تاریخ چاپ :

2024 Nov 23

IslamQT.Com 

لینک مشاهده :  

عـنوان    :       

روش های تفسیر قرآن

روش های تفسیر قرآن


مفسر زمانی که می خواهد قرآن را تفسیر کند به یکی از دو روش را به کار می برد:

روش اول: نگاه می کند که آیا در قرآن یا سنت نبوی یا سخن سلف صالح، تفسیری برای این آیه وجود دارد؟ پس اگر آن را در این مصادر یافت آن تفسیر آیه می باشد که باید به آن اکتفا کرده و تبعیت نماید. این نوع تفسیر را تفسیر به مأثور می نامند که دارای انواع گوناگونی است:


1.     تفسیر قرآن به قرآن، یعنی برخی از آیات تفسیری برای آیات دیگر می باشند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه می فرماید: "اگر کسی پرسید؟ بهترین روش تفسیر کدام است؟ در جواب باید گفت: صحیح ترین تفسیر، تفسیر قرآن به قرآن است. آنچه که به صورت مجمل آمده در مکان دیگر تفسیر شده است و آنچه که به صورت مختصر آمده در جای دیگر شرح داده شده است"[1].


مثال: ابن مسعود رضی الله عنه می فرماید: "زمانی که آیه ی {و ايمانشان را به ظلم نياميختند}[2] نازل شد، صحابه گفتند: و کدام یک از ما ظلم نمی کنیم؟ سپس نازل شد: {همانا شرک ظلم بزرگی است}[3]"[4].


اما تفسیر قرآن به قرآن، احیاناً مانند مثالی که گفته شد واضح و روشن است که در این صورت باید از آن بدون مخالفت، تبعیت کرد. ولی گاهی اوقات ممکن است از اجتهاد مفسر و فقه و فهم او باشد که بین شبیه و همانند آن جمع کرده است، شکی نیست که این در درجه ی دوم قرار می گیرد. زیرا مجتهد امکان خطا و صواب برایش وجود دارد.


2.     تفسیر رسول الله صلی الله علیه وسلم برای قرآن: رسول الله صلی الله علیه وسلم برای ابلاغ و بیان قرآن کریم فرستاده شده است. الله متعال می فرماید: {و قرآن را بر تو نازل کرديم تا برای مردم روشن سازی آنچه را که به سوی آن ها نازل شده است}[5].


مثال آن: در تفسیرقول الله تعالی که می فرماید: {و بخوريد و بياشاميد تا نخ سفيد از نخ سياه  فجر برايتان روشن شود}[6] عدی بن حاتم رضی الله عنه می فرماید: "زمانی كه این آیه نازل شد. یک طناب سیاه و یک طناب سفید را زیر بالش خود گذاشتم. تمام شب به آنها نگاه می‏ كردم ولی برای من قابل تشخیص نبودند. هنگام صبح، نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم رفتم و ماجرا را برایش تعریف كردم. ایشان فرمودند: منظور از نخ سیاه، تاركی شب و منظور از نخ سفید، روشنی بامداد است"[7].


پس زمانی که تفسیری از رسول الله صلی الله علیه وسلم برای آیه یا کلمه ای از آن به ما می رسد، التزام به آن بر ما واجب است و نباید مخالفت کنیم.


همچنین ممکن است تفسیر از خلال سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم فهمیده شود، یعنی از خلال فعل، سخن و تأییدات ایشان است.


پس سنت برای توضیح و روشن کردن قرآن آمده است؛ الله تعالی ما را به نماز، زکات، حج و.. امر کرده است و رسول الله صلی الله علیه وسلم با افعال و اقوالشان چگونگی انجام آنان و هدفشان را شرح داده اند.


اما اگر مفسر در سنت ایشان تفسیری برای آیه نیافت به اقوال صحابه باید مراجعه کند.


3.     تفسیر با اقوال صحابه رضی الله عنهم.


تفسیر صحابه بر دیگر تفاسیر مقدم تر است. زیرا آنچه را که می گویند ممکن است از رسول الله صلی الله علیه وسلم گرفته باشند؛ همان طور که ابن مسعود رضی الله عنه می فرمایند: "هریک از ما زمانی که ده آیه را یاد می گرفت ادامه نمی داد تا زمانی که به معانی آن پی می برد و بدان عمل می کرد"[8].


 یا اینکه تفسیر بر اساس اجتهاد و رأیشان است که در این صورت، اجتهاد آنان بر اجتهاد دیگران مقدم تر است. زیرا آنان همراه رسول الله صلی الله علیه وسلم بودند و از احوال نزول آیات قرآن، اطلاع داشتند و در عصری زندگی می کردند که قرآن در آن نازل می شد و از احوال اهل قرآن خبر داشتند. پس آنان بیشتر از هر کسی لغت قرآن را می فهمیدند و بیشتر در آن تأمل و تفکر می کردند و سختی و مشقت فهم آن برایشان کمتر بود. همچنین در علم و دانش و اعمال،  آنان از انحراف و لغزش نسبت به دیگران دورتر بودند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله می فرماید: "و زمانی که در قرآن و سنت، تفسیری برای آن نیافتی به اقوال صحابه مراجعه کن؛ زیرا نسبت به آن از هرکسی داناترند. به این که دلیل شاهد قرآن و احوال آن بودند و دارای فهم تام و علم صحیح بودند به خصوص علما و بزرگان آنان.."[9].


پس قول صحابه در تفسیر از هر قول دیگری مقدمتر است مگر زمانی که صحابه در تفسیر آن اختلاف داشته باشند در اینجا مفسر بر اساس اجتهادش یکی از اقوال را ترجیح می دهد.


4.     تفسیر با اقوال تابعین: زمانی که مفسر در اقوال صحابه هم تفسیری برای آیه مورد نظر نیافت باید به تفسیر تابعین مراجعه کند، کسانی که علم و دانششان را از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه وسلم آموخته اند و احوال، اقوال و اعمال آنان را فهمیدند و در عصر آنان زندگی کردند. پس آنان به علوم و راهنمایی های صحابه ی رسول الله صلی الله علیه وسلم نزدیکتر بودند. شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله می فرماید: "زمانی که تفسیر آیه را در قرآن، سنت و اقوال صحابه نیافتی بدان که بسیاری از ائمه به اقوال تابعین مراجعه کرده اند.."[10].


همچنین رحمه الله می فرماید: "و برخی از تابعین تمام تفسیرشان را از صحابه دریافت کرده اند؛ همان طور که مجاهد رحمه الله فرموده: (قرآن را نزد ابن عباس خواندم و درباره ی هر آیه از ایشان سؤال می کردم). برای همین است که ثوری رحمه الله می فرماید: زمانی که تفسیر مجاهد به تو رسید آن برایت کفایت می کند. به همین دلیل تفسیر وی، نزد شافعی، بخاری رحمهما الله و دیگر اهل علم معتمد و معتبر بود"[11].


پس اگر علماء تفسیر تابعین بر یک قول در تفسیر آیه ای متفق بودند، در لزوم گرفتن آن مشکلی نخواهد بود. اما اگر اختلاف داشتند قول هیچ یک بر دیگری برتری ندارد همان طور که قول یکی از آن ها حجت مطلق نیست. بلکه تفسیر و دلیلش نگاه کرده و از آن کمک گرفته و به آن مراجعه می کنیم.


شیخ ابن عثیمین رحمه الله می فرماید: "و شکی در این نیست که تابعین با یکدیگر مختلف بودند. تابعینی که تفسیرشان را از صحابه ی مفسر دریافت کرده اند تفسیرشان برتر از دیگران است. اما اگر آنان تفسیری را از صحابه نگرفته باشند کسانی که بعد از آن ها آمده اند می توانند اختلاف نظر داشته باشند. زیرا تابعین به منزله ی صحابه نیستند اما قول آنان به حق و صواب نزدیک تر است. هرچه مردم به عصر نبوت نزدیک تر باشند از کسانی که دورتر باشند به حق و صواب نزیک ترند و این چیز واضح و روشن است. زیرا هرچه دورتر می شوند هوی و هوس بر آنان بیشتر غلبه می کند و واسطه ی بین آنان به عصر رسول الله صلی الله علیه وسلم بیشتر می گردد پس این دوری و فاصله از قیمت و ارزش قول آنان می کاهد؛ در اینجا پی می بریم که رجوع به اقوال سلف اهمیت بسیار زیادی دارد"[12].


 

روش دوم: مفسری که علم تفسیر دارد با استفاده از فهمش اجتهاد کند. وی باید در اجتهادش ملتزم به روش صحیح باشد و قوانین و قواعد تفسیر پایبند باشد. به این نوع تفسیر "تفسیر به رأی یا به اجتهاد" می گویند.


زرقانی رحمه الله می فرماید: "پس تفسیر به رأی جایز است و واجب است که در آن به آنچه که از رسول الله صلی الله علیه وسلم و صحابه که باعث روشن شدن راه و رأی مفسر می شود اعتماد کند. چنین شخصی باید به قواعد زبان و اسالیب آن آگاه و خبیر باشد. همچنین باید نسبت به قانون شریعت فهمیده و دانا باشد تا کلام الله را بر اساس شریعتش پیاده کند"[13].


اما تفسیر با رأی فاسد و ناقص، جایز نیست. به این نوع تفسیر "تفسیر با رأی مذموم" گفته می شود. ماننند:


1.     شخصی که تفسیر می کند از اهل و متخصص آن نیست و بدون علم و آگاهی در کلام الله تعالی سخن می گوید. درحالی که الله جل وعلا می فرماید: {بگو همانا پروردگارم، گناهان آشکار و پنهانی، معصیت و سرکشی به ناحق و اینکه چیزی را شریک الله قرار دهید که الله، دلیلی بر حقانیت آن نازل نکرده است و اینکه به الله چیزی را نسبت دهید که نمی دانید، حرام قرار داده است}[14].


و می فرماید: {ای مردم از آنچه در زمين است؛ حلال و پاکيزه را بخوريد، و از گام های شيطان پيروي نکنيد، چرا که او دشمن آشکار شماست. همانا او شما را فقط به بدی و زشتی فرمان می دهد و اينکه به الله آنچه را که نمی دانيد نسبت دهيد}[15].


2.     یا اینکه از هوی و هوسش پیروی می کند تا بدعت و رأیش را پیروز گرداند حتی اگر برای این کار، کلام الله را تحریف کند و در جای غیر مناسبش قرار دهد. او در تفسیرش اصول فهم، عادت و عرف عرب در زبان و عرف شریعت در خطاب و موعظه هایش را مراعات نمی کند. مانند برخی از مبتدعین  شیعیان رافضی و دیگران؛ آنان آیات را بر خلاف مقتضا و قواعد شرعی و لغوی، تفسیر می کنند.


شیخ ابن عثیمین رحمه الله می فرماید: "و تفسیر قرآن با رأی: گاهی انسان آن را برحسب مذهبش تفسیر می کند، همان طور که اهل هوی و هوس می کنند. پس می گوید: منظور از این، این گونه است و مراد از این، این گونه است و آن را بر مذهبش منطبق می سازد. همچنین بعضی از متأخرین قرآن را به گونه ای تفسیر کرده انند که به امور علمی، فلکی و زمین شناسی رسیده اند که قرآن بر آن ها دلالت ندارد. پس آنان قرآن را با رأی و نظرشان تفسیر کرده اند به دور از مقتضای نص و لغت، در حالی که قرآن بر آن دلالت نمی کند بکله مجرد آراء آنان است و جایز نیست که قرآن به این طریقه تفسیر شود.


همچنین اگر انسان فهم معنی و لغوی نداشته باشد و فاقد معنی شرعی که به آن آیه تفسیر می شود هم باشد در این صورت اگر کلامی را بدون علم در مورد آن آیه بگوید، دچار گناه و معصیت می شود. مثل اینکه شخصی از عوام آیه را بر حسب فهمش و بدون مستند و منبع لغوی و شرعی، تفسیر کند، این کار وی حرام است. زیرا مفسر قرآن، شهادت می دهد که منظور الله این گونه است و این امر بسیار حساس و خطرناک است. زیرا الله بر ما حرام کرده است که چیزی را به او نسبت دهیم که نمی دانیم: {بگو همانا پروردگارم، گناهان آشکار و پنهانی، معصیت و سرکشی به ناحق و اینکه چیزی را شریک الله قرار دهید که الله، دلیلی بر حقانیت آن نازل نکرده است و اینکه به الله چیزی را نسبت دهید که نمی دانید، حرام قرار داده است}[16] اگر انسان به الله چیزی را نسبت دهد که معنای کلام یا احکامش را نمی داند براستی که دچار کار بسیار خطرناکی شده است"[17].


مترجم: ام احمد

https://islamqa.info

 



[1] "مقدمه فی أصول التفسیر" ص:93

[2] {وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ} انعام:82

[3] {إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ} لقمان:13

[4] "عبد الله بن مسعود رضي الله عنه قال: لَمَّا نَزَلَتْ: (وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ) قَالَ أَصْحَابُهُ – ( يعني: أصحاب النبي صلى الله عليه وسلم ) وَأَيُّنَا لَمْ يَظْلِمْ؟ فَنَزَلَتْ: (إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ)" روایت بخاری.

[5] {وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ} نحل:44

[6] {وَكُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ} بقره:187

[7] "عَنْ عَدِيِّ بْنِ حَاتِمٍ رضی الله عنه قَالَ: لَمَّا نَزَلَتْ: ﴿وَكُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ﴾ عَمَدْتُ إِلَى عِقَالٍ أَسْوَدَ وَإِلَى عِقَالٍ أَبْيَضَ فَجَعَلْتُهُمَا تَحْتَ وِسَادَتِي، فَجَعَلْتُ أَنْظُرُ فِي اللَّيْلِ فَلا يَسْتَبِينُ لِي فَغَدَوْتُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ فَذَكَرْتُ لَهُ ذَلِكَ فَقَالَ: إِنَّمَا ذَلِكَ سَوَادُ اللَّيْلِ وَبَيَاضُ النَّهَارِ" روایت بخاری.

[8] "قال ابن مسعود رضي الله عنه قال: كان الرجل منَّا إذا تعلَّم عَشْر آياتٍ لم يجاوزهُنّ حتى يعرف معانيهُنَّ، والعملَ بهنَّ" روایت طبری در تفسیرش: 1/80؛ احمد شاکر آن را صحیح دانسته است.

[9] "مقدمه فی أصول التفسیر" ص:95

[10] "مقدمه فی أصول التفسیر" ص:102

[11] "مقدمه فی أصول التفسیر" ص:37

[12] "شرح مقدمه التفسیر" ص:140

[13] "مناهل العرفان فی علوم القرآن" 2/43

[14] {قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالْإِثْمَ وَالْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَأَنْ تُشْرِكُوا بِاللَّـهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَأَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّـهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ} اعراف:33

[15] {يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلَالًا طَيِّبًا وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ ۚإِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ﴿١٦٨﴾إِنَّمَا يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاءِ وَأَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّـهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ} بقره:168-169

[16] اعراف:33

[17] "شرح مقدمه التفسیر" ص:142