مختصری درباره ی تفسیر بالمأثور و تفسیر بالرأی
مفسر وقتی می خواهد آیه ای از قرآن را تفسیر کند از دو طریق آن را تفسیر می کند:
طریقه ی اول: در قرآن، سنت و یا در آثار سلف صالح برای تفسیر این آیه جستجو می کند. و اگر در این مصادر تفسیری برای این آیه یافت، از آن پیروی می کند و به همان نیز اکتفا می کند؛ که به این نوع تفسیر (تفسیر بالمأثور) گفته می شود. و این نوع تفسیر انواع مختلفی دارد؛ که عبارتند از:
1ـ تفسیر قرآن با خود قرآن: زیرا آیات قرآنی یکدیگر را تفسیر می کنند.
شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این تفسیر چنین می فرماید: (اگر پرسیده شد: بهترین راه تفسیر کردن چیست؟ در جواب می گوییم: صحیح ترین راه تفسیر قرآن با خود قرآن است. زیرا در قرآن ممکن است موضوعی در یک آیه به صورت کلی بیان شده باشد اما در جای دیگر به صورت مفصل. و یا اگر در مکانی مختصر بیان شده باشد در جای دیگر آن را توضیح می دهد).
برای روشن شدن موضوع مثالی را بیان می کنم:
امام بخاری رحمه الله با سندش از عبدالله بن مسعود رضی الله عنه روایت کرده که فرمود: (وقتی آیه (وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ) یعنی: (آنان که ايمان آورده اند، و ايمان خود را به شرک نيالودند) نازل شد، صحابه گفتند: چه کسی از ما ظلم نکرده است؟ سپس این آیه نازل شد: (إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ) یعنی: (همانا شرک ظلم بزرگی است).
اما تفسیر قرآن با خود قرآن گاهی صریح و واضح است مانند آنچه در مثال سابق ذکر کردیم؛ که در این حالت حجت خواهد بود و اطاعت از آن و عدم مخالفت با آن واجب است. اما گاهی هم با اجتهاد مفسر و فهمش از آن و جمع بین اشباه و نظائر حاصل می گردد؛ که بدون شک درجه این پایین تر از اولی است؛ زیرا مجتهد ممکن است خطا کند و ممکن هم هست که درست فهمیده باشد و اجتهادش صحیح باشد.
2ـ تفسیر قرآن با احادیث رسول الله صلی الله علیه و سلم: همان طور که می دانیم رسول الله صلی الله ابلاغ کننده و بیان کننده آنچه که در قرآن آمده؛ بودند، زیرا الله عزوجل در قرآن چنین می فرماید: (و به سوی تو اين قرآن را نازل کرديم تا برای مردم بيان کنی آنچه به ايشان نازل شده و شايد ايشان فکر کنند).
به عنوان مثال:
امام بخاری رحمه الله در تفسیر این قول الله تعالی: (و بخوريد و بياشاميد، تا نخ سفید صبح از نخ سياه (شب) برای شما آشکار شود)، حدیثی را از عدی بن حاتم رضی الله عنه روایت کرده که در آن چنین آمده: (ای رسول الله منظور از نخ سفید از نخ سیاه چیست؛ آیا منظور همان نخ است؟... سپس فرمودند: خیر، بلکه مقصود سیاهی شب و سفیدی صبح است).
و هرگاه دیدیم که تفسیر آیه یا کلمه ای از قرآن از رسول الله صلی الله علیه و سلم به ما رسیده واجب است که از آن پیروی کنیم.
و این دلیل بر این است که سنت برای روشن شدن قرآن آمده است؛ چنان که الله عزوجل به ما دستور نماز، زکات و حج و حدود و..... را داده است و رسول الله صلی الله علیه و سلم از طریق سنتش تمام آنها را برایمان روشن کرده که منظور از این اصطلاحات چیست.
اما اگر مفسر تفسیری درباره ی آیه ی مورد نظر نیافت؛ در این هنگام در اقوال صحابه به دنبال آن جستجو می کند.
3ـ تفسیر قرآن با اقوال صحابه رضی الله عنهم اجمعین:
تفسیر صحابه رضی الله عنهم بر تفاسیر دیگران مقدم است؛ زیرا آنان یا تفاسیرشان را از رسول الله صلی الله علیه و سلم گرفتند؛ همانطور که ابن مسعود رضی الله عنه فرموده: (هر کدام از ما (صحابه) وقتی ده آیه را یاد می گرفت از یادگیری بیشتر باز می ایستاد تا زمانی که معنا و تفسیر آن ده آیه را فرا گیرد و به آنان عمل کند).
و یا هم ممکن است که تفسیرشان اجتهادی باشد که در این صورت باز هم اجتهاد صحابه بر اجتهاد دیگران مقدم است؛ زیرا آنان همان کسانی اند که هم نشین رسول الله صلی الله علیه و سلم بودند و بر احوال نزول آیات قرآن اطلاع داشتند مانند سبب نزول و مکان نزول آیه. علاوه بر این در همان عصر و زمانی که قرآن نازل می شد؛ آنان زندگی کردند و از حال و احوال اهل آن اطلاع داشتند و مهم تر از همه جیل صحابه رضی الله عنهم بیشتر از هر جیل دیگری لفت قرآن را می فهمیدند؛ طوری که برای آنان فهم قرآن بسیار آسان بود در نتیجه بیشتر از نسل های دیگر به دور از شک و لغزش در علم و اعمالشان بودند.
شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله می فرماید: (پس اگر تفسیری برای آیه مورد نظر را در قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم نیافت، در این هنگام به اقوال صحابه رضی الله عنهم مراجعه نماید؛ زیرا آنان بهتر می دانند؛ چون صحابه شاهد نزول قرآن و احوال مربوط به آن بودند؛ در نتیجه آنان صاحب فهم تام و علم صحیح هستند به خصوص علما و بزرگان آنان).
بنابراین قول صحابی در تفسیر مقدم بر اقوال دیگر است مگر اینکه در بین آنها اختلاف باشد در این حالت مفسر اجتهاد می کند و بین آن اقوال؛ یکی را راجح می داند.
4ـ تفسیر با اقوال تابعین:
اگر تفسیر آیه مورد نظر پس از جستجو در اقوال تفسیر صحابه یافت نشد؛ می توان به تفسیر تابعین رجوع کرد؛ نسلی که علمشان را از صحابه رسول الله صلی الله علیه و سلم گرفته اند. و چون آنها شاهد احوال، اقوال، افعال و زمان صحابه رسول الله صلی الله علیه و سلم بودند؛ پس طبیعتا نزدیکترین افراد به یاران رسول الله صلی الله علیه و سلم و علمشان نیز هستند.
شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله چنین می فرماید: (اگر تفسیر آیه مورد نظر را در قرآن، سنت، و اقوال صحابه نیافت؛ پس به اقوال تابعین میراجعه می کند، چنانکه علمای بسیاری اینگونه عمل کرده اند).
و نیز می فرماید: (برخی از تابعین تمام تفسیر قرآن را از صحابه رضی الله عنهم فرا گرفته اند، چنانکه مجاهد گفته: قرآن را بر ابن عباس رضی الله عنهما خواندم، و بر سر هر آیه ای که می رسیدم از او درباره ی آن سؤال می کردم. و به همین دلیل بوده که امام الثوری می فرمود: اگر تفسیر آیه ای از قرآن از مجاهد نقل شده بود پس آن برایت کافی است. و بدین دلیل بوده که شافعی و بخاری و بسیاری از علمای دیگر به تفسیر مجاهد اعتماد کرده اند و از آن گرفته اند).
پس اگر تابعینی که علمای تفسیراند در معنای آیه ای از آیات قرآنی اتفاق نظر داشتند؛ مشکلی در لزوم گرفتن آن نخواهد بود، اما اگر در آن اختلاف نظر داشتند، در این حالت قول یکی از آنها بر قول دیگری حجت نخواهد بود؛ همانطور که قول یک نفر از آنها حجت مطلق نیست بلکه باید مفسر به تمام آن اقوال و ادله ی آنان بنگرد.
شیخ ابن عثیمین رحمه الله در این باره می فرماید: (شکی نیست که تابعین مختلف هستند؛ و آن افراد از تابعینی که تفسیر را از صحابه رضی الله عنهم فرا گرفته اند با دیگر تابعین برابر و مساوی نیستند. اما با این وجود اگر همین تابعین اقوالشان در تفاسیر را به صحابه رضی الله عنهم نسبت نداده باشند؛ در این حالت قول آنان برای کسانی که بعد از آنان آمده حجت نخواهد بود و این در صورتی است که با هم اختلاف نظر داشته باشند؛ زیرا آنان به منزله ی صحابه نیستند، اما قول آنان به حقیقت نزدیکتر است. و هر اندازه مردم به عهد نبوت نزدیکتر باشند بدون شک از کسانی که بعد از آنان آمده به حق نزدیکتر خواهند بود و این یک مسئله ی روشن و واضحی است. زیرا دلیل آن غلبه ی هوی و هوس بر نسل های بعد از آنان و نیز بسبب بیشتر شدن واسطه بین آنان و رسول الله صلی الله علیه و سلم است. پس این دوری بدون شک باعث کم شدن ارزش اقوال آنها می شود. و از این جاست که می دانیم مراجعه به اقوال سلف امری با اهمیت و با ارزش است).
طریقه ی دوم:
این طریقه عبارت است از اینکه مفسری که علم و دانش در تفسیر دارد از فهم و دانشش برای تفسیر آیه ی قرآنی استفاده نماید؛ اما بدین شرط که در اجتهادش ملتزم به راه صحیح، و مقید به ضوابط و قواعد تفسیر باشد؛ به این نوع تفسیر (تفسیر بالرأی یا تفسیر بالاجتهاد) گفته می شود.
امام زرقانی رحمه الله چنین می فرماید: (پس تفسیر بالرأی جایز است؛ اما با رعایت کردن در اعتماد بر آنچه که از رسول الله صلی الله علیه و سلم و یارانش نقل شده است زیرا این؛ همان چیزی است که با مراعات آن؛ راه برای مفسر به رأی روشن می شود. و همچنین باید مفسر بالرأی با قوانین لغت آشنایی داشته باشد به گونه ای که در اسالیب آن ماهر باشد و نیز به قوانین شریعت آگاهی کامل داشته باشد تا کلام الله عزوجل را مطابق با آنچه در شریعت آمده تطبیق دهد).
اما چیزی که در این نوع تفسیر جایز نیست تفسیر بالرأی مذموم است:
1ـ مانند اینکه فردی که تفسیر کرده از مفسیرین نباشد و آگاهی از علم تفسیر نداشته باشد به عبارت دیگر در شرح و توضیح کلام الله سبحانه و تعالی بدون علم صحبت کند؛ زیرا الله عزوجل فرموده: (بگو: پروردگار من زشتکاريها را چه آشکار باشند و چه پنهان و نيز، گناهان و افزونی جستن به ناحق را، حرام کرده است، و نيز حرام است چيزی را شريک الله سازيد که هيچ دليلی بر وجود آن نازل نشده است، يا در باره الله چيزهايی بگوييد که نمی دانيد).
و در آیه دیگر می فرماید: (ای مردم! از آنچه در زمين حلال و پاکيزه است بخوريد و از گامهای شيطان پيروی نکنيد همانا او دشمن آشکار شماست*همانا شيطان شما را به بدی و زشتی فرمان می دهد و اينکه آنچه را که نمی دانيد به الله نسبت دهيد).
2ـ و یا اینکه فرد از هوی و هوس خویش پیروی کند و برای دفاع از بدعت و رأی خویش آیه قرآنی را تفسیر کند. تا جایی که حتی سخن را از جایش تحریف کند و یا اینکه اصول و قواعد فهم، عادات عرب در لغتشان و عادت شرع در خطاب خاص را رعایت نکند، مانند برخی از اهل مبتدع مثل روافض و غیره؛ طوری که برخی از آیات را بر خلاف قواعد شرعی و لغوی تفسیر می کنند.
شیخ ابن عثیمین رحمه الله در این باره می فرماید: (تفسیر قرآن بالرأی: گاهی انسان بر اساس مذهبش تفسیر می کند؛ همان طور که اهل هوی و بدعت می کنند. در نتیجه می گوید: مقصود این چنین و این چنین است بر طبق مذهبش. و نیز متأخرین یعنی افرادی که قرآن را بر اساس امور علمی تفسیر می کنند در حالی که قرآن بر آن دلالت ندارد. زیرا ممکن است که آنها قرآن را بر اساس آرائشان تفسیر کرده باشند ... در حالی که چنین تفسیری جایز نیست.
همچنین اگر فرد بدون آگاهی از معنای لغوی و شرعی آیه مورد نظر؛ آن را تفسیر کند. در این حالت اگر سخنی را بدون علم بیان کند؛ گناهکار محسوب می شود، مثلا اگر فردی از عموم مردم (غیر عالم) آیه ای از قرآن را بر اساس فهمش بدون استناد به دلیل لغوی یا دلیل شرعی تفسیر کند؛ چنین عملی بر وی حرام است؛ زیرا مفسر قرآن گواهی می دهد که مقصود الله تعالی از این آیه اینگونه است؛ و این امری خطرناک است. زیرا الله سبحانه و تعالی بر ما حرام کرده که بدون داشتن علم سخنی را به او نسبت دهیم؛ چنان که می فرماید: (بگو: پروردگار من زشتکاريها را چه آشکار باشند و چه پنهان و نيز، گناهان و افزوني جستن به ناحق را، حرام کرده است، و نيز حرام است چيزی را شريک الله سازيد که هيچ دليلی بر وجود آن نازل نشده است، يا در باره الله چيزهايی بگوييد که نمی دانيد). در نتیجه هر کسی به الله عزوجل امری را بدون داشتن علم نسبت دهد حالا چه آن چیز مربوط به معنای سخن پروردگار یعنی قرآن و یا متعلق به احکامش باشد؛ مرتکب خطای بس بزرگی شده است).
مترجم: ام محمد
منبع: islamqa.info
|