قرآن از زبان قرآن (6)
از جمله جاهایی که قرآن درباره خود سخن گفته، سوره ی البقره است که در آنجا فرموده است: ﴿ وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا نُؤْمِنُ بِمَا أُنْزِلَ عَلَيْنَا وَيَكْفُرُونَ بِمَا وَرَاءَهُ وَهُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِمَا مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِيَاءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ (91) ﴾
طبق مضمون آیه ، در اینجا دو مطلب توضیح داده شده است: اول: صفات قرآن و اینکه از جانب خداوند است، و حقی است که تصدیق کننده ی دینی است که نزد ایشان (اصول و مقاصد دین یهود) است. دوم: موضع یهودیان هم عصر با پیامبر صلی الله علیه وسلم در برابر قرآن و پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم.
امّا در باره قرآن، این قوم می دانستند و یقین داشتند که از طرف الله است و برایشان نازل و خوانده می شود که : " مصدقا لما معهم "(تصدیق کننده ی (اصول)دین آنان است) و ﴿ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً ﴾( اگر قرآن از جانب غیر الله می بود در آن اختلاف بسیاری می یافتند) و پیامبر را با تمام خصوصیات و اخلاقیاتش همانند فرزندان خود می شناختند و نام و اوصاف ایشان را در کتاب خود می یافتند. به همین دلیل نیز بیش از تمام مردم سزاوار بود که آنان برای وفا به پیمان کتاب خود(تورات شریف) و تصدیق پیامبرشان (موسی علیه السلام) و احترام به خودشان، او را تصدیق و یاری کنند و مردم را به سوی ایمان به حضرتش فرا بخوانند. زیرا ﴿ وَهُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِمَا مَعَهُمْ ﴾
(این همان حقی است که تصدیق کننده ی کتاب آنان است)
تردیدی نیست که رویگردانی آنان از حقّ و انکار و لجاجت نسبت به آن به سبب مخفی بودن دلایل یا اشتباه در تشخیص حق نبوده است، که بسیار بعید است که دلایل حقیقت و نور آن مخفی بماند، بلکه پشت کردن آنان به حق، به دلایلی در وجود و نفس خودشان بر می گردد نه به ندانستن حقیقت .
بنای کفر ورزیدن آنان به محمّد صلی الله علیه وسلم بر حسادت بود، زیرا خداوند ازجانب خود بر هر کس که بخواهد (کتاب) نازل می کند. ﴿ بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ يَكْفُرُوا بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْياً أَنْ يُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ فَبَاءُوا بِغَضَبٍ عَلَى غَضَبٍ وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ مُهِينٌ ﴾ {خویشتن را به بدترین چیزها فروختند(چون از هوای نفس پیروی و به دنبال تعصبات قبیله ای روان شدند)و به ناروا نسبت به آنچه که فرستاده بودیم، کفر ورزیدند و کفرشان تنها به خاطر دشمنانگی(بادیگران و انتفام از مؤمنان) و ناخوشنودی از این بود که خداوند (وحی خویش را) از روی فضل و رحمت برهر کس از بندگانش که بخواهد ، نازل می کند، لذا خشم خدا یکی پس از دیگری آنان را فرا گرفت ( و مستوجب دو خشم شدند یکی بر اثر کفری که نسبت به محمّد صلی الله علیه وسلم مرتکب شدند، و دیگری بر اثر کفر و آزاری که نسبت به موسی علیه السلام روا می داشتند.) برای کفار عذاب خوار کننده و دردناکی است.}[ سورة البقرة :90 ]
این حسادت تنها در مرحله ی انکار و لجاجت در برابر حق تمام نشد، بلکه آنان را به سوی تلاش برای خارج کردن مسلمین از دین خود و به شک انداختن آنان از حق بودنش کشاند و هنگامی که ثبات و استقامت و پایبندی مؤمنان را در دین خود دیدند حسد، ایشان را به سرکشی و ظلم واداشت :
﴿ وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقّ ﴾ (بسیاری از اهل کتاب از روی رشک و حسدی که در وجودشان ریشه دوانده است، آرزو دارند اگر بشود، شما را بعد از پذیرش ایمان باز گردانند( به سوی کفر و به حالت سابقی که داشتید) با اینکه حقانیت (اسلام و درستی راهی که برگزیده اید از روی خود کتاب های آسمانیشان ) برایشان کاملاً روشن گشته است ....)[ سورة البقرة : 109 ]
﴿ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيراً مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْيَاناً وَكُفْرا ﴾ (و آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل گشته، بر کفر و سرکشی بعضی از اهل کتاب خواهد افزود.)
پس چیزی برایشان باقی نماند جز اینکه نه تنها به دین حق وقتی که به سویشان آمد، کافر شدند بلکه هوای نفس آنان را به انکار اعتقادات خودشان سوق داد، وکار بدانجا رسید که هر چه می خواستند با دست خود می نوشتند و آن را به (کتاب) خدا(تورات) نسبت می دادند:
﴿ فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ ﴾{وای بر کسانی(از احبار ) که کتاب را با دست خود می نویسند و آن گاه (به بیسوادان ) می گویند این (همان توراتی است که) از جانب خدا آمده است تا به بهای کمی (آن تحریف شده ها) را بفروشند! وای بر آنان که چه چیزهایی را بادست خود می نویسند! و وای برآنان که چه چیزهایی را به چنگ می آورند!} ( سورة البقرة : 79 )
و این را فراموش کردند که همان خداوندی که قبلاً آنان را برتری بخشیده و برایشان کتاب و شریعت و نبوت فرستاده بود، به آنان دستور داده است که به عهد و پیمان خود وفا کرده و امانت دار باشند و چیزی را که خداوند به وسیله آن به آنها برتری بخشیده از یاد نبرده، سربلندی و عزت را در غیر شرافت نبوت و کتاب آسمانی تورات یعنی همان چیزی که خداوند با آن عزتشان داده بوده، نجویند، زیرا هرکه شرافت و عزت را در غیر از آن چیزی که خداوند با آن انسان را عزت داده ، بجوید، خداوند خود وی را خوار خواهد فرمود. اصل در تکریم و اعزاز انسان، (از جانب الله تعالی) وفادار ماندن به رسالت انبیاء علیهم السلام و برپا داشتن حق آن –مطابق با فرمان خدا – می باشد.
تمام پیامبران به جز حق چیزی با خود نیاورده اند، و با حق است که ارزشها شناخته شده و بزرگی و فضیلت معلوم می گردد و حق نیز از جانب الله است پس هرکس که آن را انکار کند، کفران نعمت الهی نموده است. و هر کس بین پیامبران خدا (علیهم السلام) تفاوت قایل شود (به گونه ای که) بگوید: به تعدادی ایمان داریم و به بعضی ایمان نداریم، دیگر ایمانی به هیچ یک از رسولان خداوند برایش باقی نمی ماند.
منشاء هر تفرقه وفسادی ریشه در انکار حق بعد از آشکار شدن آن و ایمان به بعضی از پیامبران و کفر به بعضی، ایمان به تعدادی از کتب آسمانی و کفر به تعدادی دیگر، به سبب انگیزه های نفسانی و نه با دلایل و برهان است. زیرا این پدیده ، عدالت و توازن انسان را در تمام کار ها ، حتی در سختی ها و ناملایمات روزگار از بین می برد و او را در هرج ومرج و اضطرابی می افکند که هرگز کسی نمی تواند از عواقب آن مصون بماند، مگر با بازگشت به حق و پناه بردن به سوی آن و رام کردن هوای نفس برای حقیقت و فراخ نمودن سینه برای پذیرش آن.
ندای آسمانی قرآن نه تنها برای اهل کتاب بلکه برای تمام انسانها همچنان بلند خواهد ماند تا روزی که تمام زمین و آنچه در آن است (فرمانبردار) الله شود، قرآن همچنان بزرگوار و عزتمند باقی می ماند و تذکر می دهد و بینش می بخشد، و به سوی حق فرامی خواند و دعوت می دهد و به سوی راست ترین راهها و کارها هدایت می فرماید و عبرت ها و اندرزها را بیان فرموده، (تمام انسانها) به سوی سخن راستی که با آن عدالت قائم شود، حق برقرارگردد، و نیکی رواج پیدا کند، و فساد و ظلم و بدی دور انداخته و دفع شود . این ندای قرآن برای اهل کتاب بلکه برای تمام بشریت است است که:
﴿ قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَلا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَاباً مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ ﴾{بگ ای اهل کتاب! بیایید به سوی سخن دادگرانه ای که میان ما و شما مشترک است، (وهمه آن را بر زبان می رانیم، بیایید بدان عمل کنیم) که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزی را شریک او قرار ندهیم و بر خی از ما برخی دیگر را به جای خداوند به خدایی نپذیرد، پس هر گاه(از این دعوت ) سر برتابند بگویید: گواه باشید که ما منقاد(و مقید) (اوامر و نواهی) الهی هستیم } ( سورة آل عمران : 64 )
﴿ قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعاً الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لا إِلَهَ إِلَّا هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ الَّذِي يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَكَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ ﴾{ای پیغمبر! (به مردم) بگو: من فرستاده ی خدا به سوی جملگی شما(اعم از عرب و عجم و سیاه و سفید و زرد و سرخ)هستم خدایی که آسمانها و زمین از آن اوست. جز او معبودی نیست؛ اوست که می میراند و زنده می کند، پس ایمان بیاورید به خدا و فرستاده اش، آن پیامبر درس نخوانده ای به خدا و به سخنان او ایمان دارد ، از او پیرور کنید تا هدایت شوید.} ( سورة الأعراف : 158 )
آری این همان ندایی است که به مردم بینش تعالیم انبیا را می دهد که با اجابت آن امنیت محفوظ می ماند و صلح برقرار می گردد و زندگی پاس داشته خواهد شد. و آنچه سفارش تمام انبیا علیهم السلام است در بین مردم تحقق پیدا خواهد کرد که : ( أن أقيموا الدين ولا تتفرقوا فيه )(آیین خدا را برپا دارید و در آن اختلاف مکنید)
﴿ وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ﴾(کسانی که برای (رضایت) ما تلاش و در راه ما جهاد کنند، آنان را در راههای منتهی به خود رهنمون ( ومشمول حمایت و هدایت خویش) می گردانیم و قطعاً خدا با نیکوکاران است.) (العنكبوت:69)
IslamQT.Com
اسلام-قرآن و تفسیر
=============
برگرفته شده از سخنان دکتر شیخ محمد الراوی
ترجمه: عبیدالله |