ايوب علیه السلام |
ايوب علیه السلام
(وَأَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ (83) فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَكَشَفْنَا مَا بِهِ مِنْ ضُرٍّ وَآتَيْنَاهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَذِكْرَى لِلْعَابِدِينَ)[1] (انبياء: 84-83).
نام ايوب چهار بار در قرآن آمده است. درسورههاي نساء، انعام، انبياء و ص. خداوند او را در رديف مجموعهي از انبياء ذكر كرده كه لازم است به صورت تفصيلي، به همهي آنها ايمان بياوريم. او بر وجه تحقيق، از ذريهي حضرت ابراهيم است. زيرا خداوند در معرض سخن از ابراهيم ميگويد: (وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ)[2] (انعام: 84).
علماء در نسب ايوب اختلاف كردهاند تا جايي كه ابوالبقاء گفته است: «در مورد نسب او هيچ چيزي صحيح نيست»، اما ابن كثير ترجيح داده كه او از نسل عيص پسر اسحاق بوده و مادرش دختر لوط بوده، او اين سخن را از ابن عساكر نقل نموده است. اما قول ارجح در مورد نسب او اين است كه ابن اسحاق ذكر كرده و آن اينكه: ايوب پسر أموص پسر زارح پسر عيص پسر اسحاق پسر ابراهيم خليل ÷ است.
حضرت ايوب در ارتباط با خانواده، بدن و حالش شديداً مورد امتحان و ابتلاء واقع شد، با اين وصف نمونهي عبوديت و بندگي حق براي خدا به شمار ميرفت. بر همهي مصيبتها صبر گرفت تا جايي كه به عنوان ضربالمثلي در زمينهي تحمل اذيت و ناراحتي مطرح شد. مردم ميگويند: «صبر ايوب داشته باش!» خداوند نيز او را تمجيد و ستايش كرده و ميفرمايد: (إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ)[3] (ص: 44). حضرت ايوب ثروتمند و صاحب اموال و فرزند بود زمينهاي فراوان و باغهاي زياد داشت، خداوند او را به نعمت و ثروت امتحان كرد با اين عيش پر از ناز و نعمت يك لحظه از شكر خدا غافل نشد و ثروت و نعمت او را از اداي وظيفهي بندگي براي خدا باز نداشت. بعد خداوند او را به سلب نعمت و اهل و اولاد مبتلا كرد، بعد امراض سخت و شديد به سوي جسم او هجوم آورند ايوب بر بلايا و امراض صبر ورزيد و علي رغم خواست شيطان در حالت نعمت و بلا سنبل و نمونهي صبر، تقوا، بندگي و شكر گزاري بود.
گويند: همسري داشت بنام رحمه از نوادگان يوسف ÷ بود و در هنگام نعمت و شادي و رنج و نقمت همراه و همراز ايوب بود و همگام با شوهرش شكر خدا به جاي آورد. بعد شيطان خواست از راه حيله و فريب همسرش وارد شود. در دل او وسوسه كرد كه تا به كي بر اين حالت صبر ميورزي؟ او هم به نزد ايوب آمد و گفت: اين وضعيت تا به كي ادامه خواهد داشت و لب به يأس و بي صبري گشود. ايوب خشمگين شد و گفت: چند سال در راحت و آسودگي زيستهام؟ گفت: 80 سال. پرسيد چند سال است كه به بلا مبتلا گشتهام؟ گفت: هفت سال. فرمود: آيا از خدا حيا نكنم كه بلا را از من دفع كند در حالي كه هنوز به اندازهي زمان نعمت و شادي در مصيبت و ناراحتي زندگي بسر نبردهام. بعد سوگند ياد كرد و گفت: اگر بهبودي پيدا كنم. يكصد تازيانه بر تو وارد خواهم كرد و خدمتگزاري از سوي او را بر خود حرام كرد. بعد در حال وحدت و شدت بر خداوند بانگ برآورد و گفت: (أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ)[4] (انبياء: 83).
خداوند دعاي او را استجابت فرمود و بلا را از وي دفع كرد خداوند به او وحي كرد كه با پاهايش بر زمين بزند. پا بر زمين زد آب سردي از زير پاهايش فوران كرد. بدو دستور داد از آن بنوشد و در آن غسل ورزد. خداوند او را شفا بخشيد و سلامتي خود را باز يافت.
(وَأَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ (83) فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَكَشَفْنَا مَا بِهِ مِنْ ضُرٍّ وَآتَيْنَاهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَذِكْرَى لِلْعَابِدِينَ )[5] (انبياء: 84-83). (وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ (41) ارْكُضْ بِرِجْلِكَ هَذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَشَرَابٌ (42) وَوَهَبْنَا لَهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنَّا وَذِكْرَى لِأُولِي الْأَلْبَابِ (43) وَخُذْ بِيَدِكَ ضِغْثًا فَاضْرِبْ بِهِ وَلَا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ)[6](ص:44-41).
خداوند به ايوب دستور داد سوگند خود را عملي كند و دسته چوبي بردارد كه صد شاخه داشته باشد و به واسطهي آن يك بار همسرش را بزند. خداوند به پاس خدماتي كه در حق شوهرش انجام داده بود و به پاس رنجها و زحمتهايي كه كشيده بود بر او شفقت ورزيد و با فرود آمدن يك ضربهي چوب بر او سوگند ايوب را ابرام فرمود.
ابن كثير ميگويد:
اين فرج و گشايش براي كسي است كه تقوا را پيشه كرد. بويژه براي همسر صابر و خدمتگذار و نيكوكارش ل. اين است كه خداوند در تعقيب اين رخصت ميفرمايد: (إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ)[7] (ص: 44).
بعد گويد: بسياري از فقهاء اين رخصت را در باب ايمان و نذور پذيرفتهاند برخي مسئله را بيشتر توسعه بخشيدهاند و براي رهايي از سوگند به حيلههايي متوسل شدهاند كه در باب اعمال آنها به اين آيه متوسل شده و دست به دامن تفسيرها و تأويلهاي عجيب شدهاند.
بعضي از تاريخ نويسان در رابطه با ابتلاي حضرت ايوب اموري ذكر كردهاند كه اعتقاد بدانها به هيچ وجه جايز نيست و منقول از اسرائيليات غيرصحيح است گويند: زماني كه مرض ايوب شدت گرفت و كسي خواهان هم نشيني با وي نبود و مردم از او وحشت ميكردند و بدنش متعفن گرديد و كرم از آن بيرون ميجهيد از شهر اخراجش كردند و در آشغالي كنار آن زندگي ميكرد و غير اينها از اوهام و خرافاتي كه تورات تحريفي نقل كرده اما همه اينها خلاف واقعيت است... و اين امور با مقام و منصب نبوت منافات دارد زيرا علماي توحيد مقرر فرموده است انبياء از امراض تنفر برانگيز منزه و مصون هستند و اين سخن با مقام نبوت سازگاري ندارد، اما قول صحيح اين است كه ايوب به مرض تنفر برانگيز مبتلا نگرديد بلكه مرض او طبيعي بود. اما مدت هفت سال دوام پيدا كرد. گويند: 18 سال دوام آورد و اين زماني است كه كمتر كسي توان تحمل آن را دارد و مصيبت تنها در جسدش نبود بلكه مشمول اموال و اهل بيت و جسم او گرديد. لذا است كه خداوند ميفرمايد: (وَوَهَبْنَا لَهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُمْ مَعَهُمْ ).
ايوب 93 سال عمر كرد خداوند اموال و فرزندان فراوان به او بخشيد. 26پسر داشت كه يكي از آنها بشر نام داشت و بعضي از تاريخ نويسان گويند: او كسي است كه در قرآن به نام ذوالكفل آمده است. رسالت ايوب به سوي ملت روم بود. طبق گفتهي مؤرخان، مقبرهاش در دمشق و اطراف بوده است.
اسلام-قرآن و تفسیر
============
مرجع: کتاب پیغمبری و پیغمبران در قرآن کریم، تألیف شیخ محمد علی صابونی، مترجم: محمد ملازاده.
|
|
|
» بازدید امروز: 488
» بازدید دیروز: 1771
» افراد آنلاین: 5
» بازدید کل: 43419