در سایۀ سورۀ نجم
این سوره به طورکلی انگار یک منظومه موسیقی آسمانی است. آهنگین و نغمهدار است. نغمهها و آواهایش در ساختار واژگانی سوره طنینانداز است، همانگونه که در فاصلههای هماهنگ و قافیهدار آن طنینانداز است. این نغمه و آوا در این سوره به طور کلی دیده و شنیده میشود. در برخی از موارد، نغمه و آوا آشکارا مقصود و مراد است. گاهی واژهای اضافه میگردد، وگاهی قافیهای برگزیده میشود، تا نغمهپردازی درست و سالم بماند، و آهنگ و نوا با دقت طنینانداز گردد، بدون اینکه خلل و زیانی برسد به معنی مراد و مقصـودی که سوره آن را در روندگفتار اداء میکند و آن را برعهده دارد. این هم سرشت تعبیر قرآنی وکلام ربانی است. مثل این سخن:
(أَفَرَأَيْتُمُ اللاتَ وَالْعُزَّى . وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الأخْرَى ).
آیا چنین میبینید (و اینگونه معتقدید) که لات، و عزی، و منات، سومـين بت دیگر (معبود شما و دختران خدایند، و دارای قدرت و عظمت میباشند؟!). (نعم/19و20)
اگر میفرمود: « وَمَنَاةَ الأخْرَى » وزن درهم میشکست.و اگر تنها میفرمود: « وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ » آهنگ قافیه از میان میرفت. هر واژهای ارزش و جایگاه خود را در معنی عبارت دارد. با وجود این، وزن و قافیه نیز مورد نظر است. برای مثال واژه «اذن» در دو آیه بعد از آن را در نظر داشته باشید:
(أَلَكُمُ الذَّكَرُ وَلَهُ الأنْثَى . تِلْكَ إِذًا قِسْمَةٌ ضِيزَى ).
آیا پسر مال شما باشد، و دختر مال خدا؟! (درحالی که به گمان شما دختران کم ارزشتر از پسرانند؟!). در این صورت، این تقسیم ظالمانه وستمگرانهای است. (نجم/ 21و22)
واژه «اذن» برای رعایت وزن ضروری است. هر چند - گذشته از این - یک هدف هنری را درعبارت اداء میکند ... وبه همین منوال و روال ...
این آهنگ و نوا دارای نوعی موسيقی ویژه است. نوعیکه در آن خـیزش و ریزش دیده میشود، به ویژه در بند نخستین و در بند واپسین سوره. این نوع موسيقی ویژه، با موج زدنها و شرشرهائیکه دارد هماهنگ با تصویرها وسایهروشنهای دلگشائی است که در بند نخستین روان میگردد و بال و پرزنان به پیش میرود، و در بند واپسین با معانی و مفاهیم و پسودههای آسمانی همنوا و همآوا میگردد، و در بندهای میان بند نخستین و بند واپسین، در فـضا و موضوع نزدیک بدان دو است.
تصویرها و سایهروشنها در بند نخستین، با جولانگاه آسمانیای پرتوافکن میگردد که رخدادهای نورانی و صحنههای ربانی در آن به وقوع میپیوندد و این بند آنها را ردیف میکند و به صف میزند. و با حرکتها و جنبشهای خوشایند روحالامین یعنی جبرئیل، آراسته و پیراسته میشود، بدانگاهکه او جلو دیدگان پیغمبر بزرگوار (ص)نمایان و پدیدار میگردد ... تصویرها و سایهروشنها و جنبشها و صحنهها و فضای روحانی همراه، از آن آهنگ تعبیرگر و نوای بیانگرکمک میگیرد و بدان همکمک میدهد، و با آن میآمیزد و همـاهنگ میگردد، و در آن با آوا و نوای همآوا و نغمهپرداز شگفت و شگرفی، جلوهگر و پدیدار میآید و دل از دست میرباید.
آنگاه آن بوی خوش، سـراسر فضای سـوره را فرا ميگیرد، و آثار خود را در بندهای پیاپی خویش برجای میگذارد، تا بـدانجا که سـوره با آهنگ الهام بخش شدید و بسیار موثری که به ژرفاهای دلها میخزد پایان میپذیرد، آهنگی که از آن هر ذرهای از همی انسان به لرزه میافتد و به تکان درمیآید و هــمراه با آن بال و پرمیگیرد و بدان پاسخ و لبیک میگوید .
*
موضوعیکه این سوره بدان میپردازد، موضوع سورههای مکی به طور کلی است. از قبیل: عقیده و موضوعهای اصلی آنکه وحي و توحید و آخرت است. این سوره به موضوع خود از زاویه خاصی مینگرد، زاویهای که متوجه بیان صداقت وحي و مورد اعتماد بودن عقیدهای استکه بیان میدارد، و ذکر سستی و پوچی عقیده شرک،و لرزان بودن اساس و پایه خیالی و هیچیکه بر آن استقرار دارد.
بند نخستین این سوره هدفش بیان حقیقت وحـی و سرشت آن است. دو صحنه ازصحـنههای وحي را نشان میدهد، و صحت و واقعیت وحي را در سایه این دو صحنه به اثبات میرساند، و دریافت پیغمبر (ص) از جبرئیل(ع) این را موكد میسازد، دریافتیکه در آن جبرئیل را دیده است و با دقت او را ورانداز کرده است، و بر نشانههای بزرگ پروردگارش اطلاع پیدا نموده است.
بند دوم از خدایان دروغین و مورد ادعای مشرکین، یعنی لات و عزی و منات، صحبت میدارد، و از گمانها و خیالهای باطل ایشان در باره فرشتگان سخن میگوید، و بر افسانههایشان در باره اینکه فرشتگان دختر هستند و دختران خدایند، قلم بطلان میکشد. تکیه آنان در همه این چیزها بر ظن و گمان بود، و ظن و گمان اصلاً انسان را از حق بینیاز نمیگرداند. در صورتیکه پیغمبر (ص) از روی یقین و ثبوت و دیدن و مشاهدهکردن چیزیکه آنان را به سوی آن دعوت میکرد، ایشان را دعوت مینمود و فرا میخواند.
بند سوم به پیغمبر (ص)مـیگوید ازکسی روی گرداندکه ازذکر و یاد خدا روی میگرداند، و خود را تنها سرگرم دنیا میسازد، و از این مرز پا را فراتر نمیگذارد، و چیزی بالاتر از این را نمیداند. به آخرت اشاره میکند و از چیزهائی صحبت میداردکه در آن است. از سزا و جزای قیامت سخن میراند و سزا و جزا را مبنی بر اعمال مردمان میشمارد. بیان میداردکه یزدان جهان از حال و احوال مردمان مطلع و باخبر است، از آن زمانکه ایشان را از خاک زمین آفریده است، و بدانگاهکه جنینهائی در شکمهای مادرانشان بودهاند. چه خدا آگاهتر از انسانها از خود انسانها است. بر پایه و اساس این آگاهی یقینی و دانش قطعي - نه ظن وگمان - حساب وکتابشان انجام میگیرد، و سزا و جزایشان داده میشود، وکارشان در پایانگشت وگذار جهان بدان میانجامد.
بند چهارمکه واپسین بند این سوره است، اصول و ارکان عقیده را بیان میدارد -آنگونهکه در قدیمترین رسالتها بوده است - از جمله: مسووليت شبی، و دقت حساب وکتاب الهی، و رعایت عدالتکامل و مطلق یزدان در سزا و جزا دادن آدمیان، و سرانجام حضـور پیداکردن مردمان در پیشگاه یزدان، یعنی پروردگار ایشان و متصرف در همه کار و بارشان، آنگونهکه اراده آزاد و مشیت مطلق او میطلبد و مقتضی میداند. درکنار ذکر این امور، نگاهی به محلهای نقش زمین شدن و هلاک گردیدنگذشتگان تکذیبکننده حقائق انداخته میشود و از نحوه نابودیشان سخن میرود. آن وقت با واپسین آهنگ، این سوره خاتمه داده میشود:
(هَذَا نَذِيرٌ مِنَ النُّذُرِ الأولَى .أَزِفَتِ الآزِفَةُ .لَيْسَ لَهَا مِنْ دُونِ اللَّهِ كَاشِفَةٌ .أَفَمِنْ هَذَا الْحَدِيثِ تَعْجَبُونَ .وَتَضْحَكُونَ وَلا تَبْكُونَ .وَأَنْتُمْ سَامِدُونَ .فَاسْجُدُوا لِلَّهِ وَاعْبُدُوا).
این (پیغمبر، یکی از پیغمبران خدا، و) از زمره بیمدهندگان پیشین است. قیامت نزدیک گردیده است. جز خدا هیچ کس نمیتواند آن را ظاهر و پدیدار کند. آیا از این سخن تعجب میکنید و به شگفت میافتید؟ و آیا میخندید و گریه نمیکنید؟ و آیا پیوسته در غفلت و هوسرانی بسر میبرید؟ اکنون که چنین است، خدا را سجده کنید و او را بپرستید. (نجم/56-62) .
IslamQT.Com
اسلام-قرآن و تفسیر
============
بر گرفته شده از تفسیر فی طلال القرآن اثر سید قطب، مترجم دکتر مصطفی خرم دل.
|