صفات بندگان نیک الله در قرآن
1- خداوند می فرماید{وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا} [فرقان:63]
( و بندگان «خوب خدای» رحمان، کسانی هستند که به آرامی روی زمین راه می روند).
از صفات آنها این است که با آرامش و وقار و تواضع راه می روند و متکبرانه قدم بر نمی دارند. خداوند فرموده:
{وَلاَ تَمْشِ فِي الأَرْضِ مَرَحًا إِنَّكَ لَن تَخْرِقَ الأَرْضَ وَلَن تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولاً} [اسراء:37]
(با فخر و و تکبر بر زمین راه مرو، تو نمی توانی زمین را «با غرورت» بشکافی و «یا آنقدر بلند قامت شوی که» به طول کوهها رسی).
ابن کثیر(رحمه الله) می فرماید: {وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا}:
(این آیه هم به معنی این است که با غرور و تکبر در راه رفتن، خود را مشابه جباران نگردان، چرا که نمی توانی با راه رفتن خود زمین را بشکافی).
{و لن تبلغ الجبال طولاً}.
(یعنی با غرور و فخر و خودپسندی، و هرکس مرتکب این کار شود به خلاف قصد و هدفش مجازات می شود. «و متکبران در روز قیامت مانند دانه های ریز شده محشور می شوند»)
2-{وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا} [فرقان 63].
(یعنی اگر جاهلان با الفاظ زشت آنها را صدا بزنند، مثل آنان جواب نمی دهند، بلکه با سلام جواب می دهند. یعنی گفتاری دور از اذیت و گناه، چه بگویند: سلام علیکم یا هر کلام نرم دیگر یا بخشش و گذشت. و از عصبانیت پرهیز می کنند. تا به بهترین شیوه پاسخ گفته باشند). [تفسیر قاسمی]
3-{وَالَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَقِيَامًا} [فرقان 64].
(شبانه در نمازند و به پا خواسته و دعا گویند) همانگونه که خدا در مورد آنان می فرماید:
{تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ} [سجده 16]
(پهلوهایشان از بسترها دور می شود «و خواب شیرین را ترک گفته و به عبادت پروردگارشان می پردازند» و پروردگار خود را با بیم و امید به فریاد می خوانند و از چیزهایی که به آنها بخشیده ایم عطا می کنند).
پیامبر(صلی الله علیه وسلم) می فرماید: «هرکس قسمتی از شب را بیدار باشد و بگوید:
لااله الا الله وحده لا شریک له، له الملک و له الحمد و هو علی کل شی ء قدیر سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر و لا حول و لا قوة الا بالله.
سپس از خداوند طلب بخشش بکند یا هر چیز دیگری بخواهد خداوند قبول می کند و اگر وضو بگیرد و نماز بخواند، نمازش قبول می شود». [به روایت بخاری و دیگران]
بنده این کار را تجربه کردم و دعایم قبول شده. [نویسنده کتاب]
4-{وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا كَانَ غَرَامًا إِنَّهَا سَاءتْ مُسْتَقَرًّا وَمُقَامًا} [فرقان65-66].
(و کسانی که می گویند: ای خدای ما عذاب جهنم را از ما برگردان «و دور نگه دار» زیرا عذاب آن «گریبانگیر است و» جدا نمی گردد. بیگمان که دوزخ بدترین جایگاه و قرارگاه است).
که از صفات دیگر آنان اینست که از خداوند می خواهند که آتش جهنم را از آنان دور سازد، چرا که عذاب آن، نابودی برای همیشه است و بدترین جایگاه است. در ضمن این آیه، نظر صوفیها که معتقدند آنها، خدا را از ترس جهنم و آتش عبادت نمی کنند رد شده است.
5-{وَالَّذِينَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا} [فرقان 67].
(و کسانی هستند که به هنگام خرج کردن «مال برای خود و خانواده» نه زیاده روی می کنند و نه سختگیری، بلکه در میان این دو حالت، میانه روی و اعتدال دارند).
که خداوند در اینجا بندگانش را به میانه روی وصف می کند که در حین انفاق زیاده روی نمی کنند و در هنگام بخشش بر خود و خانواده تنگدست نیستند، بلکه معتدل و میانه رو هستند. طبری در تفسیر آیه می گوید: «اسراف در نفقه که در آیه آمده است، یعنی خروج از محدوده ای که خدا بر بندگانش مباح کرده است و اقتار هم یعنی کوتاهی و سخت گیری بیش از حد و عمل نکردن به شیوه معتدل»
به نظر من این آیه را آیه زیرهم توضیح می دهد:
{وَلاَ تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلاَ تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا} [اسراء 29].
(دست خود را بر گردن خویش، بسته مدار «کنایه از بخل» و آن را فوق العاده گشاده مساز «کنایه از اسراف» که سبب شود، از کار بمانی و مورد ملامت و سرزنش قرار گیری و غمناک گردی).
خداوند درحالیکه به میانه روی امر کرده و از بخیلی و اسراف نهی می کند خطاب به پیامبر(صلی الله علیه وسلم) می فرماید: بخیل نباش، که چیزی به دیگران نبخشی. و در انفاق کردن نیز اسراف نکن که بالاتر از توان خود، ببخشی و خرج کنی. که در نتیجه بخل، مورد سرزنش مردم و مذموم واقع شوی و دیگر چیزی را برای انفاق نداشته باشی و در نتیجه اسراف از کار بمانی. مانند حسیر که از راه رفتن خسته می شود و از خستگی و ضعف بر جا می ایستد شوی. طبری تفسیر این آیه را از ابن عباس و حسن اینگونه نقل می کند.
6-{ وَالَّذِينَ لَا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ} [فرقان 68].
(و کسانی که به همراه خدا کسی دیگر را به فریاد نمی خوانند).
این آیه بیانگر یکی از صفات بسیار مهم است. آنان خداوند را یگانه می دانند و در هیچ عبادتی برای او شریک نمی گیرند. مخصوصاً در دعا که از عبادت است. مخصوصاً که دعا اگر از غیر خدا باشد، مانند دعا از مردگان- هر چند که پیامبر یا ولی خدا باشد- شرکی است که اعمال انسان را نابود می سازد. «هنگامی که از پیامبر(صلی الله علیه وسلم) پرسیده شد که چه گناهی بزرگتر است؟ فرمود: «در دعاهایت کسی دیگر غیر از خدا را شریک بگیری، با وجود اینکه او تو را خلق کرده است» [متفق علیه].
7- {وَلَا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ} [فرقان 68].
(آنان «که بندگان خدا هستند» کسی را که خدا قتلش را حرام کرده است نمی کشند و هیچ گاه زنده به گور نمی کنند و فقط زمانی کسی را می کشند که خداوند اجازه فرموده باشد. مثلاً اگر کسی مرتد شود یا قاتل کسی دیگر باشد یا در گسترش فساد باشد که در این حال کشته می شوند).
8- {وَلَا يَزْنُونَ}
(بندگان خدا به عمل زشت زنا نزدیک نمی شوند) چرا که فحشاء روش بدی است و آثار زینبار فردی و اجتماعی دارد، سبب انتقال بیماری می شود و اصل و نسب را از بین می برد و اساس خانواده را ویران کرده و بسیاری زیان های دیگر را در پی دارد.
{وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ يَلْقَ أَثَامًا يُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَيَخْلُدْ فِيهِ مُهَانًا} [فرقان 68-69]
(و هرکه این گناهان کبیره را انجام دهد مثلاً غیر خدا را دعاکند، به نا حق خون کسی را بریزد و یا زنا کند، در روز قیامت مجازات شده و دوباره شکنجه می بیند و پست و ذلیل و حقیر در جهنم جاودانه می شود).
{إِلَّا مَن تَابَ} [فرقان 70]
(مگر اینکه در دنیا «و قبل از مرگ» توبه کرده و به سوی خدا باز گردد و از هر چه کرده زشت، پشیمان شده «و از آن عمل دست بردارد» که در این صورت شرایط توبه را به جا آورده و خداوند وی را بخشیده و می آمرزد).
9- {وَالَّذِينَ لَا يَشْهَدُونَ الزُّورَ} [فرقان 72].
(و کسانی که بر باطل شهادت نمی دهند).
طبری می گوید: بهترین نظر در تفسیر این آیه، اینست که:
بر هیچ امر باطلی گواهی نمی دهند، نه بر شرک و نه بر شرورت و نه بر دروغ و غیر از آن یعنی هر آنچه که دروغ است و باطل. چرا که خداوند فرموده بر هیچ امر باطلی شهادت نمی دهند، سپس نمی توان آیه را فقط مختص یک امر از امور باطل کنیم مگر با دلیلی از دلایل گفتاری و یا رفتاری پیامبر(صلی الله علیه وسلم). مثل این که فرمودند: «آیا شما را به بزرگترین گناه آگاه کنم» و سه بار تکرار فرمود. گفتیم: آری ای پیامبر خدا. فرمود: «شریک برای خدا قرار دادن و نافرمانی کردن پدر و مادر». پیامبر(صلی الله علیه وسلم) در حین این فرموده تکیه داده بودند که [ناگاه] راست شد و فرمود «و همینطور گفتار دروغ و شهادت بر باطل» و آنقدر تکرار فرمود که با خود گفتیم کاش ساکت می شدند» [متفق علیه].
10- {وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا} [فرقان 72].
(یعنی اگر به امری لغو و بیهوده برخورد کنند با صبر و حلم از آن رویگردان می شوند). طبری می گوید: به نظر من بهترین تفسیر برای این آیه اینست که: خداوند از مؤمنان خبر می دهد که از کنار کارهای بی فائده و پوچ، کریمانه و محترمانه عبور می کنند. و لغو در زبان عرب، هر سخن یا عمل باطل و پوچ و زشت را گویند. پس مثلاً دشنام دادن کسی به کس دیگر که حقیقت نداشته باشد لغو است. یامسائل جنسی ازدواج را در جاهای نامناسب به صراحت بیاورد و این هم لغو است. یا اینکه مشرکان برای خود خدایانی برگزیده و تعظیمشان می کنند یا گوش کردن و علاقه به غناء که برای دینداران زشت است و همه در معنی لغو داخلند پس در این صورت که همه این موارد معنی لغو دارد درست نیست که کلمه باطل را بر بعضی از این موارد اطلاق کنیم. در حالیکه دلیل نقلی یا عقلی نداشته باشیم.
11- {وَالَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ لَمْ يَخِرُّوا عَلَيْهَا صُمًّا وَعُمْيَانًا} [فرقان 73].
(و کسانی هستند، هنگامی که به وسیله آیات پروردگارشان پند می گیرند همسان کران و نابینایان بر آن فرو نمی افتند).
این هم از صفات مؤمنان است: {الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ} [انفال 2].
(و کسانی هستند که هر وقت نام خدا برده شود دلهایشان هراسان می گردد و هنگامی که آیات او بر آنان خوانده می شود، بر ایمانشان می افزاید و بر پروردگار خود توکل می کنند).
بر خلاف انسان کافر که با شنیدن دستورات خدا هیچ تأثیری در او نکرده و تغییری نمی کند و به حال خود باقی می ماند، بلکه همواره بر کفر و طغیان و جهالت و گمراهی خویش باقی است.
پس منظور از {لم یخروا علیها صماً و عمیاناً} این است که بیان کردیم.
از شعبی در مورد مردی که عده ای را در حال سجده می بیند و چیزی از آنها نمی شوند، پرسیدند که آیا همراه آنها سجده کند یا خیر؟ شعبی این آیه را خواند:
{و الذین إذا ذکروا...} یعنی نباید به همراه آنها سجده کند چرا که سجده را نفهمیده است و برای مؤمن جایز نیست که انسانی بی هویت و سرسری باشد، بلکه کارهایش با آگاهی و یقین آشکار باشد. قتاده در تفسیر این آیه:
{و الذین إذا ذکروا بآیات ربهم لم یخروا علیها صماً و عمیانا} می گوید:
(مؤمنان حقیقی همانند دیگران در مقابل حق کر و کور نیستند. و به خدا قسم این افراد از فهم حق محروم شده اند و از کتاب خدا هر چه که به نفعشان باشد می شوند). [ج 3/329]
12- {وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ} [فرقان 74]
(و کسانی که می گویند: پروردگارا! همسران و فرزندانی به ما عطا فرما که باعث روشنی چشمان ما گردند).
ابن کثیر می فرماید: منظور کسانی است که از خدا می خواهند از نسل آنان انسانهای مطیع خدا به وجود آورد که فقط او را عبادت کرده و به او شرک نورزند.
1- ابن عباس می فرماید: منظور مؤمنان از این دعا کسانی است، که خدا را اطاعت کنند، تا از دیدار آنان خشنود شوند.
2- عکرمه نیز می گوید: منظورشان فرزندان زیبا و خوشرو نیست، بلکه مطیع بودنشان را می خواهند.
3- در مورد این آیه از حسن بصری سؤال شد گفت: بندگان خدا می خواهند تا همسران و برادران و دوستان و نزدیکانشان مطیع خدا باشند و به خدا قسم هیچ چیز برای مسلمان دلپذیر و شادی آورتر از اینکه فرزندش یا نوه اش یا برادر و یا دوست و فامیل خویش را مطیع خدا ببیند نیست.
13-{و اجعلنا للمتقین إماماً} یعنی:
(ما را پیشوایانی قرار بده که سبب هدایت شویم). ابن کثیر می فرماید: به نظر ابن عباس و حسن و سدی معنی آیه اینست که، خداوندا ما را پیشوایانی قرار بده که سبب هدایت دیگران به سوی خیر و نیکی باشیم و دیگران ما را پیشوا قرار دهند و دیگران اینگونه دعا می کنند که خداوندا ما را هدایت فرما و توفیق دعوت مردم به سوی خیر را به ما بده.
{أُوْلَئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِمَا صَبَرُوا وَيُلَقَّوْنَ فِيهَا تَحِيَّةً وَسَلَامًا خَالِدِينَ فِيهَا حَسُنَتْ مُسْتَقَرًّا وَمُقَامًا} [فرقان 75-76].
(به اینان بالاترین درجات و عالیترین منزلگاههای بهشت داده شود و در برابر صبر و استقامت آنها، به آنان درود و سلام گفته می شود).
ابن کثیر می فرماید: پس از اینکه خداوند برخی از صفات زیبای مؤمنان را می شوند، در روز قیامت بهشت را به خاطر صبر [بر مشکلات و سختیهای این راه] به پاداش می گیرند و در بهشت به آنها سلام می شود و مورد احترام و بزرگداشت واقع می شوند، پس هم سلام می دهند و هم سلام می گیرند و ملائکه از هر دری به نزد آنان رفته و برایشان سلام می گویند [و تبریک عرض می کنند]. واقعاً که چه جای خوب و چه خانة والایی است
{خالدین فیها} که در آن جاودانه اند و تبدیل و تغییر بر سرشان نمی آید و نمی میرند و همیشه در همان حال به سر می برند و :
{حسنت مستقراً و مقاماً} [ج 3/330]
(که چه منظرگاه زیبا و چه کلام پاک و جایگاه نیکی است).
آنچه که از این آیات برداشت می شود
1- تواضع و آرامش در راه رفتن امری نیک و تکبر و غرور حرام است.
2- بدی را به نیکی پاسخ دادن، کاری پسندیده است.
3- نماز و دعا و تلاوت شبانه، کاری پسندیده و ارزشمند است.
4- میانه رو بودن در انفاق امری نیکوست
5- شرک به خدا، کشتار ناحق و زنا، عملی ناپسند است.
6- توبه و بازگشت به سوی خدای مهربان اگر با شرایط انجام شود گناهان را از بین می برد.
7- گواهی و شهادت بر امور باطل حرام است
8- رویگردانی از امور بی فائده و لغویات فضیلت است و نیکی.
9- تفکر و اندیشیدن در قرآن و سپس عمل به آن کاری نیک است.
10- هرکس که به صفت بندگان خدای رحمن خود را آراسته کند، بهشت و عزت و احترام نصیب او می شود.
IslamQT.Com
اسلام-قرآن و تفسیر
============
بر گرفته شده از وب سایت http://www.bidary.net
شیخ محمد بن جمیل زینو
ترجمه: محمد آزادشافعی و یونس یزدان پرست
|