تاریخ چاپ :

2024 Nov 23

IslamQT.Com 

لینک مشاهده :  

عـنوان    :       

انواع تشبیه در قرآن

انواع تشبیه در قرآن

تشبیه یکی انواع بلاغت در قرآن کریم است.

برای تشبیه تعریفهای گوناگونی ارائه شده است که به بعضی از آنها اشاره می کنیم

1- دلالت بر مشارکت چیزی با چیزی در معنی .

2- بیرون بردن أغمض (دارای ابهام) به أظهر است.

3- پیوست نمودن چیزی در وصف به چیزی دیگر.

4- بعضی گفته‌اند: تشبیه آن است که یکی از أحکام مشبه‌به را برای مشبه اثبات نمایی، و منظور از آن مأنوس ساختن نفس است به اینکه آن را از پوشیدگی به آشکاری بیرون آورد، و بعید را به قریب نزدیک گرداند تا بیانی را برساند.

ادوات تشبیه

و أدوات آن حروف و اسماء و أفعال می‌باشند.

اما ادوات تشبیه ی که در حروف به کار برده شده به شکل ذیل می باشد:

حرف کاف« مثل:

(كَرَمَادٍ) (ابراهیم / 18)

و کأن مانند:

(طَلْعُهَا كَأَنَّهُ رُءُوسُ الشَّيَاطِينِ)  (صافات / 65)

و اما اسماء: «مثل» و «شبه» و مانند اینها که از «مماثله» و «مشابهه» مشتق می‌شوند. طیبی می گوید: و «مثل» بکار نمی‌رود مگر در وصفهایی که شأن و غرابتی داشته باشند، مانند:

(مَثَلُ مَا يُنْفِقُونَ فِي هَذِهِ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَثَلِ رِيحٍ فِيهَا صِرٌّ أَصَابَتْ)        

          (آل عمران / 117)

و أفعال مانند:

(يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً)    (نور / 39)

(يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَى)      (طه / 66)

أقسام تشبیه

از جهات و اعتبارات مختلفی تشبیه تقسیم می‌شود:

أول: از جهت دو طرف(مشبه ومشبه به) به چهار قسم تقسیم می‌گردد؛ اینکه هر دو حسی باشند یا عقلی، و یا مشبه به حسی و مشبه عقلی، و یا عکس آن یعنی مشبه به عقلی و مشبه حسی باشد.

مثال اول:

(وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ)         (یس /39)

(كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ مُنْقَعِرٍ)        (قمر / 20)

و مثال دوم:

(ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً)      

          (بقره / 74)

امام زرکشی در البرهان چنین مثالی آورده، و مثل اینکه گمان کرده تشبیه در تقسیم واقع شده، ولی این ظاهر نیست، بلکه تشبیه بین قلوب و حجاره واقع است، بنابراین از قسم اول می‌باشد.

و مثال سوم:

) مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمَالُهُمْ كَرَمَادٍ اشْتَدَّتْ(         

          (ابراهیم / 18)

و مثال چهارم: در قرآن واقع نشده، بلکه امام رازی اصلا آن را منع کرده است؛ زیرا که عقل مستفاد از حس است، پس محسوس اصل معقول است، و تشبیه محسوس به معقول مستلزم آن است که أصل را فرع، و فرع را اصل قرار دهیم و این جایز نیست، و در مورد فرمودة خدای تعالی:

(هُنَّ لِبَاسٌ لَكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ) (بقره /187)

اختلاف شده است.

دوم: و از لحاظ جهت آن به مفرد و مرکب تقسیم می‌شود، و مرکب آن است که وجه شبه از مجموع اموری متصل به هم انتزاع گردد، مانند فرمودة خداوند:

(كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارًا)      (جمعه / 5)

که تشبیه مرکب از أحوال ألاغ است، و آن محرومیت او از سود بردن به بهترین سود دهنده‌ها با وجود همراه بودن با آن است.

و فرمودة خداوند:

(إِنَّمَا مَثَلُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاءٍ أَنْزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ)  (یونس/24)

تا آنجا که فرموده:

(كَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ)    (یونس/24)

که ده جمله دارد و تشبیه از مجموع آنها واقع شده بطوری که اگر چیزی از آنها بیفتد به تشبیه خلل وارد می‌گردد، چونکه مقصود تشبیه حال دنیا در زودگذر بودن و از بین رفتن نعمتهای آن و فریب خوردن مردم به آن است به حال آب باران که از آسمان فرو می‌ریزد، و أنواع گیاهان را می‌رویاند، و چهرة زمین را با آنها زینت می‌بخشد، همچون عروسی که جامه‌های زیبا برگرفته باشد، پس هر گاه که أهل دنیا در آن طمع کنند، و چنین پندارند که بدون دردسر به آنها تسلیم می‌گردد خشم الهی آن را فرا می‌گیرد انگار که دیروز نبوده است.

و بعضی گفته‌اند: وجه تشبیه دنیا به آب، دو چیز است.

یکی: اینکه اگر از آب بیش از مقدار نیازت برگیری ضرر خواهی دید، و اگر به مقدار احتیاجت از آن برخوردار شدی از آن سود می‌بری، دنیا نیز همینطور است.

دوم: اینکه هر گاه دست خود را بر آن ببندی که آن را حفظ کنی نخواهی توانست، دنیا هم همین‌گونه است.

و فرمودة خداوند:

(مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ)         (نور / 35)

که نور خدا را که در دل مؤمن می‌افکند به چراغی که أسباب روشنایی در آن جمع شده باشد تشبیه کرده، که در جای چراغی نهاده شده یعنی انرژی پایان‌ناپذیر، تا دیدن را بیشتر سازد، و در آن چراغی قرار داده شده داخل شیشه‌ای همچون ستارة روشن می‌درخشد، و روغن آن چراغ صافترین و فروزنده‌ترین روغنهاست، چون از روغن زیتونی است که وسط آن چراغ قرار دارد، نه شرقی است و نه غربی، پس چنین نیست که آفتاب در نیمه‌ای از روز برآن بتابد، بلکه در معتدلترین گونه‌ای آفتاب به آن می‌رسد، این مثال را خداوند برای مؤمن بیان فرموده، سپس برای کافر دو مثل زده، یکی: همچون سرابی که در زمین هموار و خشکی باشد، و دیگری: مانند تاریکیهایی که در دریای خروشان هست ... و این نیز تشبیه ترکیب است.

سوم: چند قسمت دیگر از تشبیه

اول: تشبیه چیزی که حس بر آن واقع می‌شود به چیزی که واقع نمی‌شود، بنابر اعتماد بر شناخت ضد و نقیض، که درک آنها از درک حسی قویتر است، مانند فرمودة خداوند:

(طَلْعُهَا كَأَنَّهُ رُءُوسُ الشَّيَاطِينِ)  (صافات / 65)

که تشبیه درخت جهنمی به چیزی است که بدون تردید قبیح و زننده است، چونکه در طبع مردم صورت شیاطین به گونة کریهی ترسیم شده است، هر چند که آشکارا ندیده باشند.

دوم: عکس آن، یعنی تشبیه حس نشده به چیزی که حس بر آن واقع شده است، مانند فرمودة خداوند:

(وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ كَسَرَابٍ) (نور / 39)

چیزی را که حس نمی‌شود یعنی ایمان را به چیزی که حس می‌شود یعنی سراب تشبیه فرمود، و معنی جامع باطل بودن توهم است با وجود شدت نیاز و فقر بسیار.

سوم: بیرون آوردن چیزی که برخلاف عادت است به گونة معمول، مانند فرمودة خدای تعالی:

(وَإِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ كَأَنَّهُ ظُلَّةٌ)         (اعراف / 171)

«و آنگاه که کوه را بر سر آنان برداشتیم همچون سایبان».

و جمع بین این دو معنی آن است برداشتن به شکل و صورت باشد.

چهارم: بیان کردن آنچه به طور بدیهی دانسته نمی‌شود به آنچه با آن دانسته می‌شود، مانند فرمودة خداوند:

(وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا كَعَرْضِ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ)         (حدید / 21)

«و بهشتی که عرض آن همچون عرض آسمان و زمین باشد».

که جمعش به این است که بزرگی و عظمت آنرا مقصود بدانیم، و فایده‌اش تشویق به بهشت است با صفت خوب و وسعت بی‌مانند آن.

پنجم: آوردن آنچه قوت ندارد در وصف همانند آنچه در آن قوت دارد، مانند فرمودة خدای تعالی:

(وَلَهُ الْجَوَارِ الْمُنْشَآتُ فِي الْبَحْرِ كَالْأَعْلَامِ)         (رحمن / 24)

«و او راست کشتیهای بزرگ کوه‌مانندی که در دریاها در گردشند».

که وجه جمع آنها بزرگی و عظمت است، و فایدة آن آشکار کردن قدرت بر تسخیر أجسام بزرگ در لطیفترین آبها می‌باشد، و سود بردن خلایق با حمل و نقل أثاثیه‌ها و وسایل سنگین، و پیمودن راههای دراز در زمانهای کوتاه، و لازمة آن که بادها برای انسان تسخیر گردد، پس این کلام خبر عظیمی را دربرگرفته و نعمتهای بزرگ الهی را برشمرده، و تشبیهات قرآن بر این پنج‌وجه جریان دارند.

ششم: به دو قسمت تفسیم می شود

1- تشبیه مؤکّد: که أدات در آن حذف شده، مانند:

(وَهِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ) (نمل / 88)

مثل مرّالسحاب.

(وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ)      (احزاب / 6)

(وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ)      (آل عمران / 133)

2-تشبیه مرسل: که در آن أدات تشبیه حذف نشده است، مانند آیات گذشته.

و آنکه أدات در آن محذوف است بلیغتر می‌باشد چون از روی مجاز دومی به منزله‌ي اولی قرار داده شده است.

قاعده

قاعده آن است که أدات تشبیه بر مشبه‌به داخل شود، وگاهی بر مشبه داخل می‌گردد، یا به قصد مبالغه که در این صورت تشبیه قلب می‌شود، و مشبه به صورت أصل قرار می‌گیرد، مانند:

(قَالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا)        (بقره / 275)

که اصل این بود که بگویند: ربا مانند بیع است، چون سخن دربارة ربا است نه دربارة بیع، که از آن عدول کرده و ربا را اصل قرار دادند که بیع در جواز به آن برگردد.

و از این گونه است فرمودة خدای تعالی:

(أَفَمَنْ يَخْلُقُ كَمَنْ لَا يَخْلُقُ)       (نحل / 17)

که ظاهراً عکس شده است، چون خطاب به پرستندگان بتهایی است که آنها را خدا خوانده‌اند، و به خدای سبحانه و تعالی تشبیه کرده‌اند، پس غیر خالق را مثل خالق قرار داده‌اند، پس برخلاف آن مخاطب گشتند چونکه در عبادت بتها مبالغه نمودند و غلو کردند تا آنجا که نزد آنها عبادت بتها أصل شد، پس رد نیز موافق آن آمد.

و یا از جهت وضوح مطلب، مانند:

(وَلَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثَى)   (آل عمران /36)

که اصل آن «و لیس الأنثی کالذکر» می‌باشد، و بدین جهت از اصل عدول کرده که معنی: «و لیس الذکر الذی طلبتُ کالانثی التی وُهبتُ = فرزند پسری که خواسته بودم مانند دختری که بخشیده شده‌ام نیست» می‌باشد، و بقولی: به خاطر رعایت فاصله‌ها چنین آمده، چون پیش از آن آمده:

(إِنِّي وَضَعْتُهَا أُنْثَى)      (آل عمران /36)

و گاهی بر غیر آن داخل می‌شود بنا براعتماد به فهم مخاطب، مانند:

(كُونُوا أَنْصَارَ اللَّهِ كَمَا قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ)      (صف / 14)

یاران خدا باشید در اطاعت او خالص گردید مانند کسانی که مخاطب عیسی شدند که گفتند....

قاعده

در مدح قاعده آن است که پایینتر به بالاتر تشبیه گردد، و در ذمّ تشبیه بالاتر به پایینتر، چون مذمت مقام پستی است که بالاتر بر آن عارض می‌شود، پس در مدح گفته می‌شود: ریگی مانند یاقوت، و در ذم می‌گویند: یاقوتی مانند شیشه.

در سلب نیز همینطور است، و از این گونه است:

(يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ)   (احزاب / 32)

یعنی در نزول نه در برتری،

(أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ)        (ص / 28)

در بدی وضع متقین را مانند فاجران قرار ندهیم.

البته بنابراین قاعده ایراد شده:

(مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ)     (نور / 35)

که در آن برتر به پایینتر تشبیه شده آن هم نه در مقام سلب. و در جواب گفته شده: این تعبیر به منظور نزدیک کردن مطلب به اذهان مخاطبین می‌باشد، چون بالاتر از نور خداوند نیست تا به آن تشبیه گردد.

 

IslamQT.Com 

 اسلام-قرآن و تفسیر

============

برگرفته شده از کتاب الاتقان فی القرآن، تألیف جلال الدین سیوطی، ترجمه: سید مهدی حائری قزوینی

 همراه با تصرف.