تاریخ چاپ :

2024 Apr 25

IslamQT.Com 

لینک مشاهده :  

عـنوان    :       

شرح مثال منافقین در آیات 17 تا 19 بقره

شرح مثال منافقین در آیات 17 تا 19 بقره

 

مفهوم مثالي که خداوند براي منافقان در اوايل سوره بقره آورده است چيست؟

مي فرمايد: مثال آنان مانند باران سختي است...

اين مثال چگونه مي تواند مصداق منافقان باشد؟

 

الحمدلله،

الله متعال در آيه 17تا 19 سوره بقره مثال منافقين را چنين بيان مي کند :

« مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ نَاراً فَلَمَّا أَضَاءتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَكَهُمْ فِي ظُلُمَاتٍ لاَّ يُبْصِرُونَ * صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لاَ يَرْجِعُونَ * أَوْ كَصَيِّبٍ مِّنَ السَّمَاء فِيهِ ظُلُمَاتٌ وَرَعْدٌ وَبَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصْابِعَهُمْ فِي آذَانِهِم مِّنَ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ واللّهُ مُحِيطٌ بِالْكافِرِينَ»

ترجمه و تفسير: «مثل‌ آنان‌ همچون‌ مثل‌ كسي‌ است‌ كه‌ به‌ سختي‌ آتشي‌ بر افروخت‌ و همين‌ كه‌ آتش‌ پيرامونش‌ را روشنايي‌ داد، خدا نورشان‌ را برد و در ميان‌ تاريكيهايي‌ كه‌ نمي‌بينند رهايشان‌ كرد»

امام‌ رازي‌ مي‌گويد: «تشبيه‌ در اينجا در نهايت‌ درستي‌ و صحت‌ است‌ زيرا منافقان‌ در آغاز با ايمان‌ خود نوري‌ را كسب‌ كردند، ولي‌ سرانجام‌ اين‌ نور را با نفاق‌ خود از بين‌ برده‌ و در سرگرداني‌ و گمراهي‌ بزرگي‌ غوطه‌ور شدند چراكه‌ هيچ‌سرگرداني‌اي‌ بزرگتر از سرگرداني‌ در دين‌ نيست‌».

علامه عبدالرحمن سعدي در تفسير آن مي نويسد: « مثالي که با حال آنها مطابق است مثال کسي است که آتشي بيافروزد. يعني در تاريکي شديدي بوده و نياز مبرمي به آتش دارد و آن را با کمک کس ديگري مي افرزود، چرا که او ساز و برگ لازم را در اختيار ندارد، و هنگامي که آتش اطراف او را روشن گرداند و جايي را که در آن قرار گرفته است مشاهده کرد و اماکن امن و خطرهايي که او را تهديد مي کند ملاحظه نمود، و از آن آتش بهره برد و چشمانش روشن گرديد و گمان برد که آتش در اختيار اوست، در آن حالت خداوند نور و روشنايي اش را از ميان ببرد و خوشحالي اش از بين برود و در تاريکي شديد و آتش سوزان باقي بماند، نورافشاني آتش از بين برود و حرارت آن باقي بماند. او در انبوهي از تاريکي ها قرار دارد؛ تاريکي شب و تاريکي ابرها و تاريکي باران و تاريکي حاصل از خاموش شدن آتش، پس حال چنين فردي چگونه خواهد بود؟ منافقان نيز چنين حالتي دارند، نور ايمان را از مومنان برگرفتند و خود داراي صفت ايمان نبودند. بنابراين به طور موقت از نور آنان استفاده کردند و بدين وسيله جان و مالشان در امان ماند و به نوعي امنيت در دنيا دست يازيدند. در چنين حالتي ناگهان مرگ بر آنها يورش برده و استفاده از اين نور را از آنان سلب نموده اند و اندوه و غم و عذاب فراواني آنها را فرا مي گرد، و تاريکي قبر و تاريکي کفر و تاريکي نفاق و تاريکي گناهان بر آنها چيره مي شود، و به دنبال اين همه تاريکي، آتش جهنم که بد جايگاهي است آنها را در فرا خواهد گرفت.

بنابراين خداوند متعال در مورد آنها مي فرمايد: «صُمُّ» کر هستند و خوبي ها را نمي شنود، «بُکمُ» لال هستند و نمي توانند سخن نيک بر زبان آورند « عُمّي» و در مقابل حق کور هستند.

« فَهُم يرجِعُونَ» پس آنها باز نمي گردند، چون پس از اينکه حق را شناختند آن را رها کردند، و به سوي آن بر نمي گردند. به خلاف کسي که حق را از روي ناداني و گمراهي رها کرده است زيرا او از روي ناآگاهي چنين کرده است و بازگشت او به حق نزديک تر است». پايان تفسير علامه سعدي.

«يا داستانشان‌ چون‌» داستان‌ كساني‌ است‌ كه‌ در معرض‌ «باراني‌ سخت‌ از آسمان‌ قرار گرفته‌ اند» خداوند متعال در اينجا باران‌ را براي‌ قرآن‌ مثل‌ زده‌است‌ زيرادر قرآن‌ آياتي‌ نازل‌ شده‌ كه‌ منافقان‌ را مرعوب‌ و بيمناك‌ مي‌گرداند «در آن‌ باران ‌تاريكي‌ها و رعدوبرقي‌ است‌» تاريكي‌ ها، عبارت‌ است‌ از: تاريكي‌ شب‌ تاريكي،‌ ابر و تاريكي‌ خود باران‌. مراد از رعد: نداها و بانگ‌هاي‌ تكان‌دهنده‌ قرآن‌ است‌ «از بيم‌ مرگ‌ ناشي‌ از صاعقه‌ها، انگشتانشان‌ را در گوشهايشان‌ مي‌كنند» يعني: از خطر به ‌وسيله‌اي‌ مي‌پرهيزند كه‌ هرگز پناهشان‌ در آن‌ نيست‌. و اين‌ گونه‌ اند منافقان‌ كه‌ هيچ‌ راه‌ ديگري‌ جز اين‌ نيافتند كه‌ گوشهايشان‌ را از شنيدن‌ آيات‌ قرآن‌ ببندند «ولي ‌خداوند بر كافران‌ احاطه‌ دارد» احاطه: فروگرفتن‌ از تمامي‌ جهات‌ و جوانب‌ است ‌بدان‌سان‌ كه‌ فرد احاطه‌ شده‌ به‌ هيچ‌ وجهي‌ از وجوه، راه‌ گريزي‌ نداشته‌ باشد.

آري‌! قرآن‌ لبريز از خير است‌ و آياتي‌ كه‌ بر نزول‌ آن‌ از جانب‌ پروردگارسبحان‌ دلالت‌ دارد همانند باران، آيات‌ مشتمل‌ بر بيم‌ و وعيد و عذاب‌ همانندرعد و صاعقه‌ و آيات‌ در بردارنده‌ حجتها و برهانهاي‌ روشنگر، همانند برق‌ است‌.

پس حالت منافقين چنين است، هنگامي که قرآن و اوامر و نواهي و وعد و وعيد آن را مي شنوند انگشتان خود را در گوش هايشان فرو مي برند و از امر و نهي قران و وعد و وعيد آن روي بر مي تابند، زيرا هشدارهاي قرآن آنها را مي ترساند و وعده هايش آنها را پريشان مي نمايد. پس آنها تا آنجا که ممکن باشد از آن روي گرداني مي کنند و همانگونه  فردي که در زير رگبار باران گرفتار آمده و از صداي رعد و برق ناراحت مي شود و آن را دوست ندارد و از بيم مرگ انگشتانش را در گوش هايش فرو مي برد ، منافقان نيز صداي قرآن و وعده ها و هشدارهاي آن را دوست ندارند.

البته ممکن است فردي که گرفتار رگبار باران و صاعقه و رعد و برق شده است نجات يابد، اما منافقان نجات پيدا نمي کنند، چرا که خداوند از هر سو آنها را احاطه نموده است. پس آنها نمي توانند از دست خدا فرار کنند و او را ناتوان و درمانده سازند بلکه خداوند اعمال آنها را ثبت کرده و آنان را به سزاي اعمالشان خواهد رساند.

 

والله اعلم

وصلى الله على نبينا محمد وعلى اله وصحبه وسلم

سايت جامع فتاواي اهل سنت و جماعت

IslamPP.Com