تاریخ چاپ :

2024 Nov 24

IslamQT.Com 

لینک مشاهده :  

عـنوان    :       

اصول تفسير و عوامل انحراف در زمينه تفسير قرآن

اصول تفسير و عوامل انحراف در زمينه تفسير قرآن

از مطالعه تاريخ اسلام چنين بر مي آيد كه بسياري ازگروهها و افراد به خاطر عدم آشنايي با شيوه هاي استفاده از قرآن، هنگام بهره گرفتن از قرآن، دچار انحراف شده اند. برخي افراد تنها با آموختن زبان عربي و اطلاعات سطحي از دين به تفسير قرآن پرداخته اند و برخي ديگر مطالب بي اساسي را مطابق سليقه و افكار خود انديشيده و سپس سعي كرده اند آيات قرآن را با تفسير به راي با مقصود خود تطبيق دهند و برخي ديگر به دليل مرعوب شدن و تأثير پذيرفتن از نظريات عقلي و فلسفي عصر خويش سعي نموده اند مفاهيم قرآن را با تحريف و تأويل و قطع و برش با افكار و آراي فلسفي زمان تطبيق دهند و گروهي ديگر به دليل عدم آشنايي با موضوع مورد بحث ، به استنباط مسايلي از قرآن پرداخته اند كه از موضوع خارج است.
در خصوص چنين افرادي رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرموده اند : « من قال في القرآن برأيه فاصاب فقد أخطأ» اگركسي با رأي و نظر شخصي خود در تفسير قرآن نظر بدهد و تفسيرش مطابق واقع قرار گيرد ، بازهم خطا كرده است.
علامة فرزانه استاد محمد تقي عثماني در بخشي از كتاب ارزشمند خود « علوم القرآن » بحث مفصلي را به اين موضوع اختصاص داده اند كه مختصري از آن ترجمه شده و خدمت قرآن پژوهان گرامي تقديم ميگردد .به اميد اين كه راهنما و راهگشاي آنان در استفاده اصولي و هر چه بهتر از قرآن كريم گردد.


عوامل انحراف در تفسير قرآن
علم تفسير، گر چه از زمرة علومي است كه حصول آن ماية عزت و شرافت براي انسان است، اما قدم نهادن در وادي آن بسيار خطر آفرين است .زيرا اگر انسان ، آيه اي از قرآن را اشتباه تفسير نمايد، به اين معنا است كه به الله تعالي سخني را نسبت داده كه آن را نفرموده است و مسلم است كه چنين تفسيري جزو انحرافات بزرگ است.كساني كه بدون در نظرگرفتن شرايط و ضوابط مورد نياز، به تفسير قرآن مـي پردازند گر چـه تلاش زيادي ميكنند، امـا باز هم دچـار خطاهاي فاحشي مي شوند.لذا مناسب است در اينجا به بررسي ( برخي از مهمترين ) عواملي بپردازيم كه انسان را به سوي انحراف در تفسير قرآن ميكشاند:
1
ـ عدم شايستگي و توانايي:
امروز اين عامل باعث هرج و مرج شديدي در فهم معاني قرآن شده است و افرادي تنها با يادگيري زبان عربي خود را عالم به قرآن دانسته و چنين مي پندارند كه هر گونهبه ذهنشان رسيد مي توانند قرآن را تفسير نمايند .در صورتيكه آنچه قابل تامل است اين است كه هيچ علمي از علوم دنيا اينگونه نيست كه تنها با فرا گرفتن زبان آن علم بتوان در آن مهارت حاصل كرد ؛ و چنين چيزي سابقه نداشته كه يك نفرمثلاً به خاطر تسلط بر زبان انگليسي، مدعي شودكه تنها با مطالعة كتابهاي پزشكي ، پزشك شده و يا با مطالعة كتابهاي مهندسي، مهندس شده و يا با مطالعة كتابهاي حقوق، حقوقداني توانا شده است.
هر شخصي مي داند كه فقط با فرا گرفتن زبان و تنها با مطالعه نمي توان علوم و فنون مختلف را كسب كرد، بلكه براي كسب هر علمي نياز به كوشش و تلاشي مستمر در طي ساليان متمادي است؛ با اين كيفيت كه چنين فردي زير نظر اساتيد مجرب و متخصص در آموزشگاههاي بزرگ و معتبر حضور يافته و مراحل و امتحانات مختلف را پشت سر نهد و پس از فرا گيري علوم نظري و مباحث تئوريك، براي مدت مديدي به تجربه علمي آن زير نظر كارشناسان بپردازد ، آنگاه مي توان او را كارشناس ابتدايي اين علوم دانست.
وقتي علوم و فنون دنيوي چنين وضعيتي دارند، آيا علم مهمي مانند تفسير قرآن، تنها با فراگرفتن زبان عربي بدست مي آيد؟ مسلم است كه نه! بلكه براي آشنايي با تفسير قرآن، نياز به معلومات علمي وسيع و گسترده اي مي باشد. زيرا قرآن همانند ديگركتابها نيست كه مطالب هر موضوع يكجا و به صورت متوالي ذكر شده باشد، بلكه بر خلاف ديگركتابها ، قرآن از يك اسلوب ويژه و ممتاز برخوردار است ، اينگونه كه براي فهميدن يك آيه لازم است قرائتهاي مختلف آيه و ابعاد گوناگون آن و ساير آياتي كه در اين موضوع وجود دارد، كاملاً مورد نظر قرار گيرد.
بسياري از آيات به گونه اي هستندكه فهم دقيق معناي آن به دانستن سببي كه آيه در خصوص آن نازل شده بستگي دارد و تا زمانيكه شأن نزول آيه به طوركامل بررسي نگردد مفهوم كامل آن به ذهن نمي آيد ، و نيز بسياري از آيات مجمل قرآن بر شرح و تفسير پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم موقوف است. لذا در هر آيه بايد توجه داشت كه آيا در تفسير آن، حديثي از رسول اكرم صلي الله عليه واله وسلم وجود دارد يا نه ، اگر وجود داشت ، آيا با شرايط اصول حديث مطابقت دارد يا نه و صحابه كه شاهدان عيني نزول قرآن هستند، اين آيه را چگونه فهميده اند ، اگر در ميان روايات موجود تعارض و تناقضي وجود دارد، براي رفع آن چه بايد كرد.
از سوي ديگر دامنة زبان عربي بسيار وسيع و گسترده است به اينگونه كه يك واژه داراي معاني مختلفي مي باشد و يك معنا را با الفاظ متعددي مي توان تعبيركرد. لذا تا زماني كه انسان با اسلوبهاي زبان عربي كاملاً آشنا نباشد، انتخاب يك معنا از ميان معاني مختلف بسيار مشكل است و صرف نظر از اين، تنها با دانستن معناي لغوي واژه ها نمي توان آنها را به كار گرفت زيرا از تفاوت تركيب نحوي، در معاني كلمات عربي دگرگوني ايجاد مي شود و تا زمانيكه شخص بر زبان و ادبيات عرب مسلط نباشد نمي تواند تشخيص بدهد كه كدام تركيب با اسلوب عرب بيشتر همخواني دارد.
مسئله ديگري كه حايز اهميت است اينكه قرآن سخن ذات اقدس الله متعال است وخداوند اسرار و معارف كلامش را بر شخصي كه دستش به گناه آلوده است نمي گشايد، بلكه براي تفسير و تبيين مفاهيم قرآن در ضمن آشنايي با علوم ، طاعت، تقوا، ديانت، اخلاص و عشق به حق پرستي لازم است.
بنابراين براي تفسير قرآن تنها آشنايي با زبان عربي كافي نيست ، بلكه براي آن تخصص در علم اصول تفسير، علم حديث، اصول حديث، اصول فقـه، علم نحو، علم صرف، علم بلاغت و علم ادب از اهميت ويژه اي برخوردار است. قدم گذاشتن در وادي تفسير بدون دارا بودن اين شرايط، مرادف است با قرار گرفتن در مسير انحراف كه دربارة آن رسول اكرم صلي الله عليه واله وسلم مي فرمايند: « من قال في القرآن بغير علم فليتبوأ مقعده من النار » كسي كه بدون علم قرآن را تفسير كند، جايگاه خود را در آتش دوزخ مهيا كرده است.


برداشتهاي نادرست :
در اين زمينه برداشتهاي نادرستي وجود دارد كه بايد بر طرف ساخت و آنها عبارتند از:
الف) برخي افراد ميگويند كه در قرآن آمده است: « و لقد يسرنا القرآن للذكر فهل من مُدّكر» ما قرآن را براي پند گرفتن آسان ساخته ايم، آيا كسي هست كه پند بگيرد. وقتي قرآن كتاب ساده و آسان است، براي تفسير و تشريح آن نيازي به دانستن علوم زياد نيست. بلكه هر فردي مي تواند با تلاوت متن قرآن آن را بفهمد ، اما اين استدلال از يك سوء تفاهم بزرگ نشأت گرفته و نشانه كوتاه فكري و سطحي نگري است. حقيقت اين است كه آيات قرآن دو نوع اند:
(1
) بخشي از آيات قرآن به گونه اي است كه در آن سخنان پندآميز براي همه، داستانهاي مفيد، ماجراهاي عبرت آموز و مضامين وعظ و نصيحت وجود دارد كه در آن ناپايداري دنيا، حالات جهنم، ترس از خدا و فكر آخرت و ساير حقايق روشن و سادة زندگي بيان شده است. بدون شك اين قبيل از آيات ساده و آسان است و هر فردي با مختصر آشنايي با زبان عربي، مي تواند مطلب آنها را درك كرده و از آن پند و عبرت بگيرد .چنانكه خود قرآن كريم اين نكته را مجمل نگذاشته، بلكه با ذكر واژة « للذكر » ـ براي پندگرفتن ـ اين حقيقت را واضح و روشن ساخته است.
(2
) بر عكس بخشي از آيات مشتمل بر احكام، قوانين، عقايد و مضامين علمي مي باشندكه فهم و درك دقيق آنها و استنباط احكام و مسائل از آن در توان هركس نيست و تا زماني كه رسوخ و آشنايي كامل با علوم اسلامي به دست نيايد، نمي توان اين هدف را از قرآن به دست آورد. به همين خاطر صحابه كرام رضي الله عنهم اگر چه زبان مادري شان عربي بود و براي درك زبان عربي نياز به آموزش نداشتند ولي با وجود اين ، براي ياد گرفتن قرآن مدتي طولاني در خدمت رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم سپري كردند.
علامه سيوطي رحمه الله به نقل از امام عبدالرحمن سلمي مي نويسد : آن دسته از صحابه كه به صورت منظم قرآن را از رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم مي آموختند مانند حضرت عثمان بن عفان رضي الله عنه ، عبدالله بن مسعود رضي الله عنه و... از آنها نقل شده كه وقتي10 آيه از رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرا ميگرفتند، تا زمانيكه مسائل علمـي و عملـي آنها را بـه طوركامل فرا نميگرفتند، پا فراتر نمي نهادند و مي فرمودند« فتعلمنا القرآن و العلم و العمل جميعأ»؛ ما قرآن را همراه با علم و عمل فرا گرفتيم.
در موطاء امام مالك رحمه الله روايتي از حضرت عبد الله بن عمر رضي الله عنه نقل شده كه ايشان تنها براي يادگيري سوره بقره و درك مفاهيم آن هشت سال صرف كردند. جاي تامل است كه اصحاب پيامبرصلي الله عليه و آله و سلم با وجود اينكه زبان عربي زبان مادري آنها بود و در اشعار و ادبيات عرب مهارت فوق العاده اي داشتند و اشعار و قصايد بسيار بلند را با كمي دقت به طوركامل از بر ميكردند؛ چرا براي حفظ قرآن كريم و فهم معاني آن اين همه وقت صرف نمودند كه تنها براي فهم يك سوره هشت سال صرف كنند؟ علتش همين است كه براي فراگيري قرآن كريم و علوم آن تنها مهارت در زبان عربي كافي نيست، بلكه براي آن در آن زمان مصاحبت رسول اكرم صلي الله وعليه و آله و سلم و آموختن از آن حضرت صلي الله و عليه و آله و سلم لازم بود. وقتي صحابه رضي الله عنهم با وجود مهارت در زبان عربي و مشاهده مستقيم نزول وحي، براي اين كه عالم قرآن بشوند، نيازمند آموزش از آن حضرت صلي الله عليه و آله و سلم بودند ، مسلم است كه صدها سال بعد از نزول قرآن تنها با آشنايي مختصر از قرآن و با كمك گرفتن از ترجمه هاي قرآن، مدعي مفسر قرآن شدن جسارتي بس بزرگ و امري غير قابل قبول است.

چرا فهم و تفسير قرآن منحصر به علما است؟
ب) برخي چنين اعتراض ميكنندكه قرآن كريم براي تمام انسانها كتاب هدايت است. لذا هر فرد حق دارد كه مطابق فهم و برداشت خود از قرآن بهره ببرد و نمي توان شرح و تفسير قرآن را در انحصار افراد خاصي دانست، اين اعتراض نشأت گرفته از احساسات و عدم درك حقيقت امر است. بدون شك قرآن كريم براي تمام انسانها ماية هدايت است. اما اين دليل نمي شودكه هر فرد غير ماهري بتواند از قرآن قوانين دقيق و مسائل مهم كلامي، فقهي و غيره را استنباط نمايد بدون اين كه داراي صلاحيت لازم براي اين كار باشد. به عنوان مثال اگر يكي از متخصصان حقوق، فلسفه يا پزشكي، كتابي در رشته تخصصي اش تاليف كند مسلم است كه هدف او فايده رساندن به همه انسانها است. حال اگر كسي كه حتي از مبادي اين علوم آگاهي كافي ندارد، اعتراض نمايد كـه اين كتابهـا كـه براي استفاده و بهره مند شدن عموم نوشته شده، چرا حقوقدانان، فيلسوفان و پزشكان حق نوشتن و حق اظهار نظر در اين زمينه ها دارند و اين حق را در انحصار خود در آورده اند در مورد نارسايي فكري و عدم درك چنين انساني چه مي توان گفت؟!
واقعيت اين است كه كتابهايي كه در هر علم و فن نگاشته شـده ، براي فايده و بهره مند شـدن همه مردم نوشته شده است. اما بهره مند شدن از علوم دو روش دارد: يكي اين كه انسان علوم و فنون را از اساتيد و متخصصين فرا گيرد و در اين زمينه به حدكافي تلاش نمايد و وقت صرف كند. دوم اين كه اگر خودش نمي تواند علم فرا گيرد از ميان كساني كه بيش از همه در ميادين علمي تلاش كرده اند، يكي را برگزيند و با اعتماد بر او تفسير و تشريحش را بپذيرد. علاوه بر اين دو راه، اگر انسان راه سومي را انتخاب كند، هم بر خودش و هم در حق آن علم ظلم كرده است. دقيقآ عين همين وضعيت درباره قرآن و سنت صادق است. اينها اصول و ضوابط منطقي و معقولي هستندكه دربارة همه علوم و فنون صادق هستند. آيا در دنيا فقط قرآن و سنت است كه معاذالله چنان بي صاحب شده اند كه براي استنباط مسائل آن نيازي به اهليت و شايستگي نيست؟ و هركس بتواند هر نوع ظلمي در حق آن روا دارد؟


2-سعي در تطبيق قرآن با سليقه ها و افكار شخصي:
دومين انحراف عظيمي كه درباره تفسير قرآن وجود دارد، اين است كه برخي افراد مطابق سليقه و افكار خود مطالبي را انديشيده، سپس براي توجيه افكار و ادعاهاي خويش سعي ميكنند آن را با آيات قرآن تطبيق دهند. چنانكه علامه ابن تيميه دركتاب اصول التفسير به تفصيل در اين زمينه سخن گفته است.
درگذشته فرقه هاي باطل و ظاهر پرستي كه از فلسفه يونان مرعوب شده بودند، دست به چنين اقدامات انحرافي زده اند و با تغيير مفاهيم قرآن، سعي داشتند قرآن را مطابق سليقه و فكر خود تفسيركنند در صورتيكه چنين رويه اي اصلاً منصفانه نيست ، خصوصاً درباره قرآن كريم اتخاذ چنين شيوه اي ظلمي عظيم است ، زيرا قرآن كريم هر جا خودش را به عنوان كتاب «هدايت» معرفي كرده است به اين معنا است كه هركس راه گم كرده باشد، قرآن او را به منزل مقصود راهنمايي خواهد كرد. پس براي به دست آوردن هدايت از قرآن كريم هر فرد بشر ناچار است كه خود را همانند كسي تصور نمايد كه راه رسيدن به منزل را نمي داند سپس به خودش بقبولاند هر راهي را كه قرآن معرفي ميكند، همان ماية رستگاري و نجات من است، خواه عقل آن را در كند يا نه ، و اگر عقل و خرد من كافي بود مراجعه به قرآن چه ضرورتي داشت.
بر عكس اگركسي به افكار و انديشه هاي خود قانع باشد و قرآن را با عينك نظريات خود بخواند، معنايش اين است كه او كتاب مقدس الله تعالي را براي به دست آوردن هدايت نمي خواند بلكه براي تاييد افكار و نظريات شخصي خود مي خواند. كسي كه به عقل و فكر خود تا اين حد اعتماد دارد و نمي خواهد فكر او خادم قرآن قرار گيرد بلكه نعوذ بالله مي خواهد قرآن را خادم عقل و خواهشات خود قرإر دهد، روشن است كه چنين فردي از نعمت هدايت محروم خواهد شد و هرگز به مقصود حقيقي )الله تعالي) نخواهد رسيد و در گرداب انحرافات فكري خود پيوسته فرو خواهد رفت. تعالي در خصوص چنين افرادي مي فرمايد:
يُضِلُّ الله بِهِ كَثِيراً وَيَهْدِي بِهِ كَثِيراً ) البقرة:26)
«
الله تعالي به وسيله (قرآن) بسياري را منحرف مي سازد و بسياري را هدايت مي بخشد
لذا بهترين روش براي كامل كردن هدايت از قرآن اين است كه انسان ذهن خود را از افكار و نظريات شخصي خالي ساخته و با رعايت شرايط و ضوابط مورد نياز به قرآن مراجعه نمايد و اگر استطاعت چنين كاري را ندارد به جاي اين كه شخصاً وارد وادي تفسير قرآن شود، سالم ترين راه براي حصول هدايت اين است كه بر تفسير كساني اعتماد كند كه عمر خويش را براي اين كار صرف كرده اند و در تقوا و اخلاص و بينش علمي سر آمد ديگران بوده اند.


3-
مرعوب شدن از انديشه هاي معاصر:
سومين عاملي كه باعث انحراف در تفسير قرآن ميگردد اين است كه انسان با توجه به نظريات عقلي و فلسفي عصر خويش به تفسير و تبيين مفاهيم قرآن بپردازد، و در بيان مقصود قرآن همان نظريات را معيار حق و باطل قرار دهد.
در هر دوره اي از تاريخ اسلام، افرادي به چشم مي خورند كه بدون آشنايي عميق از قرآن و سنت به علوم فلسفي عصر خويش روي آورده اند و فلسفه چنان بر افكار آنان تسلط يافته كه نتوانسته اند خود را از آراء و نظريات فلسفي رها سازند. وقتي اين افراد به تفسير قرآن مراجعه كرده اند، بسياري از مفاهيم قرآن را مخالف افكار و نظريات فلسفي خود يافته اند. در اين مرحله حساس آنان به جاي تكذيب نظريات فلسفي، به تحريف مفاهيم قرآن پرداخته و با قطع و برش الفاظ قرآني سعي نموده اند تا آنها را با افكار و آراء فلسفي خود تطبيق دهند.
چنانكه هنگام شيوع فلسفه يونان، كساني كه از علوم قرآن و سنت آگاهي كافي نداشتند و به آموزش فلسفه روي آوردند، به شدت از آن تأثير پذيرفتند و اين امر باعث پديد آمدن فتنه خطرناكي شد و اينها (متأثرين از فلسفه) سعي ميكردند، آيات قرآن را با اصول فلسفه تطبيق دهند، حتي برخي از اين افراد با خلوص دل به اين امر مبادرت مي ورزيدند و معتقد بودند كه فلسفة يونان قطعاً قابل انكار نيست و تفسير و برداشتهاي موجود از قرآن و سنت ياراي مقابله با سيلاب فكري فلسفه را ندارد. و بر اين باور بودند كه تفسير پيشينيان بايد رهاگردد و بگونه اي به تبيين و تشريح مفاهيم قرآن پرداخته شود كه با فلسفه يونان مطابقت داشته باشد ولي در حقيقت اين دوستي و محبت با قرآن همانند «دوستي نادان» بود كه به جاي خدمت به اسلام، هـرج و مـرج شديـد فكـري در ميان مسلمانان بوجود آورد و فرقه هاي جديدي همچون معتزله و جهميه و... به وجود آمدند و باعث شدكه بسياري از علماي بلند پايه و راسخ همة برنامه هاي علمي، تحقيقي و تبليغي خويش را رها ساخته و به مبارزه با اين فرقه هاي انحرافي و معرفي اشتباهات فلسفه بپردازند.
اين حقيقت پس از تجربه و گذر ساليان طولاني كاملاً درست از آب در آمد. زيرا پيشرفتهاي نوين فلسفه و علوم طبيعي، نارسايي و سرگشتگي فلسفه يونان را در بسياري از مسائل بر همگان روشن و آشكار ساخت و بسياري از يافته هاي علوم طبيعي، نجومي و... در فلسفه يونان غلط از آب درآمد و ساختمان نظريات «ماوراءالطبيعة «Metaphysic» قديم در هم شكست.
آناني كه درخشش فلسفه يونان چشمانشان را خيره كرده بود و بر اثر آن دست به تطبيق قرآن و سنت با نظريات فلسفي زده بودند؛ اگر امروز زنده بودند، يقيناً در اوج ندامت و شرمندگي به سر مي بردند. ولي باز هم جاي حيرت است كه گروهي از ظاهر پرستان معاصر به جاي پند گرفتن از تاريخ با مرعوب شدن از افكار غربي درصددند تا قرآن و سنت را به گونه اي تفسير نمايند كه با تئوريها و نظريات غربي كاملاً وفق داشته باشد. اينان همة اصول و قوانين مسلم و مشهور تفسير را زير پاگذاشته و تنها بر اساس يك اصل به تبيين و تفسير مفاهيم قرآني مي پردازند و آن اينكه با قطع و برش كلام الله تعالي سعي دارند، آن را مطابق افكار غربي قرار دهند، ولي متاسفانه نمي انديشندكه اين تحريف و تأويلي كه انجام مي دهند دربارة سخنان كيست ، و سخناني را كه به خاطر هماهنگ ساختن با انديشه ها و افكار كوتاه خويش مي خواهند دگرگون جلوه دهند، تا چه حد محكم و استوار هستند ، وقتي قافلة فكر انساني نظريات صحيح در تفسير قرآن را زير پاهايش له نمايد، خدا مي داند كه پيامد تفسير و تشريح خودسرانه از قرآن، به كجا خواهد انجاميد؟!

IslamQT.Com 

 اسلام-قرآن و تفسیر

============

به قلم علامه فرزانه استاد محمد تقي عثماني