• تفسیر تحلیلی سورۀ فاتحه (4)

    تفسیر تحلیلی سورۀ فاتحه (4)

    صراط الذین انعمت علیهم

    1-   (صراط الذین انعمت علیهم) بیان کننده و توضیح دهنده (الصراط المستقیم) است و کسانی که خداوند نعمتش را بر آنها ارزانی داشته در بیان آیه بیان شده‏اند:

    (و من یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین أنعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین و حسن اولئک رفیقا ذلک الفضل من الله و کفی بالله علیما) (نساء/70-69) (و آنان که خدا و رسول را اطاعت کنند، با کسانی که خدا به آنها لطف و عنایت کامل فرموده یعنی با پیامبران و راستگویان و شهیدان و نیکوکاران محشور خواهند شد و اینان (در بهشت) چقدر نیکو رفیقانی هستند، این فضل و بخشش خدا است و علم ازلی خدا به نیازهای مردم کفایت می‏کند).

    2- ضحاک از ابن عباس (رضی الله عنه) روایت کرده که: (خدایا ما را به راه کسانی که نعمت و هدایتت را به سبب مطیع بودن و بندگی خالصانه آنان در پیشگاهت ارزانی داشته‏ای، هدایت فرما، برای ملائکه، پیامبران (علیه السلام)، راستگویان، شهیدان و اولیای راستینت، و این راه همان راهی است که خداوند در آیات قبلی بیان کرده است).

    اهداف این آیه:

    1-  تشویق و ترغیب بر درخواست راه راست از خداوند راه روشن و واضح، را کسانی که خداوند بزرگ نعمتش را برآنها عرضه کرده، راه پیامبران، راستگویان، شهیدان و صالحان.

    2-  تشویق و ترغیب بر پیروی از راه انسانهای صالحی که خداوند بزرگ به خوبی و نیکی از آنها یاد می‏کند و دوست داشتن این انسانهای صالح و دعا کردن برای آنها، هنگامی که از آنها یادی می‏شود.

    غیر المغضوب علیهم و لا الضالین

    1-    خداوند بزرگ می‏فرماید:

    (غیر المغضوب علیهم و لا الضالین) (به غیر از راه کسانی که نسبت به آنها خشمگین و غضبناک هستی و به غیر از راه گمراهان) (المغضوب علیهم) کسانی دارای عقاید باطل و فاسدی هستند و همواره در پی انجام نیتهای فاسدشان بر می‏آیند، حقیقت را می‏دانند ولی به آن ایمان نمی‏آورند و عمل نمی کنند.

    2-  (و لا الضالین) کسانی‏اند که دارای علم صحیح و درست نیستند و با جهل و نادانی شروع به عمل کرده‏اند و در این میان انواع بدعتها و گمراهیها را به اسم دین انجام می‏دهند.

    در این جا (لام تأکید) به این خاطر آمده تا دلیلی باشد بر دو راه زشت و ناپسند، که راه یهودیان و راه مسیحیان هستند.

    3-  راه ایمانداران شامل علم و عمل به آن علم است، یهودیان با وجود اینکه به تورات و حقیقتهای موجود در آن علم داشتند ولی به آن عمل نمی‏کردند و این سبب خشم و غضب خداوند در حق آنها شد.

    مسیحیان با وجود اینکه دارای اعمال ظاهری – در تمام زمینه‏های عبادی – بودند ولی چون علم به انجیل و حقیقت موجود در آن نداشتند، گمراه شدند.

    نکته‏ای که در این آیه وجود دارد بیان خشم و غضب خداوند نسبت به یهودیان است و دلیل موضوع هم این است، کسی که چیزی را می‏داند و به آن عمل نمی‏کند، نسبت به کسی که می‏داند بیشتر شایستگی خشم و غضب را دارد.

    4-  مسیحاین هرگاه قصد انجام کاری را داشته باشند ،چون به طرف علم به کتاب بدون تحریفشان رو نمی کنند، گمراه هستند زیرا از روی جهل و نادانی شروع به عمل می‏کنند. عامه یهود و نصاری گمراه هستند و خداوند بزرگ نسبت به آنها غضبناک است و خشم و غضبش را بر آنها فرو فرستاده است، ولی خشم و غضب را خداوند در این آیه بطور خاص شامل حال یهودیان کرده است، و در این باره می‏فرماید:

    (قل هل اُنبئکم بشر من ذلک مثوبة عندالله من لعنه الله و غضب علیه و جعل منهم القردة و الخنازیر و عبد الطاغوت أولئک شر مکانا و أضل عن سواء السبیل) (مائده/60).

    (ای پیامبر بگو آیا شما را آگاه سازم که کدام قوم را نزد خدای بدترین پاداش است، کسانی را که خدا بر آنها لعن و غضب کرد و آنان را به بوزینه و خوک مسخ نمود و آنکس که بندگی شیطان کرد این گروه را نزد خدا بدترین منزلت و گمراه‏ترین خلق از راه راستند).

    5-    گمراهی را خداوند بعنوان صفتی خاص برای مسیحیان در این آیه آورده، و در این باره می‏فرماید:

    (قل یا اهل الکتاب لا تغلوا فی دینکم غیر الحق و لا تتبعوا أهواء قوم قد ضلوا من قبل و أضلوا کثیراً و ضلوا عن سواء السبیل) (مائده/77) (بگو، ای اهل کتاب در دین خود به ناحق غلو نکنید و از پی خواهشهای آن قومی که خود گمراه شدند و بسیاری را نیز گمراه کردند و از راه راست دور افتادند، نروید).

    6-  حماد بن سلمة از عدی بن حاتم روایت می‏کند که: از پیامبر (صلی الله علیه وسلم) در مورد (غیر المغضوب علیهم) سؤال کردم، پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرمود: اینها یهودیان هستند. در مورد (و لا الضالین) سؤال کردم، پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرمود: مسیحیان هستند که گمراه شدند.

    7-  ابن مردویه از ابوذر (رضی الله عنه) روایت می‏کند که: از پیامبر (صلی الله علیه وسلم) در مورد (المغضوب علیهم) سؤال کردم، پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرمود: منظور یهودیان هستند. گفتم: (و لا الضالین) چیست؟ مسیحیان هستند.

    اهداف این آیه:

    1-  هشدار از راه و روش کسانی که خداوند بزرگ از آنها خشمگین و ناراحت است و خشم و غضبش را بر آنها فرو فرستاده است، که یهودیان می‏باشند، حق و حقیقت و راه راست را شناخته‏اند ولی از آن منحرف شده‏اند و به آن عمل نمی‏کنند زیرا هر کسی حقیقت و راستی را بداند و به آن عمل نکند، استحقاق خشم و غضب خداوند را پیدا می‏کند.

    2-  هشدار از راه و روش گمراهان که مسیحیان هستند و علم به راه حق و راست را گم کردند و در گمراهی فرو رفته‏اند، هدایت بطرف حق و حقیقت را قبول نمی‏کنند، پس بر مسلمانان واجب است از یادگیری علم و عمل کردن به آن، درست نکشند ،تا مثل یهودیان و مسیحیان مستوجب خشم و غضب خداوند نگردند.

    3-  هشدار در مورد پیروی کردن از راه مسیحیان و یهودیان و ترساندن از دست گیری بر راه گمراهان و بیان نفرت و رنجش.

    4-  هشدار نسببت به عدم دست کشیدن از عمل به آموزه‏های دینی، مثل آنچه یهودیان بدان گرفتار شدند و هشدار نسبت به عدم دست کشیدن از پیروی علم، مثل آنچه که مسیحیان به آن دچار شدند.

    5-  یادگیری علم و عمل به آن باید همراه هم باشند، زیرا این دو لازم و ملزوم یکدیگرند، و این راه و روش مؤمنان و موحدان الهی است خداوند بزرگ می‏فرماید:

    (إنما یخشی الله من عباده العلماء) (فاطر/28) (از میان اصناف بندگان تنها مردان دانا از خدا می‏ترسند).

    ابن کثیر د مورد این آیه می‏فرماید: هر چقدر علم به خداشناسی بیشتر و بهتر باشد، به همان اندازه خشوع و خضوع برای خدا، بیشتر و بهتر و کاملتر می‏شود.

    6-  بر مسلمانان واجب است مردم را به سوی یادگیری علوم شرعی و عمل به آن دعوت و تشویق کنند تا به راه راست رهنمون و هدایت شوند.

    هشدار دادن از راه گمراهان

    1-  خداوند می‏فرماید: (اهدنا الصراط المستقیم، صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لا الضالین) (فاتحه/6-7).

    پیامبر (صلی الله علیه وسلم) می‏فرماید: [(المغضوب علیهم) یهودیان و (لا الضالین) مسیحیان هستند].[1]

    2-  خداوند می‏فرماید: (و إذ قلنا ادخلوا هذه القریة فکلوا منها حیث شئتم رغدا و ادخلوا الباب سجدا و قولوا حطّة نغفر لکم خطایاکم و لنزید المحسنین) (بقره/58) (و به یاد آرید، وقتی را که گفتیم داخل این قریه شوید و از آن هر چه میل دارید بخورید که فراوان و بدون زحمت برای شما مهیا است و از آن در سجده‏کنان درحالی که می‏گوئید خدایا ببخش مرا وارد شوید تا ما از خطای شما در گذریم و بر ثواب نیکوکاران بیفرائیم).

    الف- ابوهریره (رضی الله عنه) از پیامبر (صلی الله علیه وسلم) روایت می‏کند که: (قیل لنبی اسرائیل (و ادخلوا الباب...) فبدلاوا، فدخلوا الباب یزحفون علی استاهم و قالوا: حبة فی شعرة) [2] (به بنی اسرائیل گفته شد از دروازه شهر سجده‏کنان در حالی که از خدا طلب آمرزش می‏کنید وارد شوید، تا ما نیز از گناهانتان درگذریم، ولی بنی اسرائیل این امر خدا را تغییر دادند و به حالت نشسته بر روی مقعدشان و کشاکشان وارد شهر شدند و گفتد: دانه‏ای از جو).

    ب- درروایتی از ترمذی در مورد (وادخلوا  الباب سجدا) می‏گوید: بحالت کشان کشان بر روی زانوهایشان وارد شهر شدند. و باز ترمذی با همین سند از پیامبر (صلی الله علیه وسلم) روایت می‏‏کند که: گفتند (حبة فی شعرة) و در روایتی دیگر می‏فرماید: (حبة فی شعیرة).

    ج- ابن حجر عسقلانی (رحمه الله) در فتح الباری می‏گوید:

    «بنی اسرائیل برخلاف آنچه که از کردار و گفتار به آنها دستور داده شده بود، عمل کردند، زیرا به آنها امر شده بود که با حالت سجدکنان داخل شهر شوند تا این نشان سپاس و ستایش در مقابل خداوند بزرگ باشد و بگویند (حطة): (خدایا از گناهان درگذر) ولی آنها حالت سجده را به حالت نشسته و کشان کشان تبدیل کردند و (حطة) را به (حنطة): (گندم) و یا (حطة) را گفتند ولی (حبة فی شعیرة) را به آن اضافه کردند، از این جریان چنین استنباط می‏شود، آن الفاظی که بر آنها امر شده و در عبادت و بندگی به کار رفته می‏شوند، جایز نیست عوض شوند ،هر چند که معنایی مثل معنای آنها گفته شود. باید الفاظی که در عبودیت به کار گرفته می‏شوند مل خودشان با عربی گفته شوند».[3]

    اهداف این آیات و احادیث

    1-  تشویق بر دست‏گیری به راه و روش مؤمنان و ترساندن و بر حذر داشتن از راه و روش یهودیان که به سبب کفر و فسادشان شامل خشم و غضب خداوند گردیدند و به عملشان عمل نکردند. برحذر داشتن از راه و روش مسیحیان گمراه، کسانی که علم نداشتند اما مؤمنان علم عمل را با هم جمع کرده‏اند.

    2-  ترساندن و برحذر داشتن از تغییر دادن الفاظ و اصطلاحات شرعی و تحریف معنای آنها از آن معنایی که مورد نظر خداوند است، مثل آنچه که یهودیان انجام دادند:

    خداوند بزرگ به آنها فرمان داد که بگویند (حطة)، آنها در جواب گفتند: (حنطة) خداوند در مورد خودش خبر داده و می‏فرماید: (الرحمن علی العرش استوی: خداوند بخشنده بر عرش بلند و ارتفاع یافته) ولی تأویلیان تحریفش کردند و گفتند (الرحمن العرش استولی: خداوند بخشنده بر عرش تسلط یافته است).

    همچنانکه مشاهده می‏شود اینجا هم متاولان مثل آنچه که یهودیان انجام دادند – یک (ن) را به (حطّة) اضافه کرده و آن را (حنطة) کردند – عمل نمودند و یک (ل) را به (استولی) تغییر دادند.[4]

    3-    بعضی از مفسرین مثل محمد علی صابونی در کتاب (صفوة التفاسیر) و قاضی احمد کنعان در کتاب (قرة العینین عل تفسیر الجلالین) در تفسیر این آیه: (یوم یکشف عن ساق و یدعون إلی السجود فلا یستطیعون) (قلم/42) (روزی که از ساق کشف کرده شود و به سجده خدا خوانده شوند و نتوانند). می‏گویند: که منظور این است (یسجد لله کل مؤمن و مؤمنة: هر مرد و زن مؤمنی برای خدا سجده می‏برند) و در این باره گفته بخاری را آورده‏اند. ولی در نقل قول از بخاری درست عمل نکرده‏اند و آن را بطورکامل نقل نکرده‏اند. بخاری می‏گوید:

    (یکشف ربنا عن ساقه فیسجد له کل مؤمن و مؤمنة( : (پروردگار ساقش را آشکار می‏کند و هر مرد و زن مؤمنی برای خدا سجده می‏برند). در اینجا حرف (ف) برای عطف است و ضمیر (هـ) به خداوند بر می‏گردد.

    وقتی از صابونی در مورد این کارش سؤال کردم، چرا گفته بخاری را به طور کامل در تفسیر این آیه قلم نقل نکرده‏ای و قسمت (یکشف ربنا عن ساقه) را حذف کرده‏ای، در جوابم گفت: اکثر مفسران این ایه را تأویل – معنایی غیر از معنای اصلی و ظاهری آیه – کرده‏اند، من هم این کار را کرده‏ام و از گفته بخاری هم آنچه را که نیاز داشتم نقل کرده‏ام.

    الف- این نوع کارها، اشتباهات بزرگی هستند، زیرا مفسران بزرگی چون طبری و ابن کثیر، هیچ گاه تأویل این آیه را نکرده‏اند و در نقل قول از بخاری تمام گفته بخاری را آورده‏اند، حتی علمای بزرگ و برجسته‏ای چون صدیق حسن خان و محمد بن علی الشوکانی در مورد تفسیر این آیه (یوم یکشف عن ساق) گفته‏اند: (إذا جاء نهر الله بطل نهر معقل) (زمانی که رودخانه خداوند جاری شد، دیگر رودخانه عقل مردود و باطل است). یعنی هنگامی که به دلیل و حجت از طرف خداوند می‏‏آید دیگر مجای برای قضاوت و تحقیق و تفحص عقل نمی‏ماند. و در اینجا منظورشان حدیثی است که ان آیه را تفسیر می‏کند و آن بهترین مفسر برای کلام خداوند است و نیازی به تأویلات باطل ندارد، و این کار هم به معنای (تشبیه و تجسیم کردن) نیست زیرا (لیس کمثله شیء: هیچ چیزی به خداوند شبیه نیست). و بعد از آن این گفته شاعر را می‏آورند که فرموده:

    «دعوا کل قول عند قول محمد                            فما آمن فی دینه کمخاطر»

    (در مقابل فرموده محمد (صلی الله علیه وسلم) دست از هر گفته و فرموده دیگری بردارید).

    ب- در مورد این گفته صابونی – آنچه را نیاز داشتم از گفته بخاری نقل کرده‏ام – باید به این مسئله اشاره شود، این گونه حرفها در شأن و مقام و مفسر قرآن نیست، زیرا این کار صابونی معنای آیه را – که در آن کشف ساق پا را در روز قیامت برای خداوند، آن گونه که شایسته ذات خداوند است بدون هر گونه تشبیهی ثابت می‏کند – عوض می‏کند و در آن دچار تأویل می‏شود، به همین دلیل صابونی ابتدای فرموده بخاری را نقل نکرده تا بتواند تأویلش را در این آیه اعمال کند. و این کارها نیز گونه‏ای از تغییر و تبدیل و بازی با قران است، که آیه‏های گذشته ما را از این کار بر حذر می‏دارند، و باید مواظب باشیم، زیرا یهودیان و مسیحیان نیز این چنین کارهایی انجام دادند که سبب گمراهی آنها شد. پیامبر (صلی الله علیه وسلم) نیز ما را از چنین کارهایی نهی کرده است.

    ج- صابونی در تفسیر این آیه: (و یدعون الی السجود) (و صدا کرده می‏شوند برای سجده بردن) می‏گوید: خداوند آنها را با خشم و غضب و با تندی به سجده بردن فرا می‏خواند و در این باره بر خلاف مختصر تفسیر طبری که خود صابونی آن را گردآوری کرده، عمل نموده است. چون طبری در تفسیرش در مورد این آیه می‏فرماید: (و یدعوهم الکشف عن الساق الی السجود لله) (آشکار کننده ساق، آنها را به سجده بردن برای خداوند بزرگ می‏خواند).

    4- درباره این گونه تحریفها جریان دیگری روی داد: روزی از یکی از خطیبان جمعه شنیدم، در حالی که خطبه جمعه را می‏خواند و برای مردم موعظه می‏کرد، ناگاه در اثنای حرفهایش گفت که: روزی مردی کور، نزد پیامبر (صلی الله علیه وسلم) آمد و از ایشان خواست چشمهایش را شفا هد، پیامبر (صلی الله علیه وسلم) نیز چشمان او را شفا داد. وقتی نماز جمعه تمام شد خودم را به او رساندم و گفتم، این حدیث را که روایت کردی، آیا اصل متن حدیث چنین بود؟ و یا اصل حدیث بدین گونه است که: (روزی مردی کور، خدمت پیامبر (صلی الله علیه وسلم) آمد و گفت ای پیامبر (صلی الله علیه وسلم) از خداوند برایم دعا کن و از او بخواه تا چشمانم را شفا دهد. پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرمود: اگر می‏خواهی بر ان صبر داشته باشد و اگر می‏‏خواهی برایت دعا می‏کنم که خدا شفایت دهد. آن مرد گفت: برایم دعا کن تا خدا شفایم دهد،  به او دستور داد تا وضو بگیرد و دو رکعت نماز بخواند و از خدا درخواست شفای چشمانش را نماید).[5]

    آن مرد خطیب بعد از اینکه این حدیث را به طور کامل برایش گفتم در جوابم گفت: آنچه را که می‏خواستم از این حدیث بدست آوردم و به همین خاطر هم به این مقدار اکم اکتفا کردم و آن را برای مردم روایت کردم. من هم در جوابش گفتم: این کار حیله و فریب است، زیرا مردم فکر می‏کنند که خود پیامبر (صلی الله علیه وسلم) چشمان آن مرد کور را شفا داده در حالی که متن حدیث بر این مسئله تأکید دارد که پیامبر (صلی الله علیه وسلم) برای آن مرد کور دعا کرد و از خداوند خواست تا شفایش دهد. و این هم یکی از معجزه‏های پیامبر (صلی الله علیه وسلم) است که فوراً خداوند به سبب دعای پیامبر (صلی الله علیه وسلم) چشمان آن مرد کور را شفا داد. و پیامبر (صلی الله علیه وسلم) توانایی شفا دادن کوری چشم را ندارد چه رسد به چیزهای دیگر.

    5-این تغییر و تبدیل در معنای نصوص همان چیزی است که ابن قیم الجوزیه در کتاب (تبدیل النصوص) بدان اشاره کرده است. این حذف و برداشتن اول و آخر نصوص قرآن و حدیث و گفته‏های علما باعث می‏شود که معنای موضوع عوض شود و این از افعال یهودیان و مسیحیان است و پیامبر (صلی الله علیه وسلم) در این باره هشدار داده که روزی می‏آید و امتش دچار گمراهیهای گذشتگان می‏شوند و در این باره می‏فرماید:

    (لتتبعن سنن من کان قبلکم شبراً بشبر و ذراعا بذراع حتی او سلکوا حجرضب لسلکتموه، فقالوا: الیهود و نصاری؟ قال فمن ؟) [6] (از راه و روش گذشتگان پیش از خودتان وجب به وجب و ذراع به ذراع – یک ذراع دو وجب است – پیروی کنید. حتی وقتی که آنها به سوراخ مارمولکی هم داخل شوند، شما از آنها پیروی می‏کنید – کنایه از پیروی کردن قدم به قدم و مو به مو است - گفتند: ای پیامبر (صلی الله علیه وسلم) منظورتان از گذشتگان، یهود و نصاری است؟ پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرمود: پس چه کسی دیگر غیر از آنها؟)

    IslamQT.Com 

     اسلام-قرآن و تفسیر

    ============

    منبع: تفسیر سورة الفاتحه اثر دکتر محمد بن جمیل زینو، مترجم علی صارمی.

     



    [1] - ترمذی.

    [2] - متفق علیه.

    [3] - فتح الباری، 8/304.

    [4] - النونیة، ابن القیم الجوزیة، منهج الدراسات، محمد امین الشنقیطی.

    [5] - متفق علیه، ترمذی.

    [6] - متفق علیه.


    بازگشت به ابتدا

    بازگشت به نتايج قبل

     

    چاپ مقاله

     
    » بازدید امروز: 399
    » بازدید دیروز: 1931
    » افراد آنلاین: 24
    » بازدید کل: 40740