در سایۀ سورۀ مجادله
ما در این سوره -و تقریبا در سراسر این جزء -همراه با رخدادهای سیره وگذشت پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وسلم)در جامعه مدینه هستیم. با آنگروه نوپای مسلمانان بسر میبریم که دارند پرورش مییابند و میبالند و استوار و پایدار میگردند، و برای اجرای نقش جهانی خود آماده میشوند، و بلکه برای اجرای نقش خود در سراسر هستی آماده میشوند، نقشیکه یزدان برای ایشان در گشت وگذار این جهان و در مقدرات این جهان مقدر کرده است. اين نقش، نقش بزرگی است و از پیدایش جهانبینی تازه کاملی سرچشمه میگیردکه این زندگی را فرامیگیرد. این جهانبینی در دل و درون همینگروه پدید میآید، و بر استوارکردن زندگی واقعی بر اساس این جهانبینی برقرار میشود. سپس اینگروه همچون جهانبینیای را به سراسر جهان میبرد تا برای بشریت یک زندگی انسانی را بسازدکه آن هم بر این جهانبینی برقرار و استوار بشود ... در این صورت این نقش، نقش بزرگی است و آمادهکردنکاملی را میطلبد.
آن مسلمانانیکه قضا و قدر ایشان را برای ادای این نقش آماده میکرد، مردمانی از آدمیزادگان بودند. در میان آنان پیشتازان پیشگام مهاجران و انصاری بودند که ایمانشان پخته شده بود، و جهانبینیشان در باره عقیده جدید کاملگردیده بود، و دل و درونشان مخلصـانه آن را پذیرفته بود، و رسیده بودند ... رسیده بودند به حقیقت وجودشان و به حقیقت این جهان بزرگ، و حقیقت وجـودشان با حقیقت جهان آمیخته بود، و بدین وسیلهگوشهای از قضا و قدر خدا در این جهان شده بودند. در درون خودکنارهگیری از هستی را نمییافتند، و در گامهایشان کمترین تخلـفی از گامهای این جهان نمیدیدند، و در دلهایشان چیزی جز رضای خدا را سراغ نداشتند ... آنان آنگونه بودندکه در این سوره در باره ایشان آمده است:
( لا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الإيمَانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الأنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ).
مردمانی را نخواهی یافت که به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشند، ولی کسانی را به دوستی بگیرند که با خدا و پیغمبرش دشمنی ورزیده باشند، هرچند که آنان پدران، یا پسران، یا برادران، و یا قوم و قبیله ایشان باشند. چرا که مومنان، خدا بر دلهایشان رقم ایمان زده است و با نفخه ربانی خود یاریشان داده است و تقویتشان کرده است، و ایشان را به باغهای بهشتی داخل میگرداند که از زیر (کاخها و درختان) آنها رودبارها روان است، و جاودانه درآنجا میمانند. خدا از آنان خشنود، و ایشان هم از خدا خشنودند. اینان حزب یزدانند. هان! حزب یزدان، قطعاً پیروز و رستگار است. (مجادله/22)
امّا پیشتازان پیشگام نسبت به مسلمانانیکه پیوسته افزون وافزونتر میشدند، اندک بودند. مخصوصاً بعد از آنکه اسلام نیروئی گردید که به حساب میآمد و از آن ترس و هراسی میشد حتی پیش از فتح مکه - و بدانکسانی داخل شدندکه از تربیت اسلامی بهره کافی نبرده بودند، و در فضای اسلامی زمان طولانی تنفس نکرده بودند. از دیگر ـ منافقانی برای مصلحت شخصی یا حفظ خـود اسلام را پذیرفته بودند، در حالی که دشمنانگیها وکینهتوزیهائی در باره اسلام به دلهایشانگرفته بودند، و در انـتظار فرصتها نشسته بودند، و درکمین بودندکه میان اردوگاه اسلامی و اردوگاههای دیگر آشوب به پا کنند، پایگاههائیکه در آن زمان نیرومند و دشمن اسلام بودند، از قبیل پایگاههای مشرکان یا یهودیان!
تربیت جانها و آماده ساختن درونها برای اجراء نقش جهانی بزرگیکه بر عهده ایشان در زمین واگذار گردیده بود، تلاشها وکوششهای فراوانی و صبر و شکیبائی زیادی، و چارهجوئی آهسته و کندی را در کارهایکوچک و بزرگ میطلبید ... جنبشی که اسلام برای ساختار بنیادین خود بدان دست یازیده بود، و پیغمبر (ص)آن را رهبری میکرد، جنبش شکوهمند و بزرگی بود. جنبشیکه دلها و درونهای مردمان را میساخت، مردمانیکه جامعه اسلامی و دولت اسلامی را میساختند، و مواظبت از برنامه خدا را به عهده میگرفتند. آن را درک و فهم میکردند، و آن را تحقق میبخشیدند و پیاده میکردند، و آن را نه درکتابها و گفتارها، بلکه به صورت زنده پویائی، به اطراف و اکناف زمین میرساندند.
ما در این سوره - و در سراسر این جزء - بخشی از آن تلاشها وکوششهای بزرگ، و همچنین گوشهای از آن شیوه سترگ قرآنی درکار ساخت و ساز آن دلها و درونها، و در امر چارهسازی رخدادها و عادتها و کششها و كـوششها، مشاهده مینمائیم. همچنین بخشی از مبارزه طولانی موجود در میان اسلام و میان دشمنان گوناگون آن از قبیل مشرکان و یهودیان و منافقان را مشاهده میکنیم.
در این سوره بهگونه ویژهای تصویر الهامگرانهای از عنایت و رعایت خدا را میبینیم، عنایت و رعایتیکه خدا به این جماعت نوخاسته و نوپا مینماید، بدانگاه که ایشان را با دیدبانی و پاسداری خود مـیسازد، و با برنامه خود آنان را تربیت میکند و میپروراند، و عنایت و رعایت خویش را بدیشان اعلام و اعلان مینماید، و در درونشان اطلاع زندهای در باره شناخت یزدان سبحان پیریزی میکند و سامان میدهد، و به دلهایشان میافکندکه در ویژهترین کارشان، و در کوچکترین امورشان، و در نهانیترین رازهایشان، خدا با ایشان است و حاضر و ناظر بر آنان است. ایشان را از مکر وکید و نیرنگ پیدا و ناپیدای دشمنانشان میپـاید و حراست و پاسداری مینماید. آنان را در کنف حمایت و حفاظت خود میگیرد، و ایشان را در زیر پرچم خود و سایه لطفشگرد میآورد. بدیشان اشعار میداردکه اخلاق و آداب و عاداب ایشان را تربیت میکند، تربیتیکه لائق و سزاوار جماعت وگروهي استکه خود را بهکنف حمایت و تحت عنایت خدا میکشاند، و خویشتن را به خدا نسبت میدهد، و حزب او را تشکیل میدهد، و پرچم او را بلند میکند و برمیافرازد تا در سراسر زمین با به اهتزاز در آوردن آن شناخته شود.
بدین خاطر این سوره با تصویر شگفتی از تصویرهای این دوره بینظیر و شگفت در تاریخ بشریت، آغاز میگردد. دوره پیوند آسمان با زمین به شکل مستقیم و محسوسی که آسمان در زندگی روزانه گروهي از مردمان شرکت میکند، شرکتی پدیدار و آشکار:
( قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِي تُجَادِلُكَ فِي زَوْجِهَا وَتَشْتَكِي إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ يَسْمَعُ تَحَاوُرَكُمَا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ).
خداوند گفتار آن زنی را میپذیرد که در باره شوهرش با تو بحث و مجادله میکند و به خدا شکایت میبردخدا قطعاً گفتگوی شما دونفر را میشنود چرا که خدا شنوا و بینا است.(مجادله/1)
میبینیمکه آسمان درکار و بار روزانه خانواده فقیر و کوچک و به گرداب غم درافتادهای دخالت مـیکند تا داوری خدا را در باره قضیه آنان بیان دارد. یزدان سبحانگفتار زنی را شنیده استکه با پیغمبر خدا در باره آن قضیهگـفتگو میکرده است، در حالی که عائشه که بدان زن نزدیک بوده استکـمی مانده است که آن را نشود!.. این تصویری است که دل را از حضـور خدا و نزدیکی و عنایت و رعایت او لبریز میکند.
به دنبال این تصویر، در روند این سوره تاکید اکیدی میآید و اعلان میداردکسانیکه با خدا و پیغمبرش میرزمند - همان کسانی که دشمنان گروه مسلمانانی هستند که درکنف حمایت و رعایت خدا میباشند - سرکوبی و شکست در زمین، و عذاب و عقاب خوارکننده و رسواکننده درآخرت، بر ایشان نوشته شده است و مقـرر گردیده است. آنانگرفتار مي گردند در برابرکارهائیکه کردهاند،کارهائیکه خدا آنـها را به حساب آورده است و بر آنان نوشته است، درحالکه خـودشان انکارها را فراموشکردهاند،کارهائیکه خـودشان انجام دادهاند!
(وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ ).
خدا حاضر وناظر بر هر چيزی است. (مجـادله/6)
آنگاه تاییدی و تذکری در باره سور یزدان سبحان در وقت هر رازونیازی و پچ پچ و نجوائی درهر خلوتکدهای و جائی درمیرسد.کسانیکه بدان راز و نیاز و پـچ پچ و نجوا ميپردازند گمان می بـرند تنها خـودشان از چیزهائیکه به یکدیگر مـیگویند آگاهند و
بس. ولی خدا با ایشان است هرکجاکه باشند:
) ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِمَا عَمِلُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ).
بعداً خدا در روز قیامت آنان را از چیزهائی که کردهاند آگاه میسازد. چرا که خدا از هر چیزی باخبر و آگاه است. (مجادله/7)
این هم تـصویری استکه دل را از وجـود و حضور خدا در همه جا، و از نظارت و اطلاع او از همه کارها، لبریز میگرداند.
این تاکید، دیباچه تهدیدکردن و بیم دادنکسانی است که در نهانگاهها و خلوتکدههای خود به راز و نیاز و پچپچ و نجوا میپردازند و میاندیشندکه چگونه به نیرنگ بپردازند و مسلمانان را ریشهکنکنند وکارشان را یکسره سازند. چگونه دلهای مسلمانان را از غم و اندوه و دغدغه برگردانند. تهدید ميگردند و بیم داده میشوندکهکار و بارشان پیدا و هویدا است، و چشم خدا ایشان را میپاید، و راز و نیاز و پچ پچ و نجوای گناهآلود وکینهتوزانه و نافرمانی ایشان از پیغمبر نوشته میشود و ضبط و ثبت میگردد، و خدا ایشان را در برابر آنها مواخذه میکند وگرفتارشان مـیسازد و عذابشان میدهد. همچنین به مسلمانان دستور میفرماید که از پچ پچ کردن و درگوشی صحبت کردن ناروا بپرهیزند و جز برای نیکی و خوبی و تقوا و پـرهیزکاری، پچپچ و درگوشی صحبت نکنند. در این زمینه خودشان را تربیت وپروردهکنند، وخویشتن را در این خصوص آراسته و پیراسته گردانند.
سپس قرآن به تربیت این افراد مومن ادامـه میدهد. ایشان را به بزرگواری و فرمانبرداری در مجلس پیغمبر خدا (صلی الله علیه وسلم)) و در مجالس علم و ذکردعوت میکند. همچنین ایشان را به ادب داشتن در پـرسش و سخن با پیغـمـبر (صلی الله علیه وسلم) فرامیخواند، و از آنان میخواهد در این کار جدی باشند و وقار و احترام را مراعات نمایند. بعد از این، بقیه این سوره به سخن ازکسانی میپردازد که یهودیان را بـه دوستی میگیرند، و همراه ایشان به نیرنگبازی و توطئه میپردازند، ونیرنگبازی و توطئه خـود را با دروغگوئی و سوگند خوردن برای پیغـمبر و مومنان پنهان میسازند. ایشان را درآخرت بهتصویر میکشدکه دارند درآنجا نیزسوگند ميخورند و دروغ میگویند. ميخواهد با سوگند خوردن و دروغگفتن خویشتن را از رویاروئی با عذاب خدا به دور بدارند، همانگونهکه در دنیا با این دو وسیله خود را از رویاروئی با خشم پیغمبر خدا و خشـم مومنان به دور میداشتند! تاکید میشود کسانیکه با خدا و پیغمبرش مبارزه میکنند و میرزمند، اعلام مـیگرددکه از زمره خواران و زیانباران هستند. همچنین اعلام میشودکه خدا و پیغمبرانش چیره میگردند. این کار برای خوار داشتن و ناچیز انگاشتن کارشان است، کاری که برخی از منتسبان به اسلام، و برخی از مسلمانان آن را بزرگ و سترگ میشمردند. بدین خاطر با ایشان مودت و دوستی خـود را حفظ میکردند. نمیدانستندکه باید صف اسلامی از صفهای دیگرجدا شـود، و زیر پرچم خدای یگانه رفت و بس، و با داشتن رعایت و عنایت یزدان باید خود را بزرگ دید و چیره شمرد، و اطمینان داشتکه خدا چنین گروهـی را شبانهروز میپاید و از ایشان مراقبت مینماید و آنان را تحت نظارت و حفاظت خود میگیرد و میپاید، و ایشان را برای ادای نقش جهانی و معین و مقررشان آماده میسازد.
در پایان این سوره تصویر درخشانی از حزب الله جلوه گر مي آید، تصویریکه همان پیشتازان پـیشگام مهاجران و انصار آن را عملا نشان میدادند، و این آیه بزرگوار نیز بدان اشارت دارد تا اینکه آنانکه هنوز در راه هستند خود را درآن تصویر قرار دهند وآن را مشتـمل بر خودگردانند!
(لا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ ).
IslamQT.Com
اسلام-قرآن و تفسیر
============
بر گرفته شده از تفسیر فی طلال القرآن اثر سید قطب، مترجم دکتر مصطفی خرم دل.
|