|
تاریخ چاپ : |
2024 Nov 21 |
IslamQT.Com |
لینک مشاهده : |
عـنوان : |
پرندگان نام برده شده در قرآن |
پرندگان و طیور نام برده شده در قرآن لفظ پرنده (الطیر) بیست (20) بار در قرآن کریم آمده است. این لفظ در پانزده سوره از کتاب الله نام برده شده است. اما آیاتی که لفظ پرنده (الطیر) در آن ذکر شده است: - در سوره بقره، آیۀ 260: (وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَى وَلَكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْيًا وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ)[1]. - در سورۀ آل عمران، آیۀ 49: (وَرَسُولًا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآَيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآَيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ)[2]. - در سورۀ مائده، آیۀ 110: (ذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِي وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ)[3]. - سورۀ انعام، آیه 38: (وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُمْ مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيْءٍ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ)[4]. - سوره یوسف آیات 36 و 41: (وَدَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيَانِ قَالَ أَحَدُهُمَا إِنِّي أَرَانِي أَعْصِرُ خَمْرًا وَقَالَ الْآَخَرُ إِنِّي أَرَانِي أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِي خُبْزًا تَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْهُ نَبِّئْنَا بِتَأْوِيلِهِ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ)[5] (يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَمَّا أَحَدُكُمَا فَيَسْقِي رَبَّهُ خَمْرًا وَأَمَّا الْآَخَرُ فَيُصْلَبُ فَتَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْ رَأْسِهِ قُضِيَ الْأَمْرُ الَّذِي فِيهِ تَسْتَفْتِيَانِ)[6]. - سورۀ نحل، آیۀ 79: (أَلَمْ يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ مُسَخَّرَاتٍ فِي جَوِّ السَّمَاءِ مَا يُمْسِكُهُنَّ إِلَّا اللَّهُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآَيَاتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ)[7]. - سورۀ انبیاء، آیۀ 79: (فَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ وَكُلًّا آَتَيْنَا حُكْمًا وَعِلْمًا وَسَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ يُسَبِّحْنَ وَالطَّيْرَ وَكُنَّا فَاعِلِينَ)[8]. - سورۀ حج، آیه 31: (حُنَفَاءَ لِلَّهِ غَيْرَ مُشْرِكِينَ بِهِ وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَوْ تَهْوِي بِهِ الرِّيحُ فِي مَكَانٍ سَحِيقٍ)[9]. - سورۀ نور، آیۀ 41: (وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ)[10]. - سورۀ نمل، آیات 16 و 17 و 20: (وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ)[11]و (وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ )[12] و(وَتَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِيَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ)[13] . - سورۀ سبأ، آیۀ 10: (وَلَقَدْ آَتَيْنَا دَاوُودَ مِنَّا فَضْلًا يَا جِبَالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَالطَّيْرَ وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ)[14]. - سورۀ ص، آیۀ 19: (وَالطَّيْرَ مَحْشُورَةً كُلٌّ لَهُ أَوَّابٌ)[15]. - سورۀ واقعه، آیۀ 21: (وَلَحْمِ طَيْرٍ مِمَّا يَشْتَهُونَ)[16]. - سورۀ ملک، آیۀ 19: (أَوَلَمْ يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ فَوْقَهُمْ صَافَّاتٍ وَيَقْبِضْنَ مَا يُمْسِكُهُنَّ إِلَّا الرَّحْمَنُ إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ بَصِيرٌ)[17]. - سورۀ فیل، آیۀ 3: (وَأَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْرًا أَبَابِيلَ)[18]. اما پرندگانی که نام آنها در قرآن به اسم ذکر شده است، بدین صورت می باشد: 1- کلاغ (الغراب) نام این پرنده دو بار در قرآن ذکر شده است. که هر دو بار در یک آیه و در یک سوره تکرار شده است. خداوند سبحان در سورۀ مائده می فرماید: (فَبَعَثَ اللَّهُ غُرَابًا يَبْحَثُ فِي الْأَرْضِ لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُوَارِي سَوْأَةَ أَخِيهِ قَالَ يَا وَيْلَتَا أَعَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هَذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِيَ سَوْأَةَ أَخِي فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِينَ)[19]{مائده : 31}.
2- هـدهـد یا شانه بسر نام این پرنده فقط یک بار، و آن هم در سورۀ نمل ذکر شده است. خداوند در سوره نمل، آیه 20 می فرماید: (وَتَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِيَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ)[20].
3- بلدرچین (السلوی) سه بار نام این پرنده در قرآن ذکر شده، و آن هم در سه سورۀ متفاوت (بقره – اعراف- طه)؛ بلدرچین که یک نوع غذایی مرغوبی بود که خداوند به بنی اسرائیل عطا کرده بود. سوره بقره، آیۀ 57: (وَظَلَّلْنَا عَلَيْكُمُ الْغَمَامَ وَأَنْزَلْنَا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ)[21]. سورۀ اعراف، آیۀ 160: (وَقَطَّعْنَاهُمُ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ أَسْبَاطًا أُمَمًا وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى إِذِ اسْتَسْقَاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانْبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَبَهُمْ وَظَلَّلْنَا عَلَيْهِمُ الْغَمَامَ وَأَنْزَلْنَا عَلَيْهِمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ)[22]. سورۀ طه، آیه 80: (يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ قَدْ أَنْجَيْنَاكُمْ مِنْ عَدُوِّكُمْ وَوَاعَدْنَاكُمْ جَانِبَ الطُّورِ الْأَيْمَنَ وَنَزَّلْنَا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى)[23].
4- پرندگان شکاری (الجوارح) در سورۀ مائده، یک بار به پرندگان شکاری اشاره شده، و از آن به عنوان الجوارح نام برده شده است. (يَسْأَلُونَكَ مَاذَا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَمَا عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوَارِحِ مُكَلِّبِينَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَكُمُ اللَّهُ فَكُلُوا مِمَّا أَمْسَكْنَ عَلَيْكُمْ وَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ)[24]{مائده:4}. اسلام-قرآن و تفسیر ============ أبــو أنــس
[1] - و ( به خاطر بياور ) هنگامي را كه ابراهيم گفت : پروردگارا ! به من نشان بده چگونه مردگان را زنده ميكني . گفت : مگر ايمان نياوردهاي ؟ ! گفت : چرا ! ولي تا اطمينان قلب پيدا كنم ( و با افزودن آگاهي بيشتر ، دلم آرامش يابد ) . گفت : پس ( در اين صورت ) چهار تا از پرندگان را بگير و آنها را به خود نزديك گردان ( تا مشخّصات و مميّزات آنها را دريابي . آن گاه آنها را ذبح كن و در هم بياميز ) ، سپس بر سر هر كوهي قسمتي از آنها را بگذار . بعد آنها را بخوان ، به سرعت به سوي تو خواهند آمد ، و بدان كه خداوند چيره و باحكمت است . [2] - و او را به عنوان پيغمبري به سوي بنياسرائيل روانه ميدارد ( و بديشان خبر ميدهد ) كه من ( بر صدق نبوّت خود ) نشانهاي را از سوي پروردگارتان برايتان آوردهام ، و آن اين كه : من از گِل چيزي را به شكل پرنده برايتان ميسازم ، سپس در آن ميدمم و به فرمان خدا پرندهاي ( زنده ) ميگردد ؛ و كور مادرزاد و مبتلاي به بيماري پيسي را شفا ميدهم و مردگان را به فرمان خدا زنده ميكنم و از آنچه ميخوريد و از آنچه در خانههاي خود ذخيره ميكنيد به شما خبر ميدهم ! بيگمان در اينها نشانهاي براي شما است اگر ( اراده پذيرش ) ايمان داشته باشيد . [3] - در آن هنگام خداوند ( از ميان پيغمبران خطاب به عيسي ميگويد : ) اي عيسي پسر مريم ! به ياد آور نعمت مرا كه بر تو و مادرت ارزاني داشتم ؛ بدان گاه كه توسّط جبرئيل ( پيام آسماني را به تو رساندم و ) تو را نيرو بخشيدم و ياري دادم ( و بر اثر تأييد آسماني به عنوان كودك ) ميان گهواره با مردم سخن ميگفتي و در ( سنّ پختگي و ) ميانهسالي ( به عنوان پيغمبر با ايشان صحبت مينمودي . و به ياد بياور ) آن گاه را كه نوشتن و دانش سودمند و تورات و انجيل را ( بدون آموزگار ) به تو آموختم . و ( به ياد بياور ) آن گاه را كه ( از توان بشر فراتر ميرفتي ) و به دستور من چيزي از گِل به شكل پرنده ميساختي و بدان ميدميدي و به فرمان من پرندهاي ( زنده ) ميشد ، و كورمادرزاد و مبتلاي به بيماري پيسي را به فرمان و قدرت من شفا ميدادي ، و ( به ياد بياور ) آن گاه را كه مردگان را به فرمان من ( زنده ميكردي و از گورها ) بيرون ميآوردي ، و ( به ياد بياور ) آن گاه را كه شرّ بنياسرائيل را از سر تو كوتاه كردم در آن موقع كه دلائل و معجزات بدانان مينمودي و كافران ايشان ميگفتند : اينها جز جادوي آشكار ، چيز ديگري نميتواند باشد . [4] - ( يكي از دلائل قوي قدرت خدا و حكمت و رحمتش اين است كه او همه چيز را آفريده است ) و هيچ جنبندهاي در زمين و هيچ پرندهاي كه با دو بال خود پرواز ميكند وجود ندارد مگر اين كه گروههائي همچون شمايند ( و هر يك داراي خصائص و مميّزات و نظام حيات خاصّ خود ميباشند ) . در كتاب ( كائنات ) هيچ چيز را فروگذار نكردهايم ( و همهچيز را ضبط و به همه چيز پرداختهايم . بگذار تكذيبكنندگان هرچه ميخواهند بكنند ) پس ( از گذشت اين چند روزه زندگي دنيوي ) آنان ( همراه همه گروهها و دستههاي حيوانات موجود ) در پيشگاه پروردگارشان جمعآورده ميشوند ( و به حساب و كتابشان ميرسيم ) . [5] - دو جوان ( از خدمتگزاران شاه ) همراه يوسف زنداني شدند . يكي از آن دو گفت : من در خواب ديدم ( كه انگور براي ) شراب ميفشارم . و ديگري گفت : من در خواب ديدم كه نان بر سر دارم و پرندگان از آن ميخورند . ( اي يوسف ! ) ما را از تعبير آن بياگاهان كه تو را از زمره نيكوكاران ميبينيم . [6] - اي دوستان زنداني من ! ( اينك تعبير خواب خود را بشنويد ) امّا يكي از شما ( كه در خواب ديده است كه انگور براي شراب ميفشارد ، آزاد ميگردد و دوباره ساقي مجلس ميشود و ) به سرور خود شراب ميدهد ، و امّا ديگري ( كه در خواب ديده است كه نان بر سر دارد و مرغان از آن ميخورند ، آزاد نميگردد و ) به دار زده ميشود و پرندگان از ( گوشت ) سر او ميخورند . اين ، چيزي است كه از من درباره آن نظر خواستيد و قطعي و حتمي است . [7] - مگر پرندگان را نميبينند كه در فضاي آسمان رام و فرمانبردارند و كسي جز خدا آنها را نگاه نميدارد ( و خواصّ فيزيكي خاصّ را در اندام پرندگان و قابليّت پرواز را در فضا ايجاد نميسازد ) . واقعاً در اين ( امكان پرواز به هوا و جولان در فضا ) نشانههائي ( از عظمت و قدرت خدا ) براي كساني است كه ( به چيزهائي كه پيغمبران به ارمغان آوردهاند ) ايمان دارند . [8] - ( هركدام از اين دو راه پيشنهادي ، دادگرانه بود ، ولي ما بهترين راه حل در مسأله ) قضاوت را به سليمان فهمانديم ، و به هريك از آن دو داوري و دانش آموختيم ، و كوهها و پرندگان را در ذكر و تسبيح با داود همراه ساختيم ، و ما ( اين كار را ) ميكرديم ( و انجام چنين كارهائي در برابر قدرت ما چيزي نيست ) . [9] - حقّگرا و مخلص خدا باشيد ، و هيچ گونه شركي براي خدا قرار ندهيد . زيرا كسي كه براي خدا انبازي قرار دهد ، انگار ( به خاطر سقوط از اوج ايمان به حضيض كفر ) از آسمان فرو افتاده است ( و به بدترين شكل جان داده است ) و پرندگان ( تكّههاي بدن ) او را ميربايند ، يا اين كه تندباد او را به مكان بسيار دوري ( و دره ژرفي ) پرتاب ميكند ( و وي را آن چنان بر زمين ميكوبد كه بدنش متلاشي و هر قطعهاي از آن به نقطهاي پرت ميشود ) . [10] - [11] - سليمان وارث ( پدرش ) داود شد و گفت : اي مردم ! به ما ( درك ) سخن پرندگان ( و نحوه سخن گفتن با آنها ، به وسيله خداوند بزرگوار ) آموخته شده است ، و به ما از همه چيزها ( و تمام وسائلي كه از نظر مادي و معنوي براي تشكيل حكومت الهي لازم باشد ) داده شده است . اين فضيلت و لطف آشكاري است ( و بايد بسيار سپاس آن را بگوئيم ، و با شكر اين فخر رضاي خدا را بجوئيم ) . [12] - لشكريان سليمان از جنّ و انس و پرنده ، براي او گردآوري گشتند ، و همه آنان به يكديگر ملحق و در نزد هم نگاه داشته شدند . [13] - سليمان از لشكر پرندگان سان ديد و جوياي حال آنها شد و گفت : چرا شانه بسر را نميبينم ؟ ( آيا او در ميان شما است و او را نميبينم ؟ ) يا اين كه از جمله غائبان است ؟ [14] - ما به داود از جانب خود فضيلت بزرگي بخشيديم . ( از جمله به كوهها و پرندهها دستور داديم كه ) اي كوهها و اي پرندگان ! با او ( در تسبيح و تقديس خدا ) هم آواز شويد . همچنين آهن را ( همچون موم ) براي او نرم كرديم ( تا در زرهسازي نيازي به تافتن آن نداشته باشد ) . [15] - و پرندگان را نيز ( با او در تسبيح و تقديس ) همآوا كرديم و در پيش او گرد آورديم . جملگي آنها فرمانبردار داود بودند ( و به دستور او عمل ميكردند ) . [16] - و گوشت پرندهاي كه بخواهند و آرزو كنند . [17] - آيا پرندگاني را نگاه نكردهاند كه بالاي سر آنان ( در پروازند و ) گاهي بالهاي خود را گسترده و گاهي جمع ميكنند ؟ ! جز خداوند مهربان كسي آنها را ( بر فراز آسمان ) نگاه نميدارد ، چرا كه او هر چيزي را ميبيند ( و ميداند هر آفريدهاي براي ادامه زندگي خود نيازمند چيست ) . [18] - و مگر پرندگان را گروه گروه بر سر آنان نفرستاده است ؟ [19] - ( بعد از كشتن ، نميدانست جسد او را چه كار كند ) پس خداوند زاغي را فرستاد ( كه زاغ ديگري را كشته بود ) تا زمين را بكاود و بدو نشان دهد چگونه جسد برادرش را دفن كند . ( هنگامي كه ديد كه آن زاغ چگونه زاغِ مرده را در گودالي كه كند پنهان كرد ) گفت : واي بر من ! آيا من نميتوانم مثل اين كلاغ باشم و جسد برادرم را دفن كنم ؟ ! پس ( سرانجام از ترس رسوائي و بر اثر فشار وجدان ، از كرده خود پشيمان شد و ) از زمره افراد پشيمان گرديد . [20] - سليمان از لشكر پرندگان سان ديد و جوياي حال آنها شد و گفت : چرا شانه بسر را نميبينم ؟ ( آيا او در ميان شما است و او را نميبينم ؟ ) يا اين كه از جمله غائبان است ؟ [21] - و ( از جمله نيكيهائي كه در حق شما روا داشتيم ، اين كه ) ابر را چون سايهباني ، بالاي سرتان نگاه داشتيم و براي شما ترنجبين و بلدرچين فرستاديم ( و گفتيم : ) از چيزهاي پاكي بخوريد كه روزي شما كردهايم . ( ولي ايشان كفران نعمت كردند و ناسپاسي ورزيدند ) و بر ما ستم نكردند ، بلكه بر خود ستم نمودند . [22] - بنياسرائيل را به دوازده قبيله و شاخه تقسيم كرديم ، و هنگامي كه آنان از موسي تقاضاي آب كردند ، به موسي وحي كرديم كه با عصاي خود بر سنگ بزن . به ناگاه دوازده چشمه از آن سنگ بيرون جوشيد . هر دستهاي از مردمان با آبشخور خود آشنا شد ( و هيچ قبيلهاي مزاحم قبيله ديگري نگرديد ) و ابر را سايبان ايشان كرديم ( و بدينوسيله آنان را از گرماي سوزان بيابان محفوظ داشتيم ) و ترنجبين و بلدرچين نصيب ايشان كرديم ( و بدانان گفتيم : ) از چيزهاي پاكي بخوريد كه روزي شما كردهايم . ( ولي آنان در حق اين نعمتها ناشكري كردند و ستم ورزيدند ) امّا به ما ستم نكردند بلكه به خودشان ستم نمودند ( و زيان ناسپاسي متوجّه خودشان گرديد).
[23] - اي بنياسرائيل ! ما شما را از ( چنگال فرعون ، يعني ) دشمنتان نجات داديم ، و طرف راست كوه طور را ميعادگاه ( موسي و هفتاد نفر از ) شما كرديم ( تا تورات را دريافت دارد ) ، و ترنجبين و بلدرچين را ( در آن بياباني كه سرگردان بوديد ) نصيب شما ساختيم . [24] - از تو ميپرسند كه چه چيز ( از خوردنيها و نوشيدنيها ) بر آنان حلال شده است ؟ بگو : بر شما چيزهاي پاكيزه حلال شده است ، و ( نيز شكاري كه ) حيوانات شكاري صيد ميكنند و شما بدانها آموختهايد از آنچه خدا به شما آموخته است . از نخجيري كه چنين حيواناني براي شما ( شكار ميكنند و خود از آن نميخورند و سالم ) نگاه ميدارند بخوريد ، و ( به هنگام فرستادن حيوان به سوي شكار ) نام خدا را بر آن ببريد ، و از خدا بترسيد ، چرا كه خداوند سريعالحساب است . |