حقیقت داستان هاروت و ماروت
هاروت و ماروت دو نامی است که در قرآن کریم فقط در یک موضع ذکر شده است. و اگر در آن تأمل و تفکر کنیم؛ بدین نتیجه خواهیم رسید که:
1ـ هاروت و ماروت دو فرشته بودند نه بشر.
2ـ این دو فرشته را الله سبحانه و تعالی برای تعلیم گروهی از مردم برای نجات از شری که گرفتار آن شده بودند؛ فرستاده بود و نه برای کیفر دادن آن به خاطر ارتکاب گناه.
در نتیجه کسانی که ادعا می کنند این دو فرشته بشر بودند؛ یا فرشتگانی بودند که به دلیل مرتکب شدن گناه پروردگار آنها را مسخ کرده بود؛ کاملا در اشتباه هستند و در واقع در امری غیبی سخن گفته اند که به آن هیچ علمی ندارند. و این ادعا کاملا با فرشتگان رحمن مکرمین در تضاد است. بلکه چنین ادعایی در حقیقت اعتقاد به اموری است که در کتب بنی اسرائیل وجود دارد؛ در حالی که هیچ شاهدی از وحی برای اثبات آن وجود ندارد.
الله سبحانه و تعالی در سوره ی بقره چنین می فرماید: (وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّيَاطِينُ عَلَىٰ مُلْكِ سُلَيْمَانَ ۖ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَٰكِنَّ الشَّيَاطِينَ كَفَرُوا يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ ۚ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّىٰ يَقُولَا إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلَا تَكْفُرْ ۖ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ ۚ وَمَا هُمْ بِضَارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّـهِ ۚوَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنْفَعُهُمْ ۚ وَلَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ ۚ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ ۚ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ).
ترجمه: (و از آنچه شياطين در(عهد) فرمانروايی سليمان(بر مردم) می خواندند پيروی کردند، و در حالي که سليمان(هرگز دست به سحر نيالود) و کافر نشد، و ليکن شياطين کفر ورزيدند، به مردم سحر آموختند. و (نيز) از آنچه بر دو فرشته هاروت و ماروت در بابل نازل شده بود(پيروی کردند). و (آن دو فرشته) به هيچ کس چيزی ياد نمی دادند، مگر اينکه (از پيش به او) می گفتند: ما وسيله آزمايشيم، پس کافر نشو پس از آن دو (فرشته) چيزهايی می آموختند که به وسيله آن، ميان مرد و همسرش جدايی بيفکنند، و حال آنکه بدون اجازه پروردگار نمی توانند به وسيله آن به کسی زيانی برسانند. و چيزی می آموختند که به آنان زيان می رسانيد، و به آنان سودی نمی داد. و قطعاً می دانستند که هر کس خريدار آن باشد، در آخرت بهره ای نخواهد داشت. و چه بد و زشت است آنچه خود را به آن فروختند، اگر می دانستند!.).
شیخ عبدالرحمن سعدی رحمه الله در تفسیر این آیه می فرماید: (همچنین یهود از سحری که بر دو فرشته ی موجود در (بابل) واقع در سرزمین عراق پیروی کردند. که این سحر نازل شده بر دو فرشته امتحان و آزمایشی از طرف الله سبحانه و تعالی برای بندگانش بود.
(به هيچ کس چيزی ياد نمی دادند): یعنی مگر آنها را نصیحت می کردند. و می گفتند: (ما وسيله آزمايشيم، پس کافر نشو): یعنی سحر را یاد نگیر زیرا آن کفر است؛ به عبارت دیگر آن را از آموزش سحر نهی می کردند و مرتبه ی آن را بیان می کردند.
لذا آموزش شیطان برای سحر از باب فریب و نیرنگ و گمراهی و ترویج دادن آن بود، و اما نسبت دادن آن به شخصی که الله او را از آن تبرئ کرد سلیمان علیه السلام است، و آموزش سحر از جانب دو فرشته همراه با نصیحت امتحانی برای مردم بود، تا اینکه عذری نزد الله نداشته باشند.
پس آن یهودیان به دنبال همان سحری که از شیاطین و دو فرشته یاد می گرفتند؛ بودند در حالی که علم پیامبران و انبیاء را رها کردند و علم شیاطین را قبول کردند تا جایی که هر کس هر چه را مناسب برای خویش می دانست؛ صحیح می دانست.
سپس الله سبحانه و تعالی مفاسد و ضررهای سحر را ذکر می کند: (پس از آن دو (فرشته) چيزهايی می آموختند که به وسيله آن، ميان مرد و همسرش جدايی بيفکنند) با وجود اینکه محبت بین زوجین با محبت های دیگر قابل مقایسه نیست؛ زیرا الله عزوجل در حق آنان چنین می فرماید: (و در ميانتان مودت و رحمت قرار داد). و این دلیل بر حقیقت سحر است. و آن با فرمان و خواست پروردگار به فرد ضرر می رساند. زیرا فرمان دو نوع است: 1ـ فرمان قدری که متعلق به مشیت الله عزوجل است. همانطور که در آیه آمده است. 2ـ فرمان شرعی: چنان که در این آمده: (زيرا که او به فرمان پروردگار قرآن را بر قلب تو نازل کرده است).
و در این آیه و امثال آن اسباب هر چه قدر هم تأثیر بالایی داشته باشند باز هم تابع قضا و قدر هستند. به عبارت دیگر تأثیر اسباب مستقل نخواهد بود. و با این قاعده که در افعال عباد است هیچ کس جز فرقه ی (قدریه) مخالفت نمی کند. زیرا این فرقه ادعا می کنند که تأثیر اسباب تابع مشیت الله عزوجل نیست؛ به عبارت دیگر آن را خارج از قدرت الله تعالی می دانند. و این ادعا کاملا با قرآن و سنت و اجماع صحابه و تابعین در تضاد است.
سپس الله سبحانه و تعالی بیان می کند که یادگیری سحر فقط ضرر می آورد و هیچ منفعت دنیوی و دینی ندارد. یعنی مانند برخی از گناهان نیست که در آنها منافع دنیوی وجود دارد. مانند آنچه که الله تعالی درباره ی شراب و قمار فرموده: (از تو درباره شراب و قمار می پرسند بگو: در آن دو گناهی بزرگ است و سودهايی برای مردم در بر دارد، که گناه هر دو از سودشان بزرگتر است). اما سحر فقط ضرر و زیان است. در نتیجه هیچ گونه نیازی به آن نیست. زیرا می دانیم منهیات دو نوع اند: یا فقط ضرر و زیان هستند. و یا زیانش بزرگتر از سودش است. همانطور که مأمورات دونوع هستند: یا فقط سود دارند و یا سودش بیشتر از زیانش است.
(و قطعاً می دانستند): یعنی یهود. (که هر کس خريدار آن باشد): یعنی به سحر چنان علاقه داشت مانند مشتری که به جنس علاقه پیدا می کند.
(در آخرت بهره ای نخواهد داشت): یعنی نصیبی نخواهند داشت. بلکه این عملشان باعث عقاب و جزای آنان خواهد شد. و این نشان می دهد که آنان نسبت به عقاب کارشان آگاهی داشتند و اینگونه نبود که جاهل به آن باشند اما چون زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح می دادند و آن را دوست داشتند؛ اینگونه عمل کردند. سپس در آخر می فرماید: (و چه بد و زشت است آنچه خود را به آن فروختند، اگر می دانستند).
بنا بر آنچه که ذکر کردیم به این نتیجه می رسیم که تمام آنچه درباره ی این دو فرشته ذکر می شود به جز آنچه در این آیه آمده از اسرائیلیات است. و معصوم بودن فرشتگان به صورت عموم بدون استثنا؛ دلیل بر بطلان و مردود بودن این معلومات است. زیرا الله سبحانه و تعالی در سوره ی انبیاء درباره ی فرشتگان چنین می فرماید: (و گفتند: پروردگار رحمان فززندی برگزيده است؛ او منزه است، بلکه آنان (فرشتگان) بندگان گرامی (او) هستند * (هرگز) در سخن بر او پيشی نمی گيرند، و به فرمان او کار می کنند * پروردگار آنچه که در پيش روی آنها است، و آنچه که پشت سر آنهاست را می داند، و آنها جز برای کسی که (پروردگار از او خشنود باشد و) بپسندد، شفاعت نمی کنند، و آنها از ترس او بيمناکند).
ابن کثیر از مفسیرین بزرگ در این باره چنین می فرماید: (قصه ی هاروت و ماروت از گروهی از تابعین مانند: مجاهد، سُدی، حسن بصری، قتاده، ابی العالیه، زهری، ربیع بن انس، مقاتل بن حیان، و غیره روایت شده؛ و قصه ی آن را مفسرین گذشته و امروزه زیادی ذکر کرده اند. اما نتیجه این است که تفاصیل اخبار آن به اسرائیلیات برمی گردد. و هیچ حدیث مرفوع و صحیحی که اسنادش تا رسول الله صلی الله علیه و سلم متصل باشد؛ وجود ندارد. و در قرآن این داستان به صورت اجمالی بیان شده نه تفصیلی. و ما به آنچه در قرآن آمده ایمان داریم. و الله به حقیقت آن آگاه است).
منبع: islamqa.info
مترجم: ام محمد
|