• اعجاز در کجای قرآن وجود دارد؟

    اعجاز در کجای قرآن وجود دارد؟

    ابوحیان توحیدی می گوید:

    از بندار فارسی پرسیده شد که در چه جایی از قرآن معجزه وجود دارد؟ گفت: در این سؤال از بین بردن معنا وجود دارد و مانند این است که بگویید کجای انسان، انسان وجود دارد؟بنابر این نمی توان در انسان به نقطه ای اشاره کرد و گفت که اینجا انسان است، بلکه باید به او مانند یک کل نگاه کرد و گفت که این یک انسان است، آنگاه است که حق گفته اید و درست به انسان اشاره نموده اید. قرآن را نیز نباید به خاطر شرافت و عظمتش ، به صورت مجزا و تکه تکه مورد بررسی و اشاره قرار داد، هرچند که آن معنی در ذات خود ،آیتی برای جستجوگر خود و هدایتی برای خواننده اش می باشد، و انسان توانایی تسلط بر اغراض خداوند و اسرار او را در کتابش ندارد، از این روست که در پیشگاه قرآن عقل های بشری متحیر و مبهوت می مانند و چشم ها از عظمت آن خیره می گردند.

    پس اعجاز در سراسر قرآن ساری و جاری است وحتی یک آیه هم نیست که معجزه نباشد، بر اساس همین حقیقت است که امام عبدالقاهر جرجانی (رحمه الله) برای تفسیر اعجاز قرآن نظریه ی نظم آیات را ارایه کرده است، زیرا در تمام قرآن نظم خاصی حاکم است: یعنی اگر اعجاز تنها در اخبار غیبی قرآن بود یا در تطابق آیات قرآن با اکتشافات واختراعات عصر جدید می بود، یا اینکه مر بوط به حکمت های تشریع می بود، در آیاتی که سخنی از این مباحث نیست می بایست اعجازی وجود نداشته باشد،  اما این در حالی است که آیاتی وجود دارد که حاوی هیچ یک از موارد بالا نیست، امّا بدون هیچ تردیدی معجزه است، لذا این حقیقت به اثبات می رسد که،اعجاز هر آیه منوط به وصفی است که هیچ آیه ای از آن خالی نیست .............و آن وصف عجیب، چیزی جز نظم آیات قرآن نیست.

    امّا چه اتفاقی می افتد که یک کلمه ی عادی تبدیل به معجزه می شود؟

    کلمات عربی در ذات خود معجزه ای ندارند، .... و مانند ابزاری سر راه هستند ،که  هر سخنگویی آنها را در عبارت خود به کار می برد.... اما کار " به خدمت گرفتن کلمه در یک سیاق و اسلوب خاص" همان نظم مورد نظر ماست. و این چیزی است که قرآن را سربلند و عالیرتبه تر از سایر کلامها نگه می دارد.

     برای توضیح بیشتر این شگفتی، مثال زیر را خدمتتان تقدیم می داریم:

    کلمه ی مکرمین اسم مفعول(جمع) باب إفعال  از فعل (أکرم) است، کلمه ای بسیار معمولی است، در معنا و استعمال بسیار کلمه ی  عادی است.  امّا در این آیه : هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ ضَيْفِ إِبْرَاهِيمَ الْمُكْرَمِينَ (24)

    تبدیل به یک معجزه ی حقیقی می شود، و در سیاق چنان خاص و عجیبی به کار رفته است که، غیر عادی شده ..... عجیب تر این است که کسی که در آیه تدبر نماید ممکن است اصلاً به این کلمه توجه ننماید در حالی که با انواری که در نهان خود دارد، پرتوافشانی می کند بنا بر این می توانیم بگوییم که:

         " یکی از جنبه های اعجاز قرآن معجزه بودن آن از جهتی است که گمان آن نمی رود!"

     معلوم است که کلمه ی مکرمین صفتی است برای فرشتگانی که برای ابلاغ پیام الهی به خدمت حضرت ابراهیم (علی نبینا و علیه الصلاة و السلام) آمده بودند، و مدحی برای آن فرشتگان نیز هست. طبق قواعد نحو(دستور زبان) عربی؛به کار بردن صفت شامل مضاف الیه( یعنی کلمه ی ابراهیم) نمی شود. و قاعده این است که صفتی که بعد از یک ترکیب اضافی (مضاف و مضاف الیه) بیاید، فقط می تواند وصفی برای یکی از مضاف یا مضاف الیه باشد، نه برای هردو..... مثلاً می گویید: "هذا غلام زید الکریم" اگر صفت الکریم مرفوع باشد، صفت غلام و اگر مجرور باشد، وصفی است برای زید و نمی توان هردو را با یک صفت واحد وصف نمود و گفت:"  هذا غلام زید الکریمین" یا "هذا غلام زید الکریمان" و این امری بدیهی است که کلمه ی مرفوع، صفت یک اسم منصوب نخواهد بود و بالعکس.( چون صفت جزو توابع است و توابع در اعراب باید تابع متبوع خود باشند.)

    امّا با وجود این، خلیل الرحمن حضرت ابراهیم علیه السلام در این آیه دو بار با بکار بردن صفتی که نه برای او بلکه برای کسانی  غیراز او آمده، مورد ستایش واقع شده است!!!! پس خواننده ی عزیز در این سطور دقت فرماید!

    ضَيْفِ إِبْرَاهِيمَ الْمُكْرَمِينَ...(میهمانان با قدر و منزلت ابراهیم)

    که همان فرشتگان بسیار نیکوکارند، ..... پررودگار آنان را ستوده و جایگاهشان را در نزد خود بیان فرموده و گفته است : مکرمین: (یعنی با قدر و منزلت و محترم نزد الله)

    در اینجا ملاحظه می کنیم که امتداد این وصف به جانب حضرت ابراهیم لازم می آید:

    خداوند  تنها فرشتگان محترم و مکرم خویش را نزد خلیلش  ابراهیم علیه السلام فرستاده .. که از اینجا معلوم می شود که ابراهیم خود مکرم است زیرا فرستاده ی محترم و مکرم به سوی شخص مکرم و محترم می رود.

    این یک مدح و تعریف برای حضرت ابراهیم علیه السلام،اما مدح دوم آنجاست که سیاق عبارت ادامه می یابد و داستان مهمانان را از روی آن می فهمیم:

    إذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقَالُوا سَلَامًا قَالَ سَلَامٌ قَوْمٌ مُنْكَرُونَ (25) فَرَاغَ إِلَى أَهْلِهِ فَجَاءَ بِعِجْلٍ سَمِينٍ (26)

    :"در آن زمانی که بر او وارد شدند و گفتند سلام(برتو) گفت: سلام بر شما (شما مهمانان ) برایم مردمان نا آشنا و ناشناسی هستید. به دنبال آن پنهانی به سوی خانواده خود رفت،و گوساله ی فربه ای را (که بریان کرده بود برای ایشان) آورد."

    خلیل خدا مهمانان خود را به گونه ای شگفت انگیز پذیرایی می کند،

    برای دانستن نکات بیشتر خوب است به تحلیل علامه ابن القیم رحمه الله در کتاب الرسالة التبوكية مراجعه شود.

     ضَيْفِ إِبْرَاهِيمَ الْمُكْرَمِينَ....

    مکرمین کسانی هستند که پیش خلیل الرحمان آمده اند، و او هم با اینکه آنان را نمی شناسد، گوساله ی فربه ی کباب شده ای را جلویشان می گذارد.

     بنابر این حضرت ابراهیم با صفت کرم و بخشندگی نیز  ستایش شده است،....

    این هم مدح دومی است برای سیدنا ابراهیم علیه السلام، بسی جای شگفتی است که ابراهیم علیه السلام دو بار با صفتی که متعلق به لفظ ابراهیم هم نیست توصیف شده است،

    یک بار ابراهیم علیه السلام تکریم شده  بافرستادن رسولان مکرم به سوی او، و یک بار هم از او فعل کرم صادر شده( با تقدیم گوساله برای پذیرایی از مهمان ناشناس).

    -----------------------------

    الله الذی نزل الکتاب و هو یتولی الصالحین

     

     

    IslamQT.Com

    سایت جامع تفاسیر اهل سنت وجماعت

    ======================

    ترجمه: عبیدالله


    بازگشت به ابتدا

    بازگشت به نتايج قبل

     

    چاپ مقاله

     
    » بازدید امروز: 135
    » بازدید دیروز: 1771
    » افراد آنلاین: 19
    » بازدید کل: 43066