• تفسير تحليلي استعاذه (اعوذ بالله من الشيطان رجيم)

    تفسير و احكام استعاذه (اعوذ بالله من الشيطان رجيم)

    آیاتی که در بارۀ استعاذه آمده است

    خداوند متعال مي فرمايد: (خذ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ (199) وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ (200): (عفو را پيشه كن و به نيكي دستور ده و از جاهلان روي بگردان، و اگر از شيطان به تو وسوسه اي رسيد، به خداوند پناه بر، كه او شنوايِ داناست). «اعراف/199ـ200»

    و مي فرمايد: {ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَصِفُونَ (96) وَقُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ (97) وَأَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ (98) (بدي را به بهترين روش دفع كن، ما به آنچه توصيف مي كنند، داناتريم. و بگو: پروردگارا! از وسوسه هاي شيطان به تو پناه مي برم؛ و از اين كه آنان نزد من حاضر شوند (نيز) اي پروردگار، به تو پناه مي برم). «مؤمنون/96 تا98»

    و مي فرمايد: {ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ (34) وَمَا يُلَقَّاهَا إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا وَمَا يُلَقَّاهَا إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ (35) وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (36): (بدي را با آنچه نيكوتر است دفع كن، ناگاه (خواهي ديد) همان كس كه ميان تو و او دشمني است، چون دوستي گرم و صميمي گشته است. و اين [خصلت خوب] جز به كساني كه شكيبا هستند نمي رسد و جز كساني كه بهر ه ي بزرگي [از ايمان و تقوا] دارند، به آن نايل نمي گردند!). «فصلت/34 تا36»

    در قرآن همين سه آيه به اين معنا است و آيه ي چهارمي وجود ندارد، پيام آيات اين است كه خداوند دستور مي دهد به دشمن از نوع انسان خوبي شود تا او را به طبع پاكش برگردانند و براي اين كار رعايت اصل دوستي و گذشت لازم است و نيز دستور مي دهد كه از دشمن شيطاني ناگزير بايد به خداوند متعال پناه ببرند، چرا كه در اين دشمن نيكي و خوبي تأثيرگذار نيست و تنها به دنبال نابودي انسانها است و بس. و چون ميزان دشمني بين شيطان و انسان از پيش زياده بوده است. خداوند متعال مي فرمايد: {يَا بَنِي آَدَمَ لَا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ}: (اي فرزندان آدم! مبادا شيطان شما را به فتنه اندازد، چنان كه پدر و مادر شما را از بهشت بيرون راند). «اعراف/27»

    و مي فرمايد: {إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّمَا يَدْعُو حِزْبَهُ لِيَكُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِيرِ (6): (در حقيقت، شيطان دشمن شماست، پس او را دشمن بدانيد؛ او فقط حزب خود را به شعله هاي آتش سوزان جنهم دعوت مي كند). «فاطر/6»

    و مي فرمايد: {وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآَدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِي وَهُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا (50) (آيا [با اين حال] او [شيطان] و ذريه اش را به جاي من اولياي خود انتخاب مي كنيد، درحالي كه آنها دشمن شما هستند؟! چه بدجايگزيني است براي ظالمان!). «كهف/50»

    شيطان براي پدر انسان سوگند ياد كرده بود كه از خيرخواهانش است، درحالي كه دروغ بود! حال با ما چه معامله اي خواهد كرد؟! خداوند متعال مي فرمايد: {قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ (82) إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ (83): (شيطان گفت: به عزت تو سوگند كه همه ي آنان را گمراه خواهم كرد، مگر بندگان خالص تو، از ميان آنها!). «ص/82 ـ 83»

    و مي فرمايد: {فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآَنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ (98) إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آَمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ (99) إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ (100): (آنگاه كه خواستي قرآن بخواني از شيطان رانده شده، به الله پناه ببر! چرا كه او را بر كساني كه ايمان آورده اند و برالله توكل مي كنند تسلطي نيست. تسلط او تنها بر كساني است كه او را به سرپرستي [و دوستي] خود برگزيده اند و بر كساني است كه به الله شرك مي ورزند). «نحل/98 ـ 100»

    گفتن «اعوذبالله ... » قبل از تلاوت آيه: {فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآَنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ:} (آنگاه كه قرآن مي خواني از شيطان رانده به الله پناه ببر). «نحل/98» به اين معنا است كه هرگاه خواستي قرآن بخواني اعوذبالله ... بگو! همانند آيه ي: {إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ}: (هرگاه براي اداي نماز برخواستيد، صورتهاي و دستهايتان را بشوييد). «مائده/6»

    كه به معناي (هرگاه خواستيد نماز بخوانيد ... ) است. دليل اين معنا، احاديثي است كه از رسول خدا - صلى الله عليه وسلم - روايت است. امام احمد از ابوسعيد خدري - رضي الله عنه - روايت مي كند كه: هرگاه رسول خدا - صلى الله عليه وسلم - در شب براي اداي نماز برمي خواست، نمازش را آغاز مي فرمود و پس از گفتن الله اكبر مي فرمود: (خداوندا! تو پاك ومنزهي، سپاسي (شايسته) تو را سزاست، نام تو با بركت است. و مقام تو بلند است و معبود بر حقي جز تو نيست). و سپس مي گفت: معبود بر حقي جز الله نيست (سه مرتبه) و مي گفت: به خداوند شنواي دانا، از شيطان رانده شده و از ديوانگي (وسوسه)، تکبر و شعر (دميدن) او پناه مي برم). ([1]) اين دعا مشهور ترين دعا در مورد اين مسئله است. و واژه ي «همز» بر مرگ و خفه کردن و «نفخ» به تکبر و «نفث» به شعر تفسير شده است.

    ابوداود از جبيربن مطعم از پدرش روايت مي کند. که ديدم رسول خدا - صلى الله عليه وسلم - بعد از آن که نماز را شروع مي کرد، مي فرمايد: (خداوند بسيار بزرگ است. (سه مرتبه) خداوند را حمد و ستايش فراوان (سه مرتبه) خداوند بامدادان و شامگاهان پاک و منزه است (سه مرتبه) خداوندا! از شيطان رانده شده و ديوانگي تکبر و شعرش به تو پناه مي برم.) عمرو گويد: منظور از «همزه» مرگ و خفگي و از «نفخه» تکبر و «نفثه» شعر است. ([2])

    ابن ماجه گويد: حدثنا علي بن المنذر: حدثنا ابن فضيل حدثنا: عطاء بن السائب عن ابي عبدالرحمان السلمي عن ابن مسعود عن النبي - صلى الله عليه وسلم - قال: «اللهم اني اعوذ بک من الشيطان الرجيم و همزه و نفخه و نفثه» (خداوندا! از شيطان رانده شده، ديوانگي، تکبر و شعر او به تو پناه مي برم) گويد «همزه» يعني مرگ «نفخه» تکبر و «نفثه» يعني شعر. ([3])

    اعوذ با الله گفتن در هنگام خشم و غضب

    حافظ ابويعلي، احمد بن علي بن مثني موصلي در مسند خود از ابي ابن کعب روايت مي کند که: دو نفر در حضور رسول خدا - صلى الله عليه وسلم - جر و بحث مي کردند و يکي از آن دو به حدي خشمگين شده بود که از شدت خشم، نزديک بود بيني اش پاره گردد. رسول خدا - صلى الله عليه وسلم - فرمود: من چيزي مي دانم که اگر آن را بگويد، خشمش فرو مي نشيند. و آن اين است که بگويد؛ «أعوذ باالله من الشيطان الرجيم» نسائي در «اليوم والليله» به همين الفاظ روايت کرده است. ([4]).

    سليمان ابن صرد مي گويد: در حضور پيامبر - صلى الله عليه وسلم - دو نفر يکديگر را دشنام مي دادند و ما نزد ايشان نشسته بوديم، يکي از آن دو ديگري را دشنام مي داد و چهره اش از شدت خشم برافروخته شده بود. پيامبر - صلى الله عليه وسلم - فرمود: من کلمه اي مي دانم که اگر آن را بگويد، خشم اش فرو مي نشيند. (اگر بگويد: «اعوذ باالله من الشيطان الرجيم» خشم اش فرو مي نشيند). گفتند مگر نمي شنوي که رسول خدا - صلى الله عليه وسلم - چه مي گويد؟ گفت: من ديوانه نيستم. (که چنين کلمه اي را بگويم)!

    درباره ي استعاذه احاديث زيادي وارد شده است که ذکر همه ي آن ها موجب طولاني شدن بحث مي گردد و اين احاديث در کتابهاي اذکار و فضايل اعمال است. «والله اعلم»

    استعاذه واجب است يا مستحب

    مسئله: جمهور علما مي گويند: گفتن أعوذ باالله در آغاز تلاوت مستحب است، واجب نيست که اگر کسي آن را نگويد گناهکار شود. رازي گويد: عطاء ابن ابي رباح مي گويد: گفتن أعوذ باالله ... در نماز و در هنگام تلاوت واجب است. رازي مي گويد: ادله ي عطاء عبارتند از: ظاهر آيه ي «فاستعذ» که امر است و به ظاهر وجوب را اثبات مي کند. و نيز رسول خدا - صلى الله عليه وسلم - هميشه به گفتن أعوذ باالله مواظبت کرده است. و گفتن أعوذ باالله شر شيطان را دفع مي کند. (و دفع شر شيطان واجب است) و هر چه واجب بدون آن کامل نشود، آن هم واجب است. و نيز گفتن أعوذ باالله به احتياط نزديک تر است. آن گاه که فرد مي گويد: «أعوذ باالله من الشيطان الرجيم» برايش کافي است.

    از نکات قابل توجه در استعاذه

    از نکات قابل توجه در استعاذه است که: موجب مي شود دهان از سخن لغو و بيهوده اي که گفته است، پاک شود و أعوذ باالله گفتن دهان را پاک مي کند. و اين کار براي تلاوت کلام خدا و استعانت از او تعالي و اعتراف به قدرت اوست. و از طرفي بنده با گفتن أعوذ باالله به ضعف و ناتواني خود در برابر دشمن آشکار باطني اعتراف مي کند. همان دشمني که توان بازداشتن و دفع آن را کسي جز خداوندي که خالق آن است، ندارد. و اين دشمني است که مدارا و نيکي ـ بر خلاف دشمنان از نوع انسان ـ در او هيچ تأثيري ندارد. و در سه سوره از قرآن به اين حقيقت تصريح شده است و خداوند مي فرمايد: {إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ وَكَفَى بِرَبِّكَ وَكِيلًا (65): (به يقين، تو را بر بندگان [صالح] من تسلطي نيست و کفالت پروردگارت کافي است). «اسراء/65»

    و حتي گاهي ملائکه براي جنگ با دشمن از نوع بشر فرود مي آيند. و هر فرد مؤمني را که دشمن ظاهري از نوع بشر بکشد، شهيد است. ليکن هر کس را دشمن باطني اش بکشد، از رحمت خداي متعال محروم شده است. و هر کس را دشمن ظاهري مغلوب کند، در نزد پروردگار مأجور است و هر کس را دشمن باطني شکست دهد، گرفتار فتنه شده و يا گنهکار است. و از آنجايي که شيطان انسان را از جايي مي بيند که انسان او را نمي بيند، لذا از او به ذاتي (الله) پناه مي برد که شيطان را مي بيند ولي شيطان او را نمي بيند.

    (فصل) استعاذه پناه بردن به خداوند متعال و پيوستن به او تعالي از هر شر و شرور است. و «عياذه» به خاطر دفع شر است و «اللياذ» به هدف جلب خير است.

    معناي استعاذه

    أعوذ باالله من الشيطان الرجيم يعني: از شيطان رانده شده، در دين، دنيا يا هر کس و چيزي که مانع انجام کارهاي خير من شود و يا مرا به انجام کارهايي که منع شده ام، تحريک کند، به خداوند متعال پناه مي برم؛ چرا که جز الله کسي نمي تواند شيطان را از انسان دفع کند. به همين دليل است که خداوند دستور مي دهد به دشمن از نوع انسان خوبي و مدارا شود تا او را بدينوسيله از شر و آزار باز او دارد. و از شيطان به خدا پناه ببرد. چون شيطان رشوه قبول نمي کند و خوبي براي شيطان هيچ اثري ندارد. چون طبيعت او شر است و بجز خالق او كسي نمي تواند او را از انسان دفع كند و همين حقيقت در سه آيه از قرآن به صراحت آمده است؛ خداوند در سوره اعراف مي فرمايد: (خذ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ (199): (عفو را پيشه كن، به نيکي دستور ده و از جاهلان روي بگردان). «اعراف/199»

    اين فرمان به دشمن از نوع انسان مربوط مي شود. و خداوند متعال مي فرمايد: {وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ (200): (و اگر از شيطان وسوسه اي به تو مي رسد، به الله پناه ببر که او شنواي داناست). «اعراف200»

    و در سوره ي «قد افلح المومنون» مي فرمايد: {ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَصِفُونَ (96) وَقُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ (97) وَأَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ (98): (و بدي را به شيوه اي که نيکوتر است دفع کن، ما به آنچه توصيف مي کنند داناتريم، و بگو: پروردگارا از وسوسه هاي شيطان به تو پناه مي برم. و اي پروردگار من! از حضور آن ها به نزد تو، من پناه مي آورم). «مومنون 98 - 96»

    و مي فرمايد: {وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ (34) وَمَا يُلَقَّاهَا إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا وَمَا يُلَقَّاهَا إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ (35) وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (36)

    (هرگز بدي و نيکي يکسان نيست؛ بدي را با نيکي دفع کن، ناگاه (خواهي ديد) همان کسي که ميان تو و او دشمني بود، چون دوستي صميمي گشته است، جز کساني که شکيبا هستند به اين مقام نمي رسند، و جز کساني که بهره ي عظيمي (از ايمان و تقوي) دارند به آن نايل نمي گردند! و هر گاه از شيطان وسوسه اي به تو رسيد، به الله پناه ببر که او خود شنواي داناست). «فصلت36 - 34»

    نام گذاري ابليس به شيطان

    شيطان در زبان عربي از واژه ي «شطن» زماني که دور شود، مشتق شده است. و سرشت شيطان از سرشت انسان ها متفاوت است. و با گناهانش از تمام خيرها دور است. و گفته اند: از ريشه ي «شاط» گرفته شده است.

    سيبويه گويد: عربها به کسي که کاري شيطاني انجام دهد (شيطاني کند) مي گويند: «تشيطن» اگر از ريشه يشاط مشتق مي بود، بايد مي گفتند: «تشيط» به اين ترتيب، قول صحيح اين است که واژه ي شيطان به معناي دوري است، به همين د ليل به هر سرکش اعم از جن، انسان و حيوان، شيطان مي گويند. خداوند متعال مي فرمايد: {وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا}: (اين چنين در برابر هر پيامبري دشمني از شياطين جن و انس قرار داديم که سخنان فريبنده و بي اساس (براي اغفال مردم) بر يکديگر القا مي کنند). «انعام112»

    ابوذر - رضي الله عنه - گويد: رسول خدا - صلى الله عليه وسلم - فرمود: (اي ابوذر! از شياطين انس و جن به الله پناه ببر!) گفتم: اي رسول خدا - صلى الله عليه وسلم -! آيا شياطين انسي هم وجود دارند؟ فرمود: آري ([5])

    و نيز ابوذر - رضي الله عنه - گويد: رسول خدا - صلى الله عليه وسلم - فرمود: (عبور سه دسته از جلوي نمازگزار، نماز را قطع مي کند؛ زن، الاغ و سگ سياه) گفتم: اي رسول خدا - صلى الله عليه وسلم -! سگ سياه با سگهاي سرخ و زرد چه تفاوتي دارد؟ فرمود: (سگ سياه شيطان است.) ([6])

    ابن جرير روايت مي کند که عمر بن خطاب - رضي الله عنه - قاطري (اسب ترکي) را سوار شد و حيوان سرکشي مي کرد و عمر - رضي الله عنه - آن را مي زد، و هر چه مي زد بيشتر سرکشي مي کرد، از آن پياده شد و گفت شما مرا بر شيطان سوار کرديد، تنها به اين علت از آن پياده شدم که قلباً از آن متنفرگرديدم و اسناد آن صحيح است. ([7])

    معناي «الرجيم»

    واژه ي رجيم بر وزن فعيل و به معناي مفعول است. يعني مردود است و از تمام انواع خير طرد و رانده شده است. خداوند متعال مي فرمايد: {وَلَقَدْ زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَجَعَلْنَاهَا رُجُومًا لِلشَّيَاطِينِ وَأَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابَ السَّعِيرِ (5): (ما آسمان دنيا [نزديکتر] را با چراغهايي زينت داديم. و آنها [شهابها] را وسيله راندن شياطين قرار داديم). «ملک/5».

    و مي فرمايد: {إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ (6) وَحِفْظًا مِنْ كُلِّ شَيْطَانٍ مَارِدٍ (7) لَا يَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلَى وَيُقْذَفُونَ مِنْ كُلِّ جَانِبٍ (8) دُحُورًا وَلَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ (9) إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ (10): (ما آسمان دنيا [نزديک] را با ستارگان آراستيم، تا آن را از هر شيطان سرکشي حفظ کنيم، آنها نمي توانند به سخنان فرشتگان [ساکنان] عالم بالا گوش فرا دهند و از هر سو هدف قرار مي گيرند، تا به عقب رانده شوند، و برايشان عذابي پيوسته و دائم است! مگر کسي که [از سخن ملائکه] چيزي بربايد که شهابي شکافنده دنبالش مي کند). «صافات10 - 6»

    و مي فرمايد: {وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِي السَّمَاءِ بُرُوجًا وَزَيَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِينَ (16) وَحَفِظْنَاهَا مِنْ كُلِّ شَيْطَانٍ رَجِيمٍ (17) إِلَّا مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ مُبِينٌ (18) (ما در آسمان برج هايي قرار داديم؛ و آن را براي تماشاگران آراستيم، و آن را از هر شيطان رانده شده حفظ کرديم؛ مگر آن کسي که استراق سمع کند [دزدانه گوش دهد] که شهابي روشن او را دنبال مي کند). «حجر/18 - 16» و ديگر آياتي که به همين معنا و مفهوم است.

    و گفته اند: رجيم به معناي راجم (دور کننده) است. چون انسان ها را با وسوسه ها و اموري که انسان را از هدف باز مي دارد، مورد حمله قرار مي دهد. البته قول اول بيشتر رواج دارد و صحيح تر است.

    IslamQT.Com 

     اسلام-قرآن و تفسیر

    ============

    منبع تفسير ابن كثير دمشقي



    [1] - احمد69/ 3، ابو داود490/ 1، تحفه الاحوذي47/ 2، نسائي132/ 2، ابن ماجه264/ 1

    [2] - - ابوداود486/ 1 و ابن ماجه264/ 1

    [3] - ابن ماجه266/ 1 ابوداود40/ 5 و نسائي در الکبري104/ 6

    [4] - صحيح بخاري کتاب بدء الخلق/3282 و فتح الباري388/ 6، مسلم2015/ 4، ابوداود40/ 5 و نسائي در الکبري104/ 6

    [5] - مسند احمد178/ 5 اين حديث ضعيف است، امام احمد از دو طريق آن را روايت کرده است که در سند يکي مسعودي است و هيثمي گويد: ثقه است اما حقيقت اين است که به عارضه ي اختلاط مبتلاء بوده است و در سند دوم علي بن زيد است که ضعيف است. نگاه کن تحقيق ابن کثير: هاني الحاج.

    [6] - مسلم365/ 1 و مسلم کتاب الصلاه ش/ 510/ عبدالباقي

    [7] - طبري 111/ 1


    بازگشت به ابتدا

    بازگشت به نتايج قبل

     

    چاپ مقاله

     
    » بازدید امروز: 477
    » بازدید دیروز: 1931
    » افراد آنلاین: 13
    » بازدید کل: 40818