پاره ای از حقوق زنان در سایه سار سورۀ نساء
سبب تسمیۀ سورۀ نساء : اهتمام به خانه و خانواده است.
سبب نامگذاری سوره به این اسم، عدالت با همسر خویش در منزل و رحم و عطوفت پیشه کردن در برخورد با آنهاست، خداوند در این سوره نوعی از مستضعفین که زنان باشد، را انتخاب کرده، و عدالت و مهربانی در تعامل با آنها را خواستار شده است، و بدون شک اگر شخص با همسرش عادل و مهربان باشد، این شخصیت وی در اجتماع نیز در تعامل با دیگران بروز پیدا خواهد کرد، عدالت با زنان در خانه مثالی عملی است که می توان برای عدالت در زمین قیاس گرفت، همان طور که ما خواهان رحمت و مهربانی در کانون گرم خانواده می شویم، در جوامع مسلمین نیز در فکر ایجاد چنین کانونی خواهیم بود.
آیا با این اهتمامی که خداوند رحمان برای عدالت و بر خورد با زنان قائل شده، می توان گفت: اسلام حقوق زن را نادیده گرفته، و حق او را پایمال کرده است؟!
هر کس سورۀ نساء را با تفکر قرائت کند، به دروغ بودن این ادعای واهی کاملا اگاه خواهد شد، خود اسم سوره که به اسم نساء (زنان) نامگذاری شده، دلالتی آشکار بر اهتمام قرآن به احکام زنان می باشد، و این سوره کاملا بر محور عدل و رحمت با زنان می چرخد، و قبل از آن، در سورۀ آل عمران دو شخصیت زن را به عنوان الگویی برای زنان معرفی می کند، مریم مادر عیسی (علیه السلام) و همسر عمران، مثل اینکه سورۀ آل عمران مقدمۀ ی برای تکریم زنان در سورۀ نساء است.
خداوند در آیه سوم قاعدۀ مشهور در مباح بودن تعدد زوجات را بیان می کند، و عدل را در آن شرط اساسی می داند ، و می فرماید: {فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوٰحِدَةً...} اگر می ترسید که عدالت بر قرار نکنید، پس به یک زن اکتفا کنید، لذلک به مردان گوشزد کرده ، که می بایستی در رعایت حق و حقوق همسرانتان عادل باشید، و بین آنها تبعیض قائل نشوید، و اگر نمی توانید پس به یک زن اکتفا کنید.
مهر زنان را از روی طیب خاطر باید داد
در آیۀ چهارم، حق همسر را در مهر بیان می کند، و می گوید: مرد مهر همسرش را بایستی از روی طیب خاطر بدهد، و از آن به عنوان "نحله" یاد می کند، و می فرماید: { وَءاتُواْ ٱلنّسَاء صَدُقَـٰتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِن طِبْنَ لَكُمْ عَن شَىْء مّنْهُ نَفْساً فَكُلُوهُ هَنِيئاً مَّرِيئاً }.
پس ای برادر مسلمان،، به این رحمت متبادل بین زن شوهر نگاه کن، که چگونه قرآن آن را در قالب دادن مهر و هدیه به زن، برای ما به تصویر می کشاند، و از مرد نیز خواسته شده تا آن را با طیب خاطر بدهد، و زن را مخیر کرده به حفظ حقش، یا به بخشش آن به همسر خویش.
این آیه علاقۀ بین زن و شوهر را به زیبایی به تصویر می کشاند، و با دادن مهر از روی طیب خاطر به همسر خویش، این علاقه را صمیمی و گرم نشان می دهد.
در آیۀ هفتم تآکید بر حق زن در میراث دارد، که اعراب در جاهلیت آنها را از این حق محروم کردند، و می فرماید: { لّلرّجَالِ نَصيِبٌ مّمَّا تَرَكَ ٱلْوٰلِدٰنِ وَٱلاْقْرَبُونَ وَلِلنّسَاء نَصِيبٌ مّمَّا تَرَكَ ٱلْوٰلِدٰنِ وَٱلاْقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ كَثُرَ نَصِيباً مَّفْرُوضاً }.
پس دین اسلام حق زن در میراث، که جزو حقوق از دست رفتۀ زنان در جامعۀ جاهلیت است به آنها باز گردانده، و آن را فرضی غیر قابل تغییر می داند، که از جانب خداوند برای آنها تعیین شده است.
شعار سوره نساء: وعاشروهنّ بالمعروف
خدای سبحان در آیۀ بیست سورۀ نساء می فرماید: { وَإِنْ أَرَدْتُّمُ ٱسْتِبْدَالَ زَوْجٍ مَّكَانَ زَوْجٍ وَءاتَيْتُمْ إِحْدَاهُنَّ قِنْطَاراً فَلاَ تَأْخُذُواْ مِنْهُ شَيْئاً أَتَأْخُذُونَهُ بُهْتَـٰناً وَإِثْماً مُّبِيناً}، این آیات بین عدل و واقعیت در تعامل با زنان جمع شده است، نخست می فرماید: {وعاشروهن بالمعروف}، سپس اگر کسی از همسرش خوشش نیامد، پس صبر پیشه سازد، و اگر به نتیجه نرسید، و قصد انتخاب همسر دیگری به جای همسر قبلی داشت، پس نبایستی هیچ چیزی از مهر یا هدیۀ داده شده را باز پس بگیرد، حتی اگر به اندازه قنطاری باشد، ( قنطار تقریبا مساوی است با 250 کیلو طلا) یعنی مهر یا هدیه به زن اگر چه بسیار بالا باشد، چنانچه او را طلاق داد بایستی همۀ آنها را دو دستی تقدیم زن کند، و در آخر آیه به مردان هشدار داده ، اگر کسی چنین نکند، و مهر همسرش را بگیرد، بهتان و گناه آشکاری را گرفته است.
سپس در آیه ی بعدی که یکی از زیباترین آیات قرآنی در وابستگی قلوب زوجین به همدیگر از یک ناحیه، و بزرگ بودن و محکم بودن پیوند زناشویی از ناحیۀ دیگر را به تصویر می کشاند، می فرماید: { وَكَيْفَ تَأْخُذُونَهُ وَقَدْ أَفْضَىٰ بَعْضُكُمْ إِلَىٰ بَعْضٍ وَأَخَذْنَ مِنكُم مّيثَـٰقاً غَلِيظاً}، و کلمۀ { أفْضَىٰ } دلالت بر عمیق بودن روابط بین زوجین می دهد، و به مرد یاد آور می شود که قبل از هر نوع برخورد ناشایست و یا جدایی، به خاطرات خوشی که با همسرش در شب و روز، و در گردش و تفریح داشته است فکر کند، و از طلاق دادن منصرف شود.
و اما میثاق غلیظی که قرآن از آن یاد میکند، همان عقد نکاح است، که مرد دستش را در دست ولی همسرش می گذارد، و وفای خود را به این عهد بر شرط کتاب الله و سنت رسولش ابراز می دارد، این عبارت { مّيثَـٰقاً غَلِيظاً } سه بار در قرآن آمده، یک بار با انبیا در سورۀ احزاب آیۀ هفت، یک بار با بنی اسرائیل در سورۀ نساء، آیۀ 154، و بار سوم در این آیه، که همان پیمانی است که مرد در هنگام عقد نکاح می پذیرد.
پس خواهر مسلمان، بدان که اسلام نه تنها حقوقی از زنان را پایمال نکرده، بلکه زن را بسیار گرامی داشته، و سوره ی از قرآن را به احکام آنها، و حقوق ایشان در خانه و جامعه مختص داده است، اجرای همین احکام و قوانین سبب ارزش بالای زن می شود، نه چیز دیگر، و نه قانون های بشری که هر روز دستخوش تغییر قرار می گیرد.
آیا عبارتی مانند { مّيثَـٰقاً غَلِيظاً } را در قانون های بشری می توان یافت؟
آیا در غیر از دین اسلام، چنین ارزشی برای زن و پیوند زناشویی قائل شده اند؟
پس بیاییم بار دیگر این سوره را با تفکر بخوانیم، و از ارزش و منزلتی که رب العالمین برای ما در نظر گرفته، بیشتر آگاهی پیدا کنیم.
IslamQT.Com
اسلام-قرآن و تفسیر
============
[6] - و اگر خواستيد همسري را به جاي همسري برگزينيد ، هر چند مال فراواني هم مهر يكي از آنان كرده باشيد ، براي شما درست نيست كه چيزي از آن مال دريافت داريد . آيا با بهتان و گناه آشكار ، آن را دريافت ميداريد ؟ ! ( مگر مؤمنان را چنين كاري سزد ؟ ! ) .
[7] - و چگونه ( سزاوار شما است كه ) آن را بازپس بگيريد ؟ و حال آن كه با يكديگر آميزش داشتهايد و هر يك بر عورت ديگري اطّلاع پيدا كردهايد و ( گذشته از اين ) زنان پيمان محكمي ( هنگام ازدواج ) از شما گرفتهاند ( و خداوند برابر آن ، امر زناشوئي را حلال نموده است ) .
|