يونس (علیه السلام) |
يونس (علیه السلام)
(وَإِنَّ يُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ (139) إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ )[1] (صافات: 141-139).
بحث يونس در چهار سورهي نساء، انعام، يونس و صافات با ذكر نام و در سورهي انبياء با لقب ذي النون و در سورهي قلم با لقب صاحب الحوت آمده است.
) وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ ([2] (انبياء: 87).
(فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تَكُنْ كَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَى وَهُوَ مَكْظُومٌ )[3] (قلم: 48).
پس در مجموع 6 بار در قرآن بحث يونس آمده است چهار بار با ذكر اسم و دو بار با ذكر لقب و وصف.
تاريخ نويسان نسبي براي حضرت يونس ذكر نكردهاند. تنها بر اين متفقاند كه نام او يونس بن متي است و گفتهاند: متّي مادر يونس بوده و در ميان انبياء جز او و حضرت عيسي كسي به مادرشان نسبت داده نشده است. اهل كتاب او را (يونان بن امتاي) نام ميبرند. يونس (علیه السلام) از بني اسرائيل است و نسبش به بنيامين يكي از اولاد يعقوب (علیه السلام) ميرسد و بنيامين برادر شفيق يوسف (علیه السلام) بود.
خداوند متعال او را به سوي مردم نينوا در منطقهي موصل عراق فرستاد زيرا گرفتار بت پرستي شده و عبادت بتان در ميان آنها رواج پيدا كرده بود. بتي پرستش ميكردند كه «عشتار» نام داشت.
حضرت يونس از شام به منطقه موصل مهاجرت كرد مردم آن ديار را به خدا پرستي دعوت نمود ولي چون بيشتر ملتها و اقوام به دعوت وي پاسخ مثبت ندادند خداوند متعال ميفرماييد: (وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ)[4] (سبأ: 34).
حضرت يونس مرتب مشغول دعوت و تبليغ آنها بود آنها را به يكتاپرستي و عبادت خداوند دعوت ميكرد ولي جز گوشهاي ناشنوا و دلهاي به غلاف پوشيده شده پاسخي از ايشان دريافت نكرد سرانجام از دست ايشان به تنگ آمد و آنها را در صورت ايمان نياوردن به عذاب تهديد كرد. چون نافرماني و سركشي آنها به درازا كشيد خشمگينانه از ميان آنها خارج شد و آنها را به عذاب خدا بعد از سه روز تهديد كرد، چنين پيدا است كه آنها نيز در مقابل وي را تهديد به كشتن كردند و او را تعقيب نمودند. سرانجام از ميان آنها خارج شد و قبل از اينكه خداوند به او دستور هجرت بدهد فرار كرد و از ميان آنها رفت و گمان برد كه خداوند او را به خاطر اين خروج عجولانه مؤاخذه نخواهد كرد و در تنگنا قرار نخواهد داد. فرمودهي خداوند متعال اين معني را ميرساند آنجا كه ميفرمايد:
(وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ)[5] (انبياء: 87).
او خشمگين از ميان قومش بيرون رفت، از قومش خشمگين بود نه از خداوند، چون خشمگيني از خداوند معصيت است و با عصمت انبياء منافات و تضاد دارد اين مطلب را در مبحث عصمت توضيح دادهايم به آنجا مراجعت كنيد.
ابن مسعود و مجاهد و گروهي از سلف گفتهاند: چون يونس از ميان قومش بيرون رفت و يقين حاصل كردند كه نزول عذاب بر آنها حتمي است خداوند توبه و بازگشت را بر قلبشان القا كرد و از رفتار خويش با پيغمبر پشيمان شدند جامهي پشمينهي راهبان و توبهكاران به تن كردند و ميان بهايم و بچههايشان جدايي افكندند و زن و مرد، پير و جوان، دختر و پسر، تضرع و زاري كنان از شهر خارج شدند، حيوانات نيز به فرياد و صدا درآمدند. ساعتي بس شديد و هول انگيز بود خداوند به حول و قوه و رحمت و رأفت خويش عذاب را از آنان دفع كرد، عذابي كه چون شبي تاريك بر بالاي سر آنها قرار گرفته بود و به مرگشان تهديد ميكرد. خداوند ميفرمايد:
(فَلَوْلَا كَانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِيمَانُهَا إِلَّا قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِينٍ)[6] (يونس: 98).
اما سرنوشت يونس بعد از خروج از شهر، چون از ميان قومش خارج شد به ساحل دريا رفت يك كشتي مشاهده كرد كه آمادهي سفر بود از سرنشينان آن درخواست كرد او را همراه خود بر كشتي سوار كنند. چون علايم و نشانههاي نيكي و خير در او مشاهده كردند سوارش كردند، چون به وسط دريا رسيدند، دريا به هيجان و اضطراب درآمد، گفتند: حتماً گناهكاري در ميان ما وجود دارد در ميان خويش قرعه انداختند كه به نام هر كس درآيد او را به دريا اندازند قرعه بنام يونس بيرون آمد، از شأن و وضع او سؤال كردند و از امر و وضعيت او (كه صالح و متقي به نظر ميآمد) متعجب شدند. داستان خود را براي آنها تعريف كرد، دلشان به حال وي گريست و نخواستند او را به دريا اندازند بلكه خواستند به ساحلش بازگردانند. اشاره كرد كه او را در دريا اندازند تا خشم و غضب خدا از آنها فروكش كند او را به دريا انداختند، به امر خدا يك ماهي عظيمالجثه او را بلعيد. ماهي وي را به قعر دريا فرو برد تا به امر خداوند هم او را تأديب كند هم از وي نگهداري و حفاظت به عمل آورد. معجزهي خداوند در اينجا به اتمام رسيد، خداوند به ماهي وحي كرد كه آسيبي به گوشت وي نرساند و استخوان او را نشكند ماهي عظيم الجثه او را به قعر دريا برد. او در دل دريا و در بطن ماهي مشغول تسبيح و استغفار و راز و نياز با خداوند خود بود و ميگفت: (لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ )[7] (انبياء: 87).
خداوند دعاي او را استجابت فرمود و از غم و نگرانيش برهانيد، سپس به ماهي دستور داد او را به كنار دريا (به هواي آزاد) بياندازد و در حالي كه عليل و مريض و ناتوان بود از شكم ماهي به خارج پرتاب شد. او سه شبانه روز در شكم ماهي بماند. بعد مريض و ضعيف و ناتوان خود را در هواي آزاد يافت از اينكه خداوند او را نجات داده بود، لب به تسبيح و ستايش خداوند گشود. خداوند درختي از كدو در كنار وي سبز كرد. از ميوهي آن ميخورد و زير سايهي برگهاي آن از رنج گرما به استراحت پرداخت. خداوند مريضي او را شفا بخشيد و توبهاش را پذيرفت. يونس فهميد كه آنچه بر سرش آمده عقاب و تأديب خداوند همراه با معجزه بوده و اين امر بخاطر خروج عجولانه و خشمگينانهي وي برايش به وقوع پيوسته است. چون بدون اذن خداوند از ميان آنها خارج گشته بود. هر چند يونس از اجتهاد مقبول و صحيح استفاده كرده بود، اما چنين اجتهادي اگر چه از بندگان صالح پذيرفته شود، از انبياء و مرسلين پذيرفته نميشود و در واقع او بخاطر خروج زود هنگام و عجولانهاش مستحق تأديب خداوند بود.
اين آيات را قرائت كن:
(وَإِنَّ يُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ (139) إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ (140) فَسَاهَمَ فَكَانَ مِنَ الْمُدْحَضِينَ (141) فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِيمٌ (142) فَلَوْلَا أَنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ (143) لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ (144) فَنَبَذْنَاهُ بِالْعَرَاءِ وَهُوَ سَقِيمٌ (145) وَأَنْبَتْنَا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِنْ يَقْطِينٍ (146) وَأَرْسَلْنَاهُ إِلَى مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ (147) فَآمَنُوا فَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِينٍ )[9] (صافات: 148-139).
چون يونس توان راه رفتن را در خود يافت به ميان قومش بازگشت و آنها را مؤمن به خدا و توبه كننده يافت منتظر بازگشت او بودند تا دستورات وي را پيروي كنند و امر او را عملي نمايند. تا زماني كه خدا ميخواست در ميان آنها ماند و به تعليم وتربيت آنها پرداخت آنها را به راه راست و هدايت خداوند ارشاد ميفرمود:
خداوند در زمان اقامت يونس و بعد از وي نيز (براي زماني) امنيت و اطمينان به قوم نينوا (موصل) بخشيد. بعد چون به فساد و گمراهي روي آوردند خداوند كساني بر آنها مسلط كرد كه تمدن آنها را به نابودي كشانيد، چنانكه احاديث و روايات تاريخي آن را نقل ميكنند تا عبرت گيرندگان از آن درس عبرت بگيرند.
بنا به روايت منقول از ابن عباس م تعداد نفرات قوم يونس 120 هزار بوده است. ابن عباس در اين روايت از اين آيه استفاده كرده كه: (وَأَرْسَلْنَاهُ إِلَى مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ )[10] (صافات: 147).
او را به سوي صدهزار نفر يا بيشتر روانه كرديم.
در اين زمينه آثار و روايتهايي آمده اما خداوند داناتر است.
اسلام-قرآن و تفسیر
============
مرجع: کتاب پیغمبری و پیغمبران در قرآن کریم، تألیف شیخ محمد علی صابونی، مترجم: محمد ملازاده.
|
|
|
» بازدید امروز: 431
» بازدید دیروز: 1771
» افراد آنلاین: 3
» بازدید کل: 43362