درآمدی بر تفسیر موضوعی قرآن کریم
شریف ترین علمی که همّت بشر در آن مصروف شده است، علم کتاب نازل شده(از جانب خداوند) است چرا که هرگز باطل و ناحق را بدان راهی نیست و نخواهد بود.
(لا يأتيه الباطل من بين يديه ولا من خلفه تنزيل من حكيـم).
در آن شفا و هدایت ، رحمت و بیان و موعظه ی نیکو و توضیح احکام پروردگار وجود دارد. و اگر تمام عمر بنی آدم در آن صرف شود باز هم به پایان ژرفای آن راه نخواهند یافت ، اگر تمام تلاشها مصروف گردند باز از زلال پاک آن چیزی نخواهند کاست، از همین روست که علمای امّت در مورد توجه خاص به تفسیر قرآن، و بیان و مدارسه و سفتن گنج های آن و سیراب شدن از زلال گوارایش متفق القولند، و چون در بررسی و تحقیق در این کتاب مقدس همت خود را مصروف نموده اند، روشهای آنان در عرضه ی دانش های آن از تنوع خاصی برخوردار است و شیوه هایشان در آشکار ساختن نکات پنهانش متفاوت است که در این میان علم تفسیر سهم بسیار بزرگی از کلّ علوم قرآن دارد و دانشمندان اسلام در ورود به این علم و نوشتن مطلب درباره ی آن چهار شیوه را اختیار کرده اند:
روش اول: تفسیر تحلیلی
که در آن مفسران قرآن معانی الفاظ آیه، بلاغت در ترکیب و نظم آیات ، اسباب نزول ، اختلاف مفسران در فهم آیه واحکام موجود در آن را بیان می کنند و به تفصیل بیشتری به اقوال علمای دین در مورد یک مسئله ی فقهی یا نحوی یا بلاغی می پردازند و به ذکر روابط بین سوره ها و آیات و مناسبت بین سوره ها و مانند اینها اهمیت می دهند که این شیوه از تفسیر، قدیمی ترین نوع آن است و بقیه ی شیوه های تفسیری بر آن تکیه دارند که مفسران از لحاظ تفصیل و بسط یا خلاصه گویی و ایجاز و همچنین از نظر سبک و شیوه در تفسیر تحلیلی با هم تفاوت دارند زیرا برخی از آنان بیشتر به مسائل فقهی، بعضی بیشتر به نکات بلاغی ، بعضی دیگر به داستان ها و وقایع تاریخی ، برخی به طور زیرکانه از آوردن اقوال سلف می گریزند و بعضی نیز به معجزات هستی یا قسمت های پندآموز و موعظه گون یا بیان دلایل عقیدتی می پردازند و به این ترتیب این شیوه ی تفسیر، شیوه ی غالب و رایج حاکم بر تألیفات علماست که بیشتر کتاب های تفسیر به این سبک نوشته شده اند.
روش دوم: تفسیر اجمالی
که عبارت است از بیان آیات قرآن با پرداختن به معنای اجمالی آنها و توضیح الفاظ مشکل و ارتباط بین معانی در آیات و ارائه ی آنها به صورت گلچین شده، و مشتق کردن چند عبارت از یک کلمه برای آسان شدن فهم وروشن گشتن اهداف آن، که گاهی بر حسب ضرورت اسباب نزول یا داستان یا حدیثی نیز به آن اضافه می شود. این نوع ، بیشتر به ترجمه ی معنایی قرآن شباهت دارد و همان روش مورد استفاده ی کسانی است که در رادیو و تلویزیون ، به دلیل مناسب بودن آن برای عامّه ی مردم ، سخن می گویند که (تفسیر شیخ عبد الرحمن السعدي ) مثالی از این نوع می باشد.
سوم: تفسیر مقارن( تطبیقی)
که عبارت است از بیان آیات قرآن با ارائه ی نوشته های مفسران مختلف درباره ی آیه یا آیات مربوط به هم ، موازنه ی بین آرای مفسران ، ارائه ی استدلالات آنان ، تاختن بر اقوال مرجوح و بیان وجه و توجیه دلایل آنها ، و بیان قول راجح و آوردن دلایل بسیار و متقن برای آن و مانند اینها.
چهارم: تفسیر موضوعی:
این نوع از تفسیر ، مورد بحث ماست و سخن ما گرداگرد آن خواهد بود ، این خلاصه را نیز به خاطر همین مورد بیان کردم.
نخست، تعریف تفسیر موضوعی:
اصطلاح تفسیر موضوعی یا (التفسير الموضوعي) از دو قسمت تشکیل شده است، که با هم یک ترکیب وصفی ساخته اند ، پس لازم است ابتدا این دو قسمت را بشناسیم و سپس اصطلاحی را که از ترکیب این دوواژه ترتیب یافته خواهیم شناخت.
پس تفسیر در لغت: از فسر است؛ یعنی کشف، بیان؛ امام راغب می گوید: "هو إظهار المعنى المعقول":" عبارت است از اظهار معنای معقول" و اصطلاحاً به معنای کشف معانی قرآن کریم می باشد.
کلمه ی موضوع از نظر لغوی ازریشه « وضع» آمده است، که به معنای قرار دادن چیزی در جایی است، چه در جایی بلند باشد و چه پست ، به معنای القاء و ثابت نمودن در جایی نیز آمده است، عرب می گویند: (ناقة واضعة: إذا رعت الحمض حول الماء ولم تبرح ) : (ماده شتر ماندگار:در شوره زار دور آب که تنها علف شور یا ترش را می چرد و می خورد و از آن محوطه فراتر نمی رود. ) که این معنا در وصف تفسیر موضوعی لحاظ شده است، زیرا مفسر خود را به معنای معینی پایبند می کند وتا زمانی که ازبیان آن موضوع مورد نظر فارغ نشده، به موضوع دیگری نمی پردازد.
امّا تعریف (تفسیر موضوعی) :
به عنوان اسم خاصی برای یک دانش و تخصّص خاص، به چندین شیوه تعریف شده است که در اینجا تعریف زیر را که از نظر ما جامع ترین و مختصرترین آنهاست را می آوریم:« علم يتناول القضايا حسب المقاصد القرآنية من خلال سورة أو أكثر.. »:«تفسیر موضوعی دانشی است، که موضوعات و قضایا را بر حسب اهداف قرآنی در لابلای یک سوره یا بیشتر می آورد و بیان می کند.»
دوّم: پیدایش تفسیر موضوعی:
این اصطلاح هرگز به عنوان اسم خاص برای علم خاصی به کار نرفته مگر در قرن چهاردهم هجری. یعنی زمانی که این مادّه ی درسی نیز در بین مواد درسی بخش تفسیر دانشکده ی اصول الدین دانشگاه الازهر جای گرفت. امّا در واقع رگه هایی از این شیوه تفسیر از زمان پیامبر صلی الله علیه وسلم و بعد از ایشان نیز وجود داشته است،می توان نمونه هایی از وجود چنین شیوه تفسیری را در زیر ذکر نمود:
1- تفسیر قرآن با استفاده از خود قرآن: در این شکی نیست که لبّ و مغز تفسیر موضوعی و بالاترین دستاوردها و ثمرات آن را تفسیر قرآن با خود قرآن تشکیل می دهد. گردآوری آیاتی که از یک موضوع واحد سخن گفته اند، و جمع نمودن دلالات آنها و برقراری هماهنگی بین آن آیات یکی از بارزترین اشکال تفسیر موضوعی بوده است که پیامبر صلی الله علیه وسلم اصحاب خود را بر همین شیوه آموزش و تربیت می فرمودند. زیرا امام بخاری روایت فرموده اند که رسول الله صلی الله علیه وسلم کلمه ی (مفاتح الغیب )را در این آیه: ((وعِندَهُ مَفَاتِحُ الغَيْبِ لا يَعْلَمُهَا إلاَّ هُوَ ....))( و كليدهاى غيب تنها نزد اوست جز او [كسى] آن را نمىداند ...)[الأنعام 59] تفسیر کرده و فرمودند: کلیدهای غیب پنج اند: ((إنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ ويُنَزِّلُ الغَيْثَ ويَعْلَمُ مَا فِي الأَرْحَامِ ومَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَداً ومَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ))( در حقيقتخداست كه علم [به] قيامت نزد اوست و باران را فرو مىفرستد و آنچه را كه در رحمهاست مىداند و كسى نمىداند فردا چه به دست مىآورد و كسى نمىداند در كدامين سرزمين مىميرد در حقيقتخداست [كه] داناى آگاه است) [لقمان 34] . کار جمع بین آیاتی که شائبه ی وجود تعارض در آن وجود داشت، نیز که که اصحاب و یاران حضرت رضوان الله علیهم اجمعین، به آن پناه می بردند، از همین مقوله و همین قبیل است. که بعد از آنان دانشمندان قاعده ای برای اصول تفسیر وضع کردند که طبق آن اوّلین مرجع و مأخذ مفسر باید قرآن کریم باشد. زیرا هیچ چیزی نیست که در قرآن در آیه ای به طور مختصر وجود داشته باشد مگر اینکه در آیه ای دیگر به تفصیل بیان شده، و هیچ حکم مطلقی نیست مگر اینکه در آیه ای دیگر، آن حکم مقید شده است یا موردی به صورت عام در یک سوره آمده و در سوره ای دیگر خاص گردیده است و این شیوه ی تفسیر بالاترین مراتب تفسیر و صادقانه ترین و درست ترین نوع آن است زیراهیچ کس، کلام خداوند را بهتر از خود او(سبحانه وتعالی) نمی داند.
2- آیات احکام: فقها آیات مربوط به هر باب از ابواب فقهی را به طور جداگانه گردآوری نموده ، و به بررسی و استنباط احکام از آنها و جمع بین آیات به ظاهر متعارض پرداخته اند و آیاتی را که نصی در باره شان وجود دارد یا با اشاره و دلالت پنهانی و غیره را که از آنها حکم استنباط شده است، را بیان داشته اند، که تمام اینها زیر مجموعه ی مقوله ی تفسیر موضوعی می باشند.
3- اشباه و نظایر: این رویکردی است که مورد توجه بعضی از علما در تحقیق و تتبع واژگان قرآن بوده که سعی در دانستن معانی و دلالت های مختلف کلمات داشته اند، به عنوان مثال کلمه ی( خیر) بر طبق گفته ی دامغانی در کتابش (إصلاح الوجوه والنظائر) در قرآن بر نه وجه و معنا آمده است، آن نه صورت عبارتند از : مال دنیا مانند این آیه : ((إذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ المَوْتُ إن تَرَكَ خَيْراً))[البقرة 180] ، ایمان : ((ولَوْ عَلِمَ اللَّهُ فِيهِمْ خَيْراً لأَسْمَعَهُمْ))[الأنفال 23] ، اسلام: ((مَّنَّاعٍ لِّلْخَيْرِ))[القلم 2]، بهتر و بهترین: ((وأَنتَ خَـيْــرُ الرَّاحِمِينَ))[المؤمنون 109]، سلامتی: ((وإن يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا كَاشِفَ لَهُ إلاَّ هُـــــوَ وإن يَمْسَسْكَ بِخَيْرٍ فَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ))[الأنعام 17]، اجر و پاداش: ((لَكُمْ فِيهَا خَيْرٌ))[الحج 36]، طعام وغذا: ((فَقَالَ رَبِّ إنِّي لِمَا أَنزَلْتَ إلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ))[ القصص 24]، پیروزی و کسب غنیمت در جنگ: ((ورَدَّ اللَّهُ الَذِينَ كَفَرُوا بِغَيْظِهِمْ لَمْ يَنَالُوا خَيْراً))[الأحزاب 25]. همان گونه که مشاهده می کنید این هم یکی از اشکال تفسیر موضوعی و اولین وسیله ای است که محققان در موضوعات قرآنی به آن دست می برند به طوری که ابتدا الفاظ آن موضوع را از سوره های قرآن گردآوری می کنند و سپس معانی آن لفظ (واژه) را در جاهایی که به کار رفته است بررسی و شناسایی می نمایند.
4- تحقیق در علوم قرآنی: دانشمندان به موضوعات مختلف علوم قرآنی توجه نشان دادند به اندازه ای که در حد اشباع روی آنها کار کرده اند، ازبین این تحقیقات نوعی وجود دارد که آیاتی دارای ارتباط یکسان را گردآوری و روی آنها تحقیق می کند، آیاتی مانند آیات نسخ، قسم، آیات مشکله، آیات جدل و مباحثه، و مثل ها و غیره. تالیفات در این زمینه نیز به حدی زیاد است که احاطه بر نام همه آنها بر محققان دشوار است و مشهورتر از آن هستند که نیازی به ذکر آنها باشد. تمام این حقایق و امور دال بر این حقیقت هستند که تفسیر موضوعی علم ابداعی جدیدی نیست که از عقل و مغز دانشمندان متأخر تراوش شده و فهم علمای پیشین از توجه به آن غافل مانده باشد، بلکه علمای متأخر (جدید) آن را به صورت نوعی جداگانه از تفسیر در آوردند که مرزها و شیوه های خود را دارد، که این کار تنها در دورانهای اخیر و به خاطر پاسخگویی به نیاز مردم به وجود آمده و قبلاً سابقه نداشته است، مردمی که همانگونه که در میانشان آراء و موضوعات گوناگون پیدا شده است، مذاهب و افکار مختلف نیز در بینشان به وجود آمده، که علمای شریعت را ناچار ساخت که از دیدگاه قرآن این مسائل را بررسی نمایند تا آنان را به این یقین برسانند که قرآن کتابی است که دربر دارنده ی بررسی و چاره و راهکار هر پدیده ای است که در زندگی مردم رو می نماید، هر کس به آن عالم باشد، راهش را خواهد یافت و هرکس بدان جاهل باشد، در نادانی خواهد ماند، ((أَلا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وهُوَ اللَّطِيفُ الخَبِيرُ))( آيا كسى كه آفريده است نمىداند با اينكه او خود باريك بين آگاه است)[الملك 14] بدین جهت پژوهش های قرآنی بسیار گشت، و گنجینه ی کتاب های قرآنی هر روز شاهد مواد و موضوعات جدیدی از دنیای کتاب و نشر می باشد و نگاهی گذرا به فهرست های این کتابخانه ی عظیم ، حجم بالای مطالب نوشته شده در این زمینه را به شما نشان می دهد، هر چند در حقیقت این همه نیز در باره قرآن کم است.به دلیل اهمیتی که نویسندگان به این شیوه از تفسیر دادند، بعضی از محققان به خدمت به این شیوه ی تفسیر پرداختند و فهرستی بر حسب موضوعات برای قرآن کریم ترتیب دادند، که تعدادی از این نوشته ها جزو آثار خطی بوده و تعدادی نیز مانند کتابی که توسط مستشرق "جان لابوم " تحت عنوان (تفصيل آيات القرآن الكريم ) به چاپ رسیده اند، که استاد محمد فواد عبدالباقی آن را به همراه کتابی که (إدوار مونتيه ) نوشته به عربی ترجمه نموده و هر دو را در یک کتاب منتشر کرده است و این اولین قدم از راهی طولانی است که ناگزیر باید به عنوان اولین نوشته (همانگونه که برای هرکتاب ابتدایی مرسوم است) به سرانجام و نهایتی برسد.
سوم: انواع تفسیر موضوعی:
نوع اول:
این است که محقق در باره ی یک واژه قرآنی تحقیق کند و سپس آیاتی را که دربردارنده ی آن کلمه یا مشتقات آن ماده ی لغوی هستند، جمع آوری نماید و با احاطه به تفسیر آنها سعی در استنباط معنای کلمات طبق کاربردی که در قرآن دارند بنماید. اکنون بسیاری از واژه های به کار رفته در قرآن به عنوان اصطلاحات قرآنی به کار برده می شوند، کلماتی مانند(أمت، جهاد،الذين في قلوبهم مرض، وخلافة.. ) و همانگونه که دیدید این شیوه از تفسیر را کتاب های (اشباه و نظایر) مورد توجه قرار داده اند، اما این شیوه واژه را تنها در موضوع خود مورد بررسی قرار می دهد، مولفان این کتاب ها سعی می کنند در سوره های مختلف ارتباط این این واژه را به هم آشکار نمایند که این کار تفسیر آنان را در دایره ی تفسیر لفظی و واژگانی صرف باقی می گذارد اما دانشمندان معاصر غیر از اینکه کلمه را مورد بررسی قرار داده اند، سعی کرده اند بین معانی آن در موضوعات و سوره های مختلف ارتباط برقرار نمایند و با این کار یک نوع اعجاز بلاغی قرآن را آشکار ساخته اند، که یکی از نتایج این نوع پژوهش ،استخراج معانی قرآنی بی نهایت دقیقی است که رسیدن به آنها جز با این روش امکانپذیر نبوده است؛ از معاصرانی که به این نوع تفسیر اهتمام نموده اند دکتر أحـمد حسن فرحات است که در مجموعه ای که آن را (بحثٌ قـــرآنــي وضربٌ من التفسير الموضوعي ) :(پژوهشی قرآنی ، و شاخه ای از تفسیر موضوعی) نام نهاده که از این مجموعه چندین کتاب با نام های (الذين في قلوبهم مرض) ، (فطرة الله التي فطر الناس عليها)، و(الأمة في دلالاتها العربية والقرآنية) و غیره انتشار یافته است.
نوع دوّم:
محقق موضوعی را مشخص می کند و با شیوه های مختلف بیان و تحلیل، بحث و تشریح و تعلیق از دیدگاه قرآن به آن موضوع می پردازد، یا اینکه مشکلی یا قضیه ای مطرح می شود و سعی می شود که از دیدگاه قرآن بدان نگریسته و مورد بررسی قرار گیرد. که در اینجا به عجایبی از عجایب کلام و معجزه قرآن کریم اشاره می کنیم که به ما می فهماند که قرآن قانون اساسی زندگی و برنامه عملی است، که شمول و عمومیت دارد و در اوج کمال و وضوح است.
خلاصه آن این است: این جای تعجب نیست که پژوهشگری توجه آشکار قرآن را به یک موضوع معین پیدا کند و سپس ابعاد پرداختن قرآن به آن را بررسی کند و ببیند که قرآن به طور کامل و روشن درباره آن موضوع بحث نموده و آن را بیان کرده است، بلکه حقیقتاً جای تعجب آنجاست که خودتان موضوعی را مطرح کنید و سپس وارد عالم قرآن شوید، آنگاه شگفت زده خواهید شد زیرا خواهید دید که قرآن چنان در مورد آن موضوع سخن گفته که گویا تنها برای بیان آن مطلب نازل گشته است.
در این نوع ، نویسنده و محقق با استخراج آیات مربوط به موضوع مورد نظر ، و جمع آوری و احاطه ی کامل به تفسیر آنها و تامل درباره آنها سعی می کند عناصر موضوع مورد بحث را از لابلای آیات، استنباط نماید وسپس بین آن عناصر هماهنگی ایجاد نموده، آنها را بر حسب نیاز موضوع به باب ها و فصل های مختلف تقسیم بندی نموده و سپس اسلوب قرآن را در بیان افکار آن موضوع به شما ارایه کند. که در این شیوه شروع و ابتدای بررسی و بیان موضوع تنها و تنها آیات قرآن است نه چیز دیگر، که هر موضوع با واقعیت و زندگی مردم ارتباط پیدا می کند و اگر چیزی از غیر قرآن در این نوع پژوهش ذکر شود، از باب کمک گرفتن است نه به عنوان مبنا و اساس کار.
در اینجا پژوهشگر وظیفه دارد در خلال بحث و بررسی و تفسیر خود از آیات قرآن از پرداختن به امور جزئی بپرهیزد و مواردی مانند قرائات مختلف، وجوه اعراب، وامثال اینها را ذکر نکند، مگر به مقداری که در خدمت موضوع قرار گیرد و ارتباط بنیادین و مستقیم با آن داشته باشد. محقق در تمام این روند، به شیوه ی بیان برای توضیح مراد و اهداف و مقاصد قرآن باید توجه خاصی داشته باشد تا خواننده بتواند موضوع را بفهمد و اسرار آن را از لابلای قرآن با جذابیتی که در شیوه ی بیان عالی، سبک و روش زیبا، بلندی اسلوب، دقت در تعبیرات و بیان اشارات با واضح ترین عبارات، که در نوشته ی نویسنده وجود دارد، درک کند. این شیوه در عرف متخصصان فن بسیار مشهور است، تا جایی که ممکن است نام تفسیر موضوعی تنها برای این شیوه به کار برده شود،و کسی که در این باره تحقیق کرده باشد این حقیقت را به صورت آشکار در می یابد که دلیل آن دوچیز است:
1- بسیار و زایا بودن بحث هایی که قرآن به آنها پرداخته و مفصل از آنها سخن گفته و بحث نموده است.
2- تازگی موضوعات و مشکلاتی که نیاز به بررسی از دیدگاه قرآن دارند ، که مورد اول از خود قرآن بیرون کشیده می شود، و مورد دوم (موضوعات و مشکلات جدید) به سوی قرآن ارجاع داده میشوند که هردوی این گونه مسایل چون دریای بیکرانی هستند که نه موضوعاتشان تمامی دارند و نه حد و مرزی می شناسند.
سوم: بررسی یک موضوع از طریق سوره ای از قرآن با مشخص نمودن هدف اساسی آن سوره یا اهداف دیگر آن و پژوهش درباره آن از روی آن سوره که البته این شیوه نیز مانند شیوه سابق ،امّا دایره ی آن تنگ تر است .
روش کار در این نوع پژوش به صورت زیر است: محقق هدف یا اهداف اساسی سوره را تعیین کند و یک یا چند هدف را(اگر چند هدف داشته باشد) انتخاب نموده سپس تلاش نماید، عناصر مورد تحقیق در سوره را بزرگ نمایی نموده به تقسیم و ترتیب آنها بپردازد و آنگاه ارتباط تمام قسمت ها را با هدف اساسی سوره با پرداختن به مقدمه سوره آغاز و با اواخر سوره پایان دهد و اسباب نزول، مکان آن ، ترتیب سوره در بین سوره های قرآن، و ارتباط تمامی این موارد با هدف سوره (عنوان بحث) را بیان نماید که هر محققی با نظری تحلیلی و تاملی عمیق خواهد توانست ارتباط آشکاری بین سوره و ربط این موضوعات بیابد، و خواهد دانست که سوره هدف آشکاری دارد که می خواهد آن را توضیح دهد و بیان نماید . برای آن و بدان استدلال نماید و جوانب و ابعاد آن را به طور مفصل تشریح نماید . هر سوره ای از قرآن دارای شاخصه ی مستقلی است که در هنگام تحقیق در باره آن معلوم می گردد ؛ این امکان نیز هست که سوره دارای اهداف متعددی باشد که نوعی ارتباط و به هم پیوستگی و تداخل نیز دارند ، و این چیزی است که متمایز ساختن آنها یا بحث منفرد درباره یکی و مغفول گذاشتن بقیه را مشکل می کند.
باید دانست که در چنین پژوهش هایی لازم است که پژوهشگر در بررسی و تحقیق در باره موضوع سوره از آیاتی که درباره آن موضوع نیستند شروع نکند، بلکه باید سرآغاز کار تحقیق او آیات و مباحث و تکه های مربط به بحث از سوره باشد، وآیات دیگر را باید برای آشنایی بیشتر و نه پایه گذاری بحث و برای تاکید نه اصالت بخشی و همچنین آنها را برای استشهاد و نه برای استناد بیاورد.
این گونه از تفسیر نه تنها مورد عنایت و توجه بزرگان وقدمای تفسیر بوده بلکه آنان در ضمن تفسیر خود اشاراتی به بعضی از اهداف سوره، داشته اند و سعی نموده اند از آن برای بیان تفسیر سوره آغاز سخن کنند، مانند کاری که بقاعی در کتاب خود به نام (نظم الدرر في تناسب الآيات والسور) انجام داده است ، در عصر کنونی نیز سید قطب (رحمه الله) در تفسیرش (فی ظلال اقرآن) با اشتیاق بسیار این کار را انجام داده است و اهداف یا یگانه هدف اساسی هر سوره ای را بیان داشته است ، وسپس بقیه تفسیر سوره را با محوریت همین هدف اساسی مورد بحث ، به پیش می برد . تحقیق های مستقلی از این جنس از تفسیر موضوعی انجام گرفته که یکی از آنها مجموعه ی(من مواضيع ســــور القرآن ) است، که (شیخ عبدالحمید طهماز) مشغول نوشتن آنهاست و از این مجموعه (العواصم من الفتن في سورة الكهف ) منتشر شده است.
چهارم:
اهمیت تفسیر موضوعی:می توان مهم ترین و لازم ترین جوانب این امر را به صورت زیر خلاصه کرد:
1- نشان دادن ابعاد جدیدی از اعجاز قرآن کریم، زیرا هرچه چیزهای نوینی در عرصه ی تفکر جدید - که حاصل پیشرفت فکری و مدنی می باشد - به وجود می آید، مفسر تمام آنان را بعد از تحقیق در محل کاربرد آنها در آیات قرآن بدون اشتباه و پیچیدگی و آشکارا در می یابد، و به آن استدلال می کند که قرآن به راستی کلام خداوند است که هرگز باطل را بدان راهی نبوده و نخواهد بود ؛ کتابی که هرگز عجایب و دلایل اعجاز آن تمامی ندارد.
2- تأکید بر اهمّیت تفسیر قرآن با خود قرآن: که عالی ترین و ارزشمند ترین شیوه های تفسیر قرآن است، زیرا کسانی هستند که هرگز هنگامی که می خواهند قرآن را توضیح دهند و تفسیر نمایند، اصلاً به قرآن مراجعه نمی کنند واین به دلیل عدم فهم آن یا کوتاهی در استفاده از قرآن است. که با تفسیر موضوعی اهمیت این نوع از تفسیر را درک می کنیم، و برای توضیح توأم آن، تلاش می کنیم، و با این کار از توقف بر بسیاری از آیات مشکله قرآن یا موارد اختلاف علما در تفسیر آیات، بی نیاز می شویم، زیرا آنچه مراد است را خود قرآن آورده است.
3- بدون شک تازه و به روز شدن نیاز های بشری و ظهور افکار جدید در عرصه ی زندگی بشر و باز شدن دروازه ی نظریات جدید را نمی توان جوابگو بود یا راه حلی برای آنها پیدا کرد مگر با پناه بردن به تفسیر موضوعی قرآن کریم. زمانی که ما با یک نظریه ی جدید یا علمی نو برخورد می کنیم ، نمی توانیم موضع مشخصی در برابر آن نظریه یا علم داشته باشیم و مشکل موجود را برطرف نماییم یا باطل بودن دیدگاهی یا مذهبی را بیان کنیم، مگر با تحقیق و پژوهش در قرآن و استنباط آنچه که برای تمام آن موضوعات لازم است.
جمع نمودن جوانب موضوع مشخصی از لابلای نص قرآن و سنّت پژوهشگر را قادر می سازد که نقش اجتهادی را برای رسیدن به اصول این موضوع ایفا کند. ما در پرتو هدایت های قرآن و اهداف آن می توانیم هر موضوع جدیدی را که به تازگی به عرصه ظهور رسیده ، جوابگو باشیم.
4- افزایش اطلاعات در مورد یک موضوع مشخص.
غالباً موضوع، قضیه، ایده، یا مشکلی برای تحقیق مطرح می شود، که هرکدام نیاز به بحث و تحقیق بسیار دارد، که از طریق تفسیر موضوعی این کار محقق می شود به گونه ای که برای افراد ذینفع و درگیر با آنها دلایل جدید و آرای بکر تازه ای پیدا می شود، و ابعاد قضیه ی مطرح شده، بهتر مشخص می گردد.
5- عمق بخشیدن به تحقیقات یا اصلاح مسیر آن:
بعضی از علوم قرآنی سهم به سزایی در تحقیق و پژوهش دارند، امّا دانش های نوپای دیگری مانند (اعجاز علمی در قرآن) نیز هستند که نیاز به تعمیق و استحکام بیشتری دارند،البته نویسندگان مطالب بسیاری در این باره نوشته اند امّا این دانش نیاز مبرم به این دارد که اصول و قوانین حاکم بر آن مضبوط و استوار شود تا از افراط و تفریط در آن جلوگیری گردد که اینکار تنها با تحقیق موضوعی در آیات قرآن و رهنمود هایش در این زمینه، امکانپذیر خواهد بود.
دانش ها و تحقیقات دیگری نیز از قدیم وجود داشته اند، امّا مسیر موجودشان نیازمند تصحیح و تعدیل و راست نمودن است،مانند علم تاریخ که شیوه خاصی را در پرداختن به وقایع، بدون در نظر گرفتن سنت های الهی در جهان هستی و اجتماع، در پیش گرفته است،با اینکه می دانیم قرآن کریم به این سنت ها در لابلای داستانهای خود آشکارا اهمیت داده است،انحرافاتی در کتاب های تاریخ ثبت شده که با آنچه قرآن به وضوح بیان فرموده، منافات دارد که تعدیل و به سامان کردن چنین علومی امکانپذیر نخواهد بود مگر با کندو کاو در اسلوب و منهج قرآن در بیان و بررسی آنها.
IslamQT.Com
اسلام-قرآن و تفسیر
=============
از سخنان شیخ / محمد عبدالعزیز الخضیری
منابع این چکیده:
ا- مباحث في التفسير الموضوعي تالیف دكتر مصطفى مسلم.
2- دراسات في التفسير الموضوعي تالیف: دكتر زاهر عواض الألمعي.
3- الفتوحات الربانية في التفسير الموضوعي للآيات.
4- دراسات في القرآن الكريم تالیف: دكتر محمد عبد السلام محمد.
6- دراسات في التفسير الموضوعي للقصص القرآني از دكتر أحمد جمال العمري.
|