة پدر و مادرم بعد از درگذشت آن‌ها از دنیا کجا است. پس این آیه نازل شد. این حدیث هم مرسل است([23]).

    اسباب نزول آیة 120: (وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ)[24].

    61- ثعلبی از ابن عباس (رضي الله عنهما) روایت کرده است: یهود مدینه و نصارای نجران همواره آرزو داشتند که سرور کائنات به سوی قبلة ایشان نماز بخواند، چون خدای(جل جلاله)کعبه را قبلة مسلمانان قرار داد، این امر بر آن‌ها دشوار آمد و از تأیید دین‌شان در نظر رسول اکرم مأیوس شدند. پس آیة (وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى...)  نازل شد.

    اسباب نزول آیة 125: (وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ)[25].

    62- بخاری و دیگران از عمر بن خطاب (رضی الله عنه) روایت کرده اند: در سه مورد با پروردگارم موافقت کردم. گفتم: ای رسول خدا! کاش از مقام ابراهیم محلی برای ادای نماز انتخاب می‌کردیم. بنابراین (وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى) نازل شد، گفتم: ای رسول خدا! اشخاص صالح و نیکوکار و افراد فاسد و نابکار به حرم پاکیزه و با عظمت شما داخل می‌شوند و همسران‌تان را می‌بینند، کاش دستور می‌دادی از مردان نامحرم روی می‌پوشاندند پس آیة حجاب نازل شد، پیشامدی روی داد که زنان پیامبر به خاطر حسادت و غیرت دور رسول خدا گرد آمدند. گفتم: اگر پیامبر شما را طلاق بدهد ممکن است خدایش کسانی بهتر از شما به او ارزانی فرماید. پس این چنین نازل گردید([26]).

    این حدیث از طریق زیاد روایت شده است و از آن جمله است:

    63- ابن ابوحاتم و ابن مردویه از جابر روایت کرده اند: وقتی پیامبر (صلی الله علیه وسلم) طواف می‌کرد، فاروق اعظم پرسید: مقام پدر ما ابراهیم اینجاست؟ پیامبر گفت: آری، عمر (رضی الله عنه) گفت: آیا این محل را مکان ادای نماز قرار بدهیم؟ پس آیة (وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى) نازل شد.

    64- ابن مردویه از طریق عمرو بن میمون از عمر بن خطاب روایت کرده است: عمر (رضی الله عنه) از مقام ابراهیم (علیه السلام) گذشت و گفت: ای رسول خدا آیا در مقام خلیل الله نایستیم؟ رسول خدا گفت: در این مقام می‌ایستیم. گفت: آیا در آن جا نماز نخوانیم؟ اندک زمانی سپری نشده بود که (وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى)  نازل شد([27]).

    از ظاهر این حدیث و قبل از آن معلوم می‌شود که آیه در حجت الوداع نازل شده.

    اسباب نزول آیة 130: (وَمَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ) [28].

    65- ابن عیینه می‌گوید: عبدالله بن سلام (رضی الله عنه) برادرزادگان خود «سلیمه» و «مهاجر» را به اسلام دعوت کرد: خوب می‌دانید که خدا(جل جلاله)در تورات فرموده است: از نسل اسماعیل پیامبری مبعوث می‌کنم که اسمش احمد است هرکه از او پیروی کند به راة راست رفته رستگار می‌شود و هرکه به او ایمان نیاورد از نیکی و رحمت پروردگار به دورمانده مورد نفرین و لعن قرار خواهد گرفت. پس سلمه مسلمان شد و مهاجر ایمان نیاورد. پس در این باره این آیه نازل شد.

    IslamQT.Com 

     اسلام-قرآن و تفسیر

    ============

    برگرفته شده از کتاب: لباب النقول فی أسباب النزول، تألیف: جلال الدین السیوطی، ترجمۀ: عبدالکریم ارشد.

     

     



    [1] - ترجمه: «آيا مى‏خواهيد از پيامبرتان [چيزى‏] درخواست كنيد چنان كه پيش از اين از موسى درخواست شد؟ و كسى كه كفر را به [جاى‏] ايمان جايگزين كند. حقّا كه راه راست را گم كرده است».

    [2]- در طبری 1780 از طریق محمد بن اسحاق از محمد بن ابومحمد از سعید بن جبیر یا عکرمه آمده، شیخ ابن اسحاق مجهول است.

    [3]- همدانی در «تفسیر مجاهد» 1 / 85 86 و طبری 1783 1785 از دو طریق از مجاهد روایت کرده اند.

    [4]- طبری 1782.

    [5]- طبری 1786 این حدیث مرسل است.

    [6] - ترجمه: «يهوديان گفتند: «مسيحيان برخوردار [از] هيچ [حقيقتى‏] نيستند» و مسيحيان گفتند: «يهوديان برخوردار [از] هيچ [حقيقتى‏] نيستند». حال آنكه [همه‏] آنان كتاب [آسمانى‏] مى‏خوانند. همچنين كسانى كه [از حقّ چيزى‏] نمى‏دانند [سخنى‏] مانند سخن آنان گفتند، خداوند روز قيامت در [باره‏] آنچه كه در آن اختلاف مى‏كردند، بين آنان داورى مى‏كند».

    [7]- طبری 1813 از ابن اسحاق از محمد بن ابومحمد به همین عبارت روایت کرده و شیخ ابن اسحاق مجهول است.

    [8] - ترجمه: «و چه كسى ستمكارتر از كسى است كه [مردم را] از مسجدهاى خدا از [بيم‏] آنكه نام خدا در آنها ياد شود، باز دارد و در ويرانى آنها بكوشد؟ اين گروه را نسزد كه جز هراسان به مساجد در آيند. آنان در دنيا خفّت [و خوارى‏] و در آخرت عذابى بزرگ [در پيش‏] دارند».

    [9]- پیشتر گذشت.

    [10]- طبری 1828 از ابن زید که نامش عبدالرحمن بن زید بن اسلم است روایت کرده.

    [11] - ترجمه: «مشرق و مغرب از آن خداست. پس به هر كجا كه روى آوريد، همانجا قبله خداست. حقّا كه خدا فراخ نعمت داناست».

    [12]- صحیح است، مالک 1 / 151، احمد 2 / 66، بخاری 1096، مسلم 700، ابوداود 1224، نسائی 1 / 243، ابن جارود 270 و ابن حبان 2421 از ابن عمر روایت کرده اند.

    [13]- صحیح است، طبری 1842 و حاکم 2 / 226 روایت کرده اند، حاکم این را به شرط مسلم صحیح می‌داند و ذهبی هم با وی موافق است.

    [14]- ترمذی 345، ابن ماجه 120، طیالسی 1145، دار قطنی 1 / 272، طبری 1843 و 1845، واحدی در «اسباب نزول» 58، ابونعیم 1 / 179، بیهقی 2 / 11 همه از عاصم بن عبدالله از عبدالله بن عامر بن ربیعه از پدرش روایت کرده اند. ترمذی می‌گوید: اسناد این حدیث قوی نیست و اشعث ضعیف گفته می‌شود. این حدیث دارای تابع است که [ابوداود] طیالسی از عمرو بن قیس روایت کرده. علت حدیث عاصم بن عبیدالله است، زیرا ابن عربی او را ضعیف گفته.

    [15]- دارای شاهد است که دارالقطنی 1 / 272، حاکم 1 / 206، واحدی در «اسباب نزول» 57 و بیهقی 2 / 10 12 از جابر روایت کرده اند. این اسناد به جهت محمد بن سالم ابوسهل ضعیف است به همین سبب ذهبی در تلخیص این حدیث را دارای علت می‌داند. این حدیث دارای تابع هم است که واحدی 57 و جصاص 1 / 76 از عبدالمالک عرزمی روایت کرده اند، عرزمی متروک است. از چند طریق واهی دیگر هم آمده. ممکن این‌ها در مجموع به درجة حسن یا نزدیک به حسن برسند. شرح بیشتر این موضوع را به «تفسیر ابن کثیر» 1 / 163 به تخریج محقق نگاه کنید.

    [16]- اسناد این جداً ضعیف است، محمد بن سائب کلبی متهم به کذب و شیخ او ضعیف است.

    [17]- ضعیف است. طبری 1846 از قتاده روایت کرده و این حدیث مرسل است.

    [18]- ضعیف است. طبری 1849 از ابن جریج روایت کرده، این حدیث مرسل و بین ابن جریج و مجاهد انقطاع و هم ابن جریج مدلس است.

    [19] - ترجمه: «و نادانان گفتند: چرا خدا [بى‏واسطه‏] با ما سخن نمى‏گويد يا [چرا] برايمان معجزه‏اى نمى‏آيد؟ همچنين پيشينيانشان [هم سخنى‏] مانند سخن آنان گفتند. دلهايشان همانندى دارد. به يقين نشانه‏ها [ى خود را] براى گروهى كه يقين مى‏كنند، [به روشنى‏] بيان كرديم».

    [20]- طبری 1864 از ابن اسحاق از محمد بن ابومحمد روایت کرده و این محمد مجهول و حدیث ضعیف است.

    [21] - ترجمه: «به راستى ما تو را به حقّ مژده آور و بيم دهنده فرستاديم و از تو درباره دوزخيان بازخواست نخواهد شد».

    [22]- ضعیف است. عبدالرزاق در «تفسیر قرآن» 126 و طبری 1877 1878 از محمد بن کعب قرضی به قسم مرسل روایت کرده اند. سیوطی در «دُر المنثور» 1 / 209 به وکیع، سفیان، عبد بن حمید و ابن منذر هم نسبت داده است. در اسناد آن موسی بن عبیدة ربزی جداً ضعیف است. چنانچه در «تقریب» آمده و عقیلی او را در «الضعفاء» و ابن حبان در «مجروحین» ذکر کرده اند. و ابن کثیر 1 / 162 او را ضعیف می‌شمارد و سیوطی در «در المنثور» گفته: این حدیث مرسل و اسناد آن ضعیف است. شاهد دیگری هم دارد.

    [23]- طبری 1879 از داود بن ابوعاصم به طور مرسل روایت کرده و سیوطی در «در المنثور» گفته است: اسناد این معضل و ضعیف است و نمی‌شود به این و ما قبلش استدلال کرد. واحدی این را در «اسباب نزول» 64 بدون اسناد به ابن عباس نسبت کرده پس این متن ضعیف است.

    [24] - ترجمه: «هرگز يهوديان و مسيحيان از تو خشنود نمى‏شوند مگر آنكه از آيين آنان پيروى كنى. بگو: هدايت خداست كه هدايت [واقعى‏] است. و اگر پس از دانشى كه به تو رسيده است از خواسته‏هاى [نفسانى‏] آنان پيروى كنى. [براى رهايى‏] از [كيفر] خدا هيچ دوست و ياورى ندارى».

    [25] - ترجمه: «و هنگامى كه خانه [كعبه‏] را مرجع مردم و [حرم‏] امن قرار داديم. و از «مقام ابراهيم» نمازگاه برگزينيد. و به ابراهيم و اسماعيل وحى كرديم كه خانه‏ام را براى طواف كنندگان و معتكفان و ركوع كنندگان سجده گزار پاكيزه گردانيد».

    [26]- صحیح است. بخاری 403 و 4483 و 4790 و 4916. ترمذی 2959 و 2960، نسائی در «تفسیر» 18 ابن ماجه 1009، احمد 1 / 24 36، دارمی 2 / 44، ابن حبان 6896، طحاوی در «المشکل» 4 / 825 و بغوی در «شرح سنت» 3787 از چند طریق از حمید طویل از انس روایت کرده اند. مسلم 2399 از ابن عمر از عمر روایت کرده است و از چند طریق دیگر هم آمده که در «تفسیر ابن کثیر» به تفسیر همین آیه بیان شد.

    [27]- مؤلف به این مردویه نسبت کرده محقق به اسناد آن واقف نشده، اما حدیث قبلی به این شاهد است.

    [28] - ترجمه: «و چه كسى از آيين ابراهيم روى بر مى‏تابد، جز كسى كه خود را به سبكسرى افكند. و او را در دنيا برگزيديم و به يقين او در آخرت از شايستگان است».


    بازگشت به ابتدا

    بازگشت به نتايج قبل

     

    چاپ مقاله

     
    » بازدید امروز: 230
    » بازدید دیروز: 1156
    » افراد آنلاین: 5
    » بازدید کل: 55764