• تفکراتی اسلامی درباره ی خلقت جنین (2)

    تفکراتی اسلامی درباره ی خلقت جنین (2)

    اکنون به سوالات قبل باز می گردیم:

    آیا از همان ابتدا دستورات هسته مسئول تمایز سلولی است یا سیتوپلاسم؟ یا اینکه این دستورات از خارج سلول صادر می شوند؟ که البته این امر غیر ممکن است زیرا اگر این دستورات از خارج سلول صادر می شدند تأثیر یکسانی بر تمام سلول ها می داشتند، زیرا همه از نظر خصوصیات و و شرایط یکسان هستند.

    دستورات ابتدایی از هسته نیز صادر نمی شوند زیرا در این صورت دستور تمایز را یا برای خود یا برای غیر خود صادر می کنند که صدور دستور تمایز از هسته ی یک سلول برای سلول های دیگر که محال است، زیرا دستور تمایز اگر از هسته صادر شود، تنها تا سیتوپلاسم خود آن سلول ادامه پیدا می کند.

     صدور فرمان از هسته برای خود هسته نیز امکان ندارد زیرا در این صورت اگر قسمتی از هسته از رشد بایستد باز هم تمام صفات در آن و درست به همان  اندازه ،موجود خواهد بود. بدان معنا که هیچ ویژگی از ویژکی دیگر بیشتر نبوده و به علاوه تقسیمی هم در اطراف هسته رخ نخواهد داد و اگر این کار از هسته شروع می شد، به حالت شکل گیری ژنی اولیه در هنگام تقسیم سیتوپلاسم بر نمی گشت. در حالی که هسته  از ابتدا تا انتها تمام ژنوم ها را سالم در خود نگاه می دارد.

    بنابر این تنها یک گزینه باقی می ماند و آن این است که دستور از منطقه ی ماحول هسته ای (یعنی سیتوپلاسم و غشاء)  صادر شده باشد، امّا وقتی دانشمندان قسمت بزرگی از سیتوپلاسم را بر داشتند مشاهده کردند که این کار تأثیری بر توازن تقسیم سلولی نداشت ؛ اکنون غیر از غشای سلول که دور سیتوپلاسم را فرا گرفته گزینه ی دیگری باقی نمی ماند.

    دانشمندان مشاهده کردند که دلایلی مبنی بر تأیید این ایده وجود دارد، یعنی در پوسته ی تخمک های رمق دار قسمت هایی وجود دارد که وظیفه ی تقسیم سلولی هسته های روبروی خود را بر عهده دارند بدین معنا که در هنگام تقسیم شدن این تخمک ها (زیگوت ها) هر قسمت از پوسته عامل متفاوتی از قسمت دیگر را دارد که هسته نیز با پیروی از آن عاملها شروع به تقسیم و تمایز می کند. آنان همچنین دریافتند که تمایز و تقسیم در پوسته ی سلول بلافاصله پس از باروری شروع می شود، به گونه ای که هر تقسیمی که بعد از باروری صورت می گیرد نصف سلول از آن جدا می شود و هر قسمت جدا شده در ابتدا جزئی از یک کل به حساب می آید و هرگونه نقص و کمبود در هر سلولی در مراحل ابتدایی،  قسمتی از نقشه ی ساخت جنین را دچار کمبود می کند و قسمتی از بنیاد آن را دچار نقص می نماید.

    این بررسی ها نشان می دهند که عامل تعیین کننده در سیتوپلاسم یا در غشای سلول ، عاملی بنیادین و نهایی است  بدین معنا که فرایند ایجاد شده توسط آن برگشت پذیر نیست( یعنی ثابت است) امّا مشاهدات پدیده های علمی این باور را نقض می کند ، یکی از این پدیده ها ترمیم عضو قطع شده است. که در آنجا نقض تمایز را با برگشتن سیتوپلاسم تمایز یافته به حالت اولیه ی قبل از تمایز و ترکیب جنین های متفاوت را با همدیگر و تولید یک جنین واحد مشاهده کردیم که همه ی اینها نقش سیتوپلاسم و پوسته را در رهبری سلول آشکار می سازد. این درمورد جانوران ابتدایی، اما در مورد پستانداران و به خصوص انسان قضیه تا حدود بسیار زیادی متفاوت است که در زیر می آید:

    در مراحل اولیه ی جنینی تا مرحله ی علقه، و کمی قبل از آن در هیچ یک از سلول ها و هسته ها و مواد اطراف هسته های آنها تمایزی وجود ندارد به گونه ی که هر سلولی یا هر قسمت از این مجموعه می تواند یک موجود کامل باشد، به گونه ای که اگر سلول یا چند سلول از این مجموعه کم شود، در محصول نهایی هیچ نقصی به وجود نخواهد آورد.

    دلیل صحت این گفته وجود و تولد  چند قلو های دارای مشیمه ی واحد در انسان است که حتی گاهی به بیش از شش قلو زایی می رسد که همه در یک مشیمه ی واحد شریک می باشند. این موضوع دال بر آن است که توده های سلولی بعد از فرایند آویزانیبه دیواره ی رحم (علقه) تقسیم وتکثیر شده اند که به معنای آن است که سلول های جنینی تا پایان مرحله ی نطفه و ابتدای مرحله ی علقه همچنان همسان و تمایز نیافته بوده اند و هر مجموعه از سلول ها می تواند انسان کامل و بدون نقصی را به وجود اورد.

    پس تمایز چگونه اتفاق می افتد؟

        و چگونه از این سلول های همسان سلول های متمایز و متفاوتی به وجود می اید؟

    پدیده های علمی که قبلاً در باره آنها بحث کردیم روشن می سازند که:

    1-  دستور تمایز از هسته صادر نمی شود،زیرا (در انسان و دیگر پستاندارن) و(در مرحله ی قبل از علقه) تمام ژنوم از ابتدا تا انتها در هسته وجود دارد و هیچ صفت وراثتی بیش از دیگری در آن وجود ندارد، سپس بعد از آن دستور تمایز سلولی به این ترتیب صادر می گردد که بعضی از ژن ها فعال و بعضی دیگر نهفته (غیر فعال) باشند.

    2-  (در انسان و دیگر پستاندارن ) دستور تمایز در ابتدا از سیتوپلاسم هم صادر نمی شود، زیرا سیتوپلاسم از ابتدا تا انتها بدون تمایز باقی می ماند و نیاز به دستوری دارد که باعث به وجود آمدن تمایز در آن گردد.

    3-  پس چاره ای جز اعتراف به این حقیقت باقی نمی ماند که آفرینش اتفاقاتی که قبلاً در هسته وجود نداشته ، صورت می گیرد ؛ این  آفرینش در خلال و در درون مرحله ی علقه صورت می گیرد. 

     

    در حالی که علم جدید با پیشرفته ترین و دقیق ترین تجهیزات روز به این نتیجه می رسد، صدای هدایتگر قرآن را می شنویم که چنین می فرماید:

     « ولقد خلقنا الإنسان من سلالة من طين(12) ثم جعلناه نطفة في قرار مكين(13) ثم خلقنا النطفة علقة فخلقنا العلقة مضغة فخلقنا المضغة عظاما فكسونا العظام لحما ثم أنشأناه خلقاً آخر فتبارك الله أحسن الخالقين(14) »: «به يقين انسان را از عصاره‏اى از گل آفريديم (12) سپس او را [به صورت] نطفه‏اى در جايگاهى استوار قرار داديم (13) آنگاه نطفه را به صورت علقه درآورديم پس آن علقه را [به صورت] مضغه گردانيديم و آنگاه مضغه را استخوانهايى ساختيم بعد استخوانها را با گوشتى پوشانيديم آنگاه [جنين را در] آفرينشى ديگر پديد آورديم آفرين باد بر خدا كه بهترين آفرينندگان است (14)»

    ای الله! من از بیان و ادای حق مطلب در مورد اعجاز کتاب تو عاجز و ناتوانم زیرا خود فقیر و نیازمندم و فضیلتی جز آنچه تو به من عطا کردی و علمی جز آنچه تو به من آموخته ای ندارم.

    در این آیات که حق سبحانه و تعالی از فعل (جعل: قرار دادن) برای نطفه ، و از فعل (خلق: آفریدن) برای علقه و تمام مراحل آغاز شده بعد از آن استفاده کرده است، بدون تردید اشاره ی بسیار عظیمی به  این حقیقت است که عملیات تمایز سلولی ، بعد از مرحله ی نطفه  و از ابتدای مرحله ی علقه آغاز می گردد و تمایزی است که ناگهان و دفعتی به پایان نمی رسد، بلکه در مراحلی متوالی و و زنجیر وار و به هم پیوسته ، کامل می شود.

    امّا چگونه می توان چنین استنباطی از این آیات نمود؟

    جواب این سوال را بعد از سفری کوتاه در باره ی اسرار فعل (جعل)  و سفری دیگر درباره ی رازهای فعل (خلق) در خواهید یافت.

    پروفسور (علی الیمنی دردیر) در کتاب عالی خود به نام (أسرار الترادف في القرآن) چنین می فرماید: مراد از  دو واژه ی (خلق) و (جعل) در زبان قرآن در یک آیه متفاوت است آنگونه که در این آیه، الله تعالی می فرماید:

    {الحمد لله الذي خلق السموات والأرض وجعل الظلمات والنور...(1) (ستايش خدايى را كه آسمانها و زمين را آفريد و تاريكيها و روشنايى را قرارداد ...)} (انعام) 

    یعنی فعل (خلق) به معنای ایجاد چیزی از عدم ، تقدیر و ابداع آن بدون الگوی قبلی است ، به همین دلیل هم بلافاصله و یک باره،  مفعول این فعل بعد از آن می آید.

    امّا فعل (جعل) معنای ضمنیت و تبدیل و تغییر و انتقال را در خود دارد، به همین دلیل نیز مفعول آن در چندین حالت مختلف با فعلش می آید ، پس تعدد مفعول و تدریجی بودن مراحل برای آن به وجود می آید.

    چون خلقت آسمانها و زمین ایجاد چیزی از عدم و نوآوری بدون الگوی قبلی  بوده است خداوند با فعل (خلق) از آن یاد فرموده، تا بیانگر آن باشد که این آفرینش مرحله ای است کاملا جداگانه ومستقل . امّا چون ظلمت و نور چیزی تابع و تالی و وابسته و مسبوق به چیزی دیگر است، و به وجود آوردن آن در اثر تغییر و تحولاتی صورت می گیرد نه به طور مستقل و نو ، از این رو از آن با فعل (جعل) یاد شده است تا بیانگر این حقیقت باشد که ظلمت و نور مرحله ای است که بعد از خودش، یعنی  مرحله ی خلقت جهان، که هر از چند گاهی یکی پس از دیگری تکرار می شود.

    امام عبد العزيز يحيى الكناني المكي در کتاب ارزشمندش (الحيدة) می فرماید که :   

    «فعل جعل  به معنای تبدیل شدن، که در قرآن وجود دارد، حالت موصولی دارد به گونه ای که تا به کلمه ی بعد از خود وصل نگردد، شنونده مراد از آن را در نمی یابد ، و اگر گوینده این فعل را به کلمه ای دیگر وصل ننماید، شنونده ، منظور و مرادش را درک نخواهد کرد ؛ که برای این گفته ی خود مثال هایی می آورد»، از جمله:

    اگر در این آیه () يا داود إنا جعلناك خليفة في الأرض )(ای داود ما تو را در زمین خلیفه قرار دادیم) خداوند تنها می فرمود:  ( إنا جعلناك ) و فعل جعل را به عبارت(خليفة في الأرض) وصل نمی کرد، داود(علیه السلام) نمی دانست که خداوند چه فرموده زیرا خداوند او را مخاطب قرار داده ، در حالی که او خلق شده است(پس خلقت مقصود نمی باشد )، و وقتی خداوند (جلعناک) را به کلمه ی (خلیفة) وصل فرمود، آنگاه داود علیه السلام مرادش را درک نمود.

    همچنین زمانی که خداوند درباره ی  سیدنا موسی علیه السلام به مادرش، فرمود:  )وجاعلوه من المرسلين)(واو را از رسولان خویش قرار خواهیم داد) ؛ اگر اسم فاعل (جاعلوه) را(که عملی مشابه فعل جعل دارد و از همان ریشه است.) به (المرسلين) وصل نمی فرمود، مادر موسی معنای کلام پروردگار را نمی فهمید، زیرا خلقت موسی قبل از بازگرداندن او به مادرش بوده، پس وقتی خداوند (جاعلوه) را به (المرسلين) وصل کرد، مادر موسی علیه السلام معنای پیام را درک می کند.

    بعد از این سفر کوتاه علمی، می گوییم که کلمه ی (جعل) در آیه ی{ { ثم جعلناه نطفة في قرار مكين }:( سپس او را [به صورت] نطفه‏اى در جايگاهى استوار قرار داديم) به معنای (صیرناه): (آن را تبدیل کردیم وتغییر دادیم و بردیم) }می باشد، یعنی نطفه از پشت مرد به رحم زن انتقال پیدا می کند، (این قول امام طبری است).

    همچنین در تفسیر روح المعانی علامه ی آلوسی چنین آمده است: « (فهنا (جعل) بمعنى تحول أو نقل من مكان إلى مكان إنها عملية نقل أو تحويل فحسب ، أما الفعل (خلق) فهو يدل على الإيجاد بعد العدم والتقدير والإبداع على غير مثال مسبوق):{ در اینجا فعل جعل به معنای تحول و نقل مکان نمودن از جایی به جای دیگر ، یعنی تنها فرایند انتقال و تغییر است. امّا فعل (خلق) به معنای پدید آوردن چیزی از عدم و تقدیر و نوآوری کردن بدون الگو و نمونه ی قبلی است.}»

     و چون این آیه  دقیقاً مراحل جنین انسان را توصیف می کند، به کار بردن فعل (جعل) برای نطفه و فعل (خلق) برای مرحله ی بعد از نطفه به این معناست که در مرحله ی نطفه سلول ها همچنان بدون تمایز باقی می مانند، تا این مرحله تمام شده ، مرحله ی علقه آغاز گردد که در آن ،خداوند اتفاقاتی را که در درون سلول ها وجود نداشته اند می آفریند، که آنها را وادار به تمایز و تبدیل شدن به علقه و سپس به پاره گوشت و به همین ترتیب مراحلی متوالی و آفرینش هایی به دنبال یکدیگر اتفاق می افتد.

    و این دقیقاً چیزی است که آیه بر آن تأکید می نماید، همانگونه که در بحث تمایز جنینی گفتیم که با آغاز مرحله ی علقه شروع می شود، که دلایل کافی را نیز قبلاً بیان داشتیم.

    پس چنین نتیجه می گیریم که  فعل (جعل) که همراه نطفه آمده است، به عقل انسان این چراغ سبز را می دهد که در زمینه های مختلف ، از جمله در زمینه ی تلقیح مصنوعی و نوزادان آزمایشگاهی به تحقیق و بررسی بپردازد.

    بنابر این تلقیح مصنوعی مشابه لقاح عادی و طبیعی است، زیرا همانطور که لقاح عادی عبارت از تزریق مایع منی به وسیله ی آلت مردانه درون رحم زن  برای ملاقات و ترکیب با تخمک است ، در تلقیح مصنوعی نیز همین کار انجام می شود، یعنی منی پدر به وسیله ی سرنگ خاصی  گرفته و در رحم زن تزریق می شود تا بعد از ترکیب با تخمک لقاح انجام شده (زیگوت یا تخمک لقاح یافته) به وجود آید. پس هر دو عملیات از کار تزریق استفاده می کنند ، بنابر این در هیچ کدام قدرت خداوند یا اراده ی او به چالش کشیده یا زیر سوال برده نمی شود و در حقیقت اتفاقی جز آنچه که اراده ی خداوند باشد، نمی افتد زیرا او خالق و آفریننده ی همه چیز است؛  تنها او آفریننده ی دانشمندان است،  آفریننده ی دانش و تمام دانسته هاست ؛ خالق و آفریننده ی تمام وسایل و تجهیزات علمی است.  

    (نَحْنُ خَلَقْنَاكُمْ فَلَوْلَا تُصَدِّقُونَ  

    (ماييم كه شما را آفريده‏ايم پس چرا تصديق نمى‏كنيد) {57}

    أَفَرَأَيْتُم مَّا تُمْنُونَ

    (آيا آنچه را [كه به صورت نطفه] فرو مى‏ريزيد ديده‏ايد) {58}

     أَأَنتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ :

    ( آيا شما آن را خلق مى‏كنيد يا ما آفريننده‏ايم){59}

     نَحْنُ قَدَّرْنَا بَيْنَكُمُ الْمَوْتَ وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ:

    (ماييم كه ميان شما مرگ را مقدر كرده‏ايم و بر ما سبقت نتوانيد جست {60}) ).( الواقعه)

     

     فعل (جعل) اجازه ی این کار را می دهد، یعنی جعل(قراردادن) نطفه ی نرینه ، تنها انتقال آن به داخل رحم زن است، نه چیزی دیگر ، یعنی انتقال یک مخلوق خداوند به جایی است که آن هم مخلوق خداوند است و برای این کار آماده شده است. پس کار انتقال چه با آلت مرد، و چه با یک وسیله ی ساخته ی دست بشر انجام شود، در زیر معنای (جعل) (قرار دادن) قرار می گیرد و از آن خارج نمی شود.

    و امّا تولید نوزاد آزمایشگاهی به معنای انجام عملیاتی است که در آن، به هم پیوستن نطفه ی مرد که آفریده ی خداوند است با تخمک زن که آن هم آفریده ی خداوند است، در خارج رحم با استفاده از مایعی که زنده ماندن نطفه در آن امکان پذیر باشد، صورت می گیرد ، تا اینکه اسپرم مرد با تخمک لقاح انجام داده و تخمک لقاح یافته از آن به وجود می آید سپس این سلول تخمک لقاح یافته شروع به تقسیم می کند، و هر سلول جدیدی که تولید می شود درست همانند سلول اولیه ی (زیگوت : تخمک لقاح یافته) است که بعد ازتکمیل این فرایند، در داخل لوله و محیط آزمایشگاه،  دانشمندان آن را  به داخل رحم زن تزریق می کنند که باید بلافاصله به رحم برسد در غیر این صورت ، مرده و از بین می رود.

    و آیه ی (ثم جعلناه نطفة في قرار مكين) :{ سپس او را [به صورت] نطفه‏اى در جايگاهى استوار قرار داديم } اجازه ی این کار را هم به ما می دهد زیرا فعل (جعل) به معنی رفتن و انتقال یافتن است و کلمه ی (نطفة) نیز هم نطفه ی مرد(اسپرم)، هم نطفه ی زن(تخمک) و هم نطفه ی لقاح یافته(زیگوت) را شامل می شود.و چون نطفه ی (امشاج) یا تخمک لقاح یافته اساس تکوین و شکل گیری جنین از ابتدایی ترین مراحل است ، بنابر این تمام انواع و اشکال نطفه در زیر معنای (جعل) جای می گیرد پس در اینجا نیز مجالی برای تلبیس ابلیس و فریب شیطان باقی نمی ماند.

     قبلاً نیز گفتیم که حق سبحانه و تعالی با به کار بردن فعل (جعل) به طور عامّ یعنی برای  نطفه ی مذکر تا  تخمک لقاح یافته، به ما چراغ سبز داده است.

    قضیه ی شبیه سازی نیز در زیر چتر فعل (جعل) جای می گیرد که با تخمک لقاح یافته در ارتباط است. 

    به قلم دکتر حسین رضوان اللبیدی مدیر بیمارستان و عضو انجمن اعجاز علمی قرآن  در مکّه ی مکرّمه و قاهره

    IslamQT.Com 

     اسلام-قرآن و تفسیر

    ============

     

     

     

     

     

     

     

     

     


    بازگشت به ابتدا

    بازگشت به نتايج قبل

     

    چاپ مقاله

     
    » بازدید امروز: 765
    » بازدید دیروز: 1931
    » افراد آنلاین: 2
    » بازدید کل: 41106