تاریخ چاپ :

2024 Nov 23

IslamQT.Com 

لینک مشاهده :  

عـنوان    :       

روشی ابداعی برای حفظ قرآن کریم(2)

روشی ابداعی برای حفظ قرآن کریم(2)

و اینک درس دوم از سلسله درسهای حفظ قرآن کریم با یک روش ابداعی و بسیار آسان  را به خوانندگان عزیز تقدیم می کنیم، برنامه ای که  انشاءالله آنان را در حفظ همیشگی قرآن یاری خواهد کرد به گونه ای که  دیگر آن را فراموش نکنند. 

بعد از درس اول از این مجموعه ی آموزشی ،سوالاتی  به دستمان رسیده ، که باید قبل از تقدیم درس دوم حفظ قرآن کریم، به آنها جواب داده شود.

یکی از سؤالات این است که چگونه به ترتیل قرآن گوش دهیم، آیا چندین بار در روز یک سوره را گوش کنیم ؟ چه زمانی  برای گوش دادن به قرآن مناسب است؟

استماع ترتیل قرآن چگونه باید باشد؟

برادر مسلمانم بدان که که هر زمانی برای گوش دادن به قرآن مناسب است، زیرا انسان مؤمن در تمام حالات خدا را ذکر می کند، ایستاده، نشسته، بر پهلو، و قبل از خواب و هنگام بیدار شدن، سر کار ، در حال راه رفتن در خیابان و حتی در بین دوستان وخانواده هم خدا را یاد می کند. یعنی مؤمن در تمام اوقات زندگی خدا را یاد می نماید، گوش کردن به قرآن نیز دقیقاً همین حالت را دارد، یعنی وقت معینی ندارد، وفقط کسی که دوست دارد قرآن را حفظ کند، باید تا می تواند به قرائت ترتیلی قرآن  گوش کند، الله تعالی می فرماید: (الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ)(کسانی که ایستاده ، نشسته و بر پهلوهایشان خدا را یاد می کنند) [آل عمران: 191].

آیا سوره ی کاملی را چند بار در روز گوش کنیم ؟

من ترجیح می دهم که چندین روز متوالی مکرراً به یک سوره گوش کنم تا گوشم با کلمات آن سوره کاملاً آشنا شود. مثلاً اگر می خواهید که سوره ی نمل را حفظ کنید، باید همه روزه چندین بار  به تلاوت ترتیل سوره ی نمل  با صدای یکی ازقاریان، گوش کنید و این کار را چندین روز ادامه دهید. در نتیجه فرایند حفظ بعد از این کار بسیار آسان خواهد شد، من خود، از این شیوه پیروی کردم وثمرات شیرین آن را هم دیدم و بدون اینکه تلاش زیادی متحمل شوم، قرآن را حفظ نمودم زیرا من از استماع قرآن بهره می بردم.

طول زمان ایده آل برای حفظ قرآن چه مدت ، است؟

باید بدانید که پیامبر اعظم عليه الصلاة والسلام قرآن را در مدت 23 سال حفظ فرمودند!!! همان مدتی که قرآن در طول آن نازل می شد، طبق احادیث شریف نبوی زمان و سن وسال مشخصی برای حفظ قرآن وجود ندارد، و شما خواننده ی عزیز می توانید، هر قدر که می توانید قرآن حفظ کنید و نیت قاطع داشته باشید که کار حفظ را به اتمام برسانید.

اگر شرایط مناسب برای حفظ فراهم نیست، نا امید نشو! و تنها از الله تعالی بخواه که شرایط مناسب را برایت فراهم فرماید، و بدون شک الله دعایت را اجابت خواهد فرمود، و تو در مدت چند ماه یا شاید، چندین سال موفق به حفظ قرآن خواهی گشت، امّا به نظر بنده،  مدت مناسب برای کسی که  دوست داشته باشد طبق برنامه زمان بندی  جدی و مشخصی قرآن را حفظ نماید، یک یا دو سال خواهد بود.

بالاخره هنوزهم یک سؤال درباره تجربه حفظ من باقی می ماند: من در عرض چه مدتی موفق به حفظ قرآن شدم؟ در جواب باید بگویم که من در طول دوران حفظ ،به زمان یا اینکه چقدر حفظ کرده ام، اصلاً فکر هم نکردم، بلکه تنها هم و غم من راضی کردن الله عزوجلّ بود، و همیشه با خود می گفتم که من اجر بزرگ و قرب الله را از او می خواهم و این را هم می دانستم که گاهی مؤمنی  که تنها سوره (قل هو الله أحد) را حفظ کرده، به دلیل اخلاص و صداقتی که با پروردگارش دارد نزد الله بالاترین درجات را دریافت می کند و این همان چیزی است که انسان مسلمان را وادار به حفظ بیشتر کتاب خدا می کند، زیرا خداوند او را برای حفظ مدد می فرماید.

امّا هر کس که می خواهد قرآن را برای فخر فروشی و بدست آوردن مدرکی یا گواهینامه ای برای نشان دادن به مردم، حفظ می کند، اگر چه قرآن را هم حفظ کند ثواب اندکی به او خواهد رسید، و شاید همه ما داستان آن مردی که در قیامت، قبل از تمام خلق خدا به آتش افکنده خواهد شد، را بدانیم که حافظ قرآنی است که قرآن را حفظ کرده و خوانده تا به او بگویند قاری و در بین مردم به حفظ خود افتخار کند و منظور و نیت او رضایت خداوند نباشد، چنین شخصی اجر خود را در دنیا دریافت می کند، و در آخرت بی نصیب می ماند.

پس برادر و خواهر محترم، من همیشه می گویم: حفظ مقدار کم آیات اگر با اخلاص همراه باشد، از حفظ بسیار بدون اخلاص بهتر است .

چگونه یکی از سوره های قران را حفظ کنم؟

این روش جدید بر سه مرحله برای حفظ استوار است:

1.                     مرحله ی گوش دادن به ترتیل قرآن

2.                     مرحله ی فهم و تدبر و تعمق در آیات و کلام(الهی) که می شنویم

3.                     مرحله ی تثبیت حفظ از روی مصحف

مرحله گوش دادن به  ترتیل قرآن

در درس اول این مجموعه آموزشی در مورد اهمیت استماع قرآن نیز سخن گفتیم ، این کار، اثر بسیار مهمی در حفظ طولانی مدت دارد. البته این روش، طریقه ی جدید یا ابتکاری نیست بلکه طریقه و روش سرورمان محمد مصطفی صلی الله علیه وسلم است!

زیرا پیامبر اعظم صلی الله علیه وسلم، با شنیدن قرآن از حضرت جبرئیل آن را حفظ می فرمودند، پس مرحله ی اول عبارت است از گوش دادن و تکرار این فرایند.

مرحله ی فهم وتدبر و تعمق در قرآنی که می شنویم

مرحله ی دوم که قسمت بسیار مهمی در تسهیل کار حفظ می باشد، و آن را به فعالیتی لذت بخش و دل انگیز تبدیل می کند، زیرا هنگامی که در آیاتی که به آنها گوش داده ای تدبر می کنی، و آنها را به خوبی می فهمی ، این کار آیات را  برای مدتی طولانی تر در ذهن شما راسخ و محکم جا خواهد داد،و نکته های جدیدتری از معانی ایات را متوجه خواهید شد.

مرحله ی تثبیت حفظ از روی مصحف

و اما مرحله ی سوم که عبارت است از تثبیت از روی مصحف: بعد از اینکه بارها به یک سوره گوش داده، و با آن آشنایی کامل پیدا کردیم، و معنای کلمات آن را با استفاده از تفاسیری که در دسترس داریم یا با پرسیدن از علمای بزرگوار ، متوجه شدیم، با روش زیر شروع به قرائت سوره خواهیم نمود:

1-                قرائت سوره به طور کامل (سه یا چهار بار)

2-                جزء جزء کردن(یا تقطیع) سوره به چند مقطع(بخش) که هر بخش از چند آیه تشکیل شده  وسپس تقسیم آنهاچند بخش برحسب معنای لغوی آیات و بعد ارتباط دادن آن بخشهای جداگانه به هم

3-                چندین بارخواندن بخش اول و بالاخره به خاطر سپردن آن، سپس قرائت و حفظ بخش دوم به همان ترتیب سابق و بعد از آن انجام همین مراحل برای جزء یا مقطع سوم از سوره ی مورد نظر

4-                در این مرحله باید این مقطع ها یا جزء های مختلف سوره را با هم مرتبط کنیم، برای این کار بخش اول و دوم را چندین بار با هم می خوانید تا حفظ شود و بعد از آن مقطع سوم و مقطع چهارم را سر هم می خوانید تا با هم حفظ شوند.

5-                در این مرحله هر چهار مقطع یا جزء را با هم می خوانید ، حفظ و سپس تثبیت می کنید.

6-                در مرحله ی آخر به مقطع پنجم می روید و همین روش را ادامه می دهید تا کل سوره را به پایان ببرید.

یک مثال عملی از حفظ سوره ی نمل:

1-                مرحله ی اول: همان طور که عرض کردیم، باید هر روزه چندین بار به سوره ی نمل گوش کنیم.

2-                مرحله ی دوم: سعی می کنیم که تمام کلمات این سوره را فهمیده و متوجه شویم.

3-                مرحله ی سوم تثبیت حفظ به طور مستقیم از روی مصحف.

اکنون با مقدمه ی سوره ی شریفه نمل  همراه می شویم، این سوره به نام نمل(به معنای مورچه) نامگذاری شده زیرا تنها سوره ای ای در قرآن است که در آن از مورچه سخن به میان آمده است.

قبل از اینکه چگونگی حفظ این سوره را یاد بگیریم باید به طور مختصر با داستان سرورمان حضرت سلیمان نبی (علی نبینا وعلیه الصلاة والسلام) در این سوره آشنا شویم.

داستان حضرت سلیمان علیه السلام

در بین لشکریان سلیمان علیه السلام پرنده ای وجود داشت که نامش هُدهُد(شانه به سر) بوده، ناگاه این پرنده ناپدید شده و به سرزمین دوری می رود، و حضرت سلیمان علیه السلام از او خبر می گیرد و او را نمی یابد، و می فرماید: اگر او را بیابم به شدت تنبیهش خواهم کرد زیرا بدون اذن من اینجا را ترک گفته، مگر اینکه خبر یا اطلاعات درست یا مهمی برایم بیاورد.

هنوز چند لحظه نگذشته بود که، به یکباره هدهد برگشت و جلوی حضرت سیدنا سلیمان علیه السلام ظاهر شدو گفت: جناب پادشاه! من چیزهاتی جدیدی یافته ام که تو از آنها آگاهی نداری. حضرت سلیمان پادشاه(علیه السلام) فرمود : این اطلاعات جدیدی که من ندارم چیست؟

هد هد در جوابش گفت: من به شهر سبا رفته بودم، در آن سرزمین مردمانی را دیدم که خورشید را می پرستند و برایش سجده می برند و به خداوند ایمان ندارند. پادشاهی هم دارند که تخت بسیار عظیمی دارد،که با طلا و نقره و جواهرالات قیمتی آراسته شده است. سپس شانه به سر به سخنش ادامه داده و می گوید این کافران برای الله تعالی سجده نمی برند، آن ذاتی که بر اسرار آسمانها و زمین و همه چیز (آشکار و نهان)آگاه است.

سپس سلیمان علیه السلام می فرمایند باید در این سخن تواندیشه کنیم، امّا تو باید به سوی آنان بازگردی و نامه ای را با خود پیش آنها ببری که در این نامه ایشان را به ایمان به خداوند متعال دعوت می کنم و از آنان خواهم خواست که از پرستش خورشید، دست بر دارند.

هدهد با نامه ی حضرت سلیمان علیه السلام به سوی سبا برگشت، و هنگامی که به قصر ملکه رسید، این نامه را در نزدیکی آن، انداخت، یکی از سربازان متوجه شده، آمد و این نامه را به دست ملکه رسانید.  این بود که ملکه با خواندن نامه وزیران خود را جمع کرد و به آنان  گفت : نامه ای از شاه سلیمان به دستم رسیده است،نامه ای است گرامی که به (نام خداوند بخشنده ی مهربان) {(بسم الله الرحمن الرحیم)}، آغاز شده است و از ما می خواهد که مسلمان وتسلیم امر خدا شده، الهه ی خورشید خود را رها کنیم. به نظر شما چه کاری باید انجام دهم؟ وزیران در جواب می گویند:ما مردمانی قدرتمند هستیم و پادشاه سلیمان نمی تواند بر ما غلبه نماید. اما ملکه سبا در جواب گفت: این پادشاه بسیار مقتدر است و توانایی غلبه بر ما را دارد، از طرفی این عادت شاهان است که هرگاه سرزمینی را فتح کنند و وارد آن شوند، آن را ویران نموده، مردمش را خوار می کنند. بنابر این به نظر من، هدیه ای برایش بفرستیم تا شاید راضی شده، از حمله به(سرزمین) ما پشیمان شود. بالاخره ملکه ی سبا هدایا یی را که شامل جواهرات، طلا ، و چیزهای قیمتی و گرانبها بود، فرستاد امّا در این اثنا هدهد سخن ملکه را شنید و به سوی سیدنا سلیمان علیه السلام برگشته، موضوع را به ایشان اطلاع داد و گفت که: ملکه برای شما هدیه خواهد فرستاد.

و هنگامی که هدایا پیش حضرت سلیمان علیه السلام رسید، آنها را رد فرمود و نپذیرفت و فرمود: به من مال (دنیا) می دهید؟ در حالی که الله به من چیزهایی به مراتب بهتر از هدایایی که نزد شماست عطا فرموده؟ این شما هستید که با این گونه هدایا خوشحال می شوید، اما من به چیزی جز هدیه ی الله تعالی و احسان وکرم و رحمتش خوشحال نخواهم شد.

سپس سلیمان (سلام ودرود خدا بر او باد)(به آن فرستاده ی ملکه سبا) فرمود: بر گرد (وبگو) ما با لشکری به سوی آنها خواهیم تاخت که یارای مقابله با آن را نخواهند داشت، و آنان را با خواری و زبونی از (سروری و خوشی در) شهر و دیارشان خارج خواهیم کرد. آنگاه سربازان(وفرستادگان) سبا با هدایایی که آورده بودند به خدمت ملکه بازگشته او را از آنچه گذشته مطلع می کنند و می گویند که پادشاه سلیمان (تصمیم دارد) برای اخراج ما از سرزمینمان لشکریان خود را روانه کند. دستور شما چیست، در این موقعیت باید چه کارکرد؟

ملکه ی سبا زنی بسیار دانا و با هوش بود، و این (حقیقت) را دریافته بود که این پادشاه مانند سایر پادشاهان نیست، و طمعی برای (به چنگ آوردن) مال دنیا ندارد، بلکه بدون هیچ چشمداشت و مزدی آنان را به سوی ایمان به الله فرا می خواند پس حتماً راست می گوید، و (گفت:) من برای توافق با این پادشاه نزد او خواهم رفت.

ملکه با تعدادی از سربازانش به سوی سرزمین حضرت سلیمان به راه می افتد. آنگاه سلیمان علیه السلام جلسه ای با وزرا و مردان خود و با حضور دانشمندان و بزرگانی ازجنّیان که الله تعالی آنان رابه عنوان عطایی الهی برایش رام فرموده بود و این عطا را به کس دیگری(بعد از ایشان) نداده، تشکیل داد.

سلیمان علیه السلام به آنان گفت: من از شما می خواهم که تخت این ملکه را برایم اینجا حاضر کنید زیرا آنان به زودی تسلیم ما گشته و ایمان خواهند آورد، از شما چه کسی می تواند قبل از رسیدن آنان (به اینجا) تخت او را برایم بیاورد؟ یکی از دانشمندان نابغه ی بزرگ جنّی در جوابش گفت: جناب پادشاه!من می توانم قبل از اینکه از این مجلس بلند شوید، آن تخت را خدمتتان حاضر کنم. زیرا من بسیار توانا و امانتدار و مطیع شما هستم . سپس یکی از(انسانهای) مؤمن و صالحی که خداوند به او از نزد خود علم و دانش عطا کرده بود و فردی بود که کتاب خدا (زبور) را که بر حضرت داود علیه السلام نازل شده بود ، تلاوت می کرد و در بسیاری از دانشها سرآمد بود می گوید: من می توانم در زودتر از یک چشم به هم زدن آن تخت را خدمتتان حاضر کنم!!! این مرد مؤمن قبل از اینکه حضرت سلیمان چشمانش را یک بار باز و بسته کند، تخت ملکه ی سبا را در آنجا حاضر می کند، و سلیمان علیه السلام تخت را در جلوی خود مشاهده می کند! و فوراً خداوند را به خاطر نعمت هایی که به او داده شکر می گوید ، این است مؤمن حقیقی که به محض این که الله به او نعمتی ارزانی می کند، فوراً و بدون تأخیر او را سپاس می گوید و حمد و ستایش پروردگار را بیان می کند.

بعد از آن، سلیمان علیه السلام به لشکریانش دستور می دهد که تخت را برداشته، تغییرانی در آن بدهند تا ملکه ی سبا هنگامی که به اینجا می رسد، آن را فوراً نشناسد.آنها نیز چنین کردند، و ظاهر آن را تغیر دادند و این بدان معناست که الله تعالی هر لحظه مؤمنان را امتحان می کند تابه آنان نشان دهد که، آیا چنین چیزهایی بر ایمانشان تأثیر منفی می گذارد، یا باعث افزایش ایمان آنان می گردد.

هنگامی که ملکه ی سبا که بلقیس نام داشت، آمد و وارد کشور حضرت سلیمان شد و با او روبرو گردید، حضرت سلیمان علیه السلام تخت بلقیس را به خود او نشان داد و فرمود: آیا تخت تو همین شکل است؟ ملکه سبا در جواب گفت: نمی دانم انگار خود همان تخت من است زیرا بسیار شبیه به آن است.

بلقیس از دیدن این منظره بسیار شگفت زده شده بود و از سرّ و جود این تخت در آنجا سؤال می کرد، امّا بیش از آن از(جلال و عظمت) پادشاهی حضرت سلیمان علیه السلام و اینکه چگونه کسی توانسته این تخت عظیم را از سبا و آن فاصله دور به اینجا بیاورد و چنین کاری انجام دهد ، بیشتر شگفت زده و مبهوت شده بود!!

او خواسته بود که ایمان آوردن خود را آشکار کند، امّا دچار تردید شده بود، زیرا او خورشید را می پرستید و سجده می کرد، و این همان چیزی بود که او را از ایمان آوردن باز می داشت. که سیدنا سلیمان علیه السلام متوجه این نکته شده بودند.

به خاطر همین بود که سلیمان علیه السلام او را به قصر بسیار بزرگی که در داخل آن میدان بسیار عجیبی که از شیشه ساخته بود، وجود داشت، ملکه بادیدن آن گفت: این دریاچه است! که سلیمان علیه السلام در جواب او فرمودند که این دریاچه نیست بلکه میدانی است از شیشه ی شفّاف و الله تعالی کسانی را زیر دست ایشان قرار داده است که چنین هدایا و چیزهای شگفت انگیزی را برایش بسازند.

ملکه ی بلقیس در اینجا تأمل کرد و نسبت به حقانیت دین اسلام مطمئن شد، و پیش حضرت سلیمان علیه السلام، ایمان خود را اظهار کرد، و سیدنا سلیمان علیه السلام  از این پایان خوش، بسیار خوشحال و مسرور شدند زیرا بلقیس قبلاً زنی کافره بود.

اجرای عملی:

حال بیایید، قسمت  اول از این سوره را از آیه ی 1 تا آیه ی شماره 44 بنویسیم وآن را به شکل زیر  جزء جزء (تقطیع) کنیم:

جزء یا قطعه ی اوّل: مقدمه ی سوره  و سخن از قرآن کریم:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * طس تِلْكَ آَيَاتُ الْقُرْآَنِ وَكِتَابٍ مُبِينٍ (1) هُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ (2) الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ بِالْآَخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ (3) إِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآَخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمَالَهُمْ فَهُمْ يَعْمَهُونَ (4) أُولَئِكَ الَّذِينَ لَهُمْ سُوءُ الْعَذَابِ وَهُمْ فِي الْآَخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ (5) وَإِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآَنَ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ (6)

مقطع دوم : داستان حضرت موسی علیه السلام

إِذْ قَالَ مُوسَى لِأَهْلِهِ إِنِّي آَنَسْتُ نَارًا سَآَتِيكُمْ مِنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ آَتِيكُمْ بِشِهَابٍ قَبَسٍ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ (7) فَلَمَّا جَاءَهَا نُودِيَ أَنْ بُورِكَ مَنْ فِي النَّارِ وَمَنْ حَوْلَهَا وَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (8) يَا مُوسَى إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (9) وَأَلْقِ عَصَاكَ فَلَمَّا رَآَهَا تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّى مُدْبِرًا وَلَمْ يُعَقِّبْ يَا مُوسَى لَا تَخَفْ إِنِّي لَا يَخَافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ (10) إِلَّا مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْنًا بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ (11) وَأَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ فِي تِسْعِ آَيَاتٍ إِلَى فِرْعَوْنَ وَقَوْمِهِ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ (12) فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ آَيَاتُنَا مُبْصِرَةً قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ (13) وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ (14)

 

مقطع سوم: داستان حضرت سلیمان علیه السلام و مورچه

وَلَقَدْ آَتَيْنَا دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ عِلْمًا وَقَالَا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنَا عَلَى كَثِيرٍ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ (15) وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ (16) وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ (17) حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ (18) فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِنْ قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ (19)

مقطع چهارم سلیمان علیه السلام وپرندگان

وَتَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِيَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ (20) لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِيدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطَانٍ مُبِينٍ (21) فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ (22) إِنِّي وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ (23) وَجَدْتُهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لَا يَهْتَدُونَ (24) أَلَّا يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ وَمَا تُعْلِنُونَ (25) اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ (26) قَالَ سَنَنْظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْكَاذِبِينَ (27) اذْهَبْ بِكِتَابِي هَذَا فَأَلْقِهِ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ مَاذَا يَرْجِعُونَ (28)

مقطع پنجم: سلیمان علیه السلام و ملکه بلقیس

قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ (29) إِنَّهُ مِنْ سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ (30) أَلَّا تَعْلُوا عَلَيَّ وَأْتُونِي مُسْلِمِينَ (31) قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي مَا كُنْتُ قَاطِعَةً أَمْرًا حَتَّى تَشْهَدُونِ (32) قَالُوا نَحْنُ أُولُو قُوَّةٍ وَأُولُو بَأْسٍ شَدِيدٍ وَالْأَمْرُ إِلَيْكِ فَانْظُرِي مَاذَا تَأْمُرِينَ (33) قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَكَذَلِكَ يَفْعَلُونَ (34) وَإِنِّي مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِمْ بِهَدِيَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ (35)

قطع ششم: سلیمان نبی (علیه السلام) و تخت بلقیس

فَلَمَّا جَاءَ سُلَيْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آَتَانِيَ اللَّهُ خَيْرٌ مِمَّا آَتَاكُمْ بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ (36) ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لَا قِبَلَ لَهُمْ بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ (37) قَالَ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَنْ يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ (38) قَالَ عِفْريتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آَتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقَامِكَ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ (39) قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آَتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآَهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ (40) قَالَ نَكِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنْظُرْ أَتَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لَا يَهْتَدُونَ (41)

مقطع هفتم: سرانجام داستان

 فَلَمَّا جَاءَتْ قِيلَ أَهَكَذَا عَرْشُكِ قَالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ (42) وَصَدَّهَا مَا كَانَتْ تَعْبُدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنَّهَا كَانَتْ مِنْ قَوْمٍ كَافِرِينَ (43) قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَنْ سَاقَيْهَا قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوَارِيرَ قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (44)

خواننده ی گرامی می تواند قدم به قدم طبق رهنمود هایی که بیان شد، هر مقطع را جداگانه حفظ نموده، سپس آنها را دو دو با هم ، وصل کرده و حفظ نماید، و به همین ترتیب تمام سوره را ازبر کند.

چند سفارش طلایی:

-         بهترین وقت خود را برای حفظ انتخاب کن، و این برنامه را در حاشیه ی زندگیت قرار نده زیرا اگر همه چیز خود را فدای قرآن نکنی ، به تو چیزی نخواهد داد.

-         این را بدان که یک مهم ترین وظیفه ی پیامبر صلی الله علیه وسلم همانا حفظ قرآن و سپس ابلاغ و رساندن آن به امت بوده است، پس بهترین کاری که تو می توانی انجام دهی همان حفظ قرآن است، به همین خاطر است که رسول خدا صلی الله علیه وسلم می فرمایند:  (خيركم من تعلم القرآن وعلّمه). (بهترین شما کسی است که قرآن را فراگیرد و به دیگران یاد دهد) برتوست که نیت حفظ قرآن و آموزش آن به دیگران را در دل داشته باشی.

-         سعی کن هر بحث و مقاله ای را که به قرآن مربوط می شود، مطالعه کنی، بحث هایی مانند اعجاز علمی در قرآن و ... را مطالعه کن که باعث ارتباط بیشتر تو با قرآن کریم خواهد شد.

-         همیشه سعی کن کلمه ای را که می شنوی و معنایش را نمی دانی از روی تفسیر یا سایت های اینترنتی یا با سؤال ازیکی از علما یاد بگیری .چرا که این کار به مرور زمان دامنه ی اطلاعات تو را بسیار گسترده تر خواهد نمود.

 

IslamQT.Com

اسلام – قرآن و تفسیر

==============

ترجمه: عبیدالله

برگرفته شده از وب سایت تفسیر