|
تاریخ چاپ : |
2024 Nov 24 |
IslamQT.Com |
لینک مشاهده : |
عـنوان : |
بشارت جبرئيل به مریم دختر عمران |
بشارت جبرئيل به مریم دختر عمران مژده به حضرت مسيح چون مريم به سن بلوغ زنانه رسيد و پا در عمر 13 سالگي نهاد، روزي از محراب خارج شد و براي استراحت به سوي جهت شرقي بيتالمقدس رفت. در حالي كه راه مي رفت و از اهل و قوم خود دور ميشد، جواني سفيد روي زيباي خوشاندام در مقابلش ظاهر شد. مريم به ترس و اضطراب افتاد و در كارش مشكوك شد و از ترس اينكه مبادا قصد سوء عليه او داشته باشد از او دوري گزيد و فرار كرد و گفت: (قَالَتْ إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمَنِ مِنْكَ إِنْ كُنْتَ تَقِيًّا )[1] (مريم: 18). مريم گمان كرد انساني عادي است كه در اين مكان بر او پيدا شده... و اصلاً به ذهنش خطور نميكرد كه ملائكه كريم باشد. خداوند او را پيشش فرستاده تا مژده فرزندي بزرگوار و پيغمبري عظيم الشأن را به او بدهد. اين جوان جبرئيل بود كه خود را در لباس انساني به او نشان داد، جوان ياد شده به او اطمينان داد و حقيقت امر را با او در ميان نهاد سپس نفخهاي در جيب پيراهن او دميد، كه به رحمش رسيد و بوسيله اين نفخه به حضرت مسيح حامله گرديد (وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مَرْيَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَكَانًا شَرْقِيًّا (16) فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَيْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا (17) قَالَتْ إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمَنِ مِنْكَ إِنْ كُنْتَ تَقِيًّا (18) قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلَامًا زَكِيًّا)[2] (مريم: 19- 16). مفسرين گفتهاند: آنكه در جيب پيراهن او نفخ كرد و از آن حامله گرديد جبرئيل روح الأمين، روح القدس بود، (نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ (193) عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ) (شعراء: 194-193). زيرا آنكه وحي را فرود آورده قطعا جيرائيل بوده است. ابوحيان در تفسيرش گويد: ملائكه خدا در صورت انسان بر او ظاهر شد تا به او انس بگيرد و از او نترسد، چون اگر در صورت و شكل ملائكه بر او نازل ميشد قطعاً از او مي ترسيد و نميتوانست سخنان او را بشنود... و اين مطلب كه مريم از ديدن آن صورت زيبا، به خدا پناه برد بهترين گواه بر عفت و پاكي او ميباشد[3]. چون در مقابل مريم ظاهر شد و فهميد كه آنچه در مقابل خود دارد ملائكه است نه انسان، با او انس و الفت گرفت اما چون مژده فرزند را به او داد متحير شد چون او هنوز ازدواج نكرده و كسي هم به او نزديك نگشته بود چگونه امكان داشت صاحب فرزند شود (قَالَتْ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ وَلَمْ أَكُ بَغِيًّا )[4] (مريم: 20). اما در جواب شنيد كه اين به قدرت و ارادهي خدا است و هيچ چيز بر او سخت نيست و هرگاه چيزي را اراده كند ميگويد: بشو فوراً ميشود (قال كَذَلِكِ قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَلِنَجْعَلَهُ آيَةً لِلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِنَّا وَكَانَ أَمْرًا مَقْضِيًّا )[5] (مريم: 21). عمر مريم به هنگام حمل به حضرت عيسی (علیه السلام) 13 سال بود و علماء در مدت حمل اختلاف كردهاند، برخي آن را يك ساعت و گروهي 9 ساعت پنداشتهاند، عدهاي هم آن را 8 ماه ذكر كردهاند. قول اخير از ابن عباس م منقول است. اما قول صحيح اينكه او همانند ساير زنان بصورت طبيعي به او حامله شده و وضع حمل كرده است. ابن كثير ميگويد: ظاهر اين است كه همانند ساير زنان 9 ماه به او حامله بود بعضي به آيه (فَحَمَلَتْهُ فَانْتَبَذَتْ بِهِ مَكَانًا قَصِيًّا (22) فَأَجَاءَهَا الْمَخَاضُ إِلَى جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَكُنْتُ نَسْيًا مَنْسِيًّا )[6] (مريم: 23). استدلال كرده گفتهاند: عطف بوسيله فاء دليل بر تعقيب است اما قول صحيح اينكه تعقيب و دنبالهروي در هر چيزي بر حسب آن ميباشد. آيا نديدهاي كه خداوند ميفرمايد: (ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ )[7] (مؤمنون: 14). معلوم است كه فاصله هر مرحلهاي تا مرحلهي ديگر به مفاد حديث، صحيح چهل روز است[8]. مفسرين گويند: چون جبرئيل در جيب پيراهن او دميد، آن نفخه در رحم او اثر كرد و فوراً بوسيلهي آن حامله گرديد. ابن كثير روايت منسوب به ابي پسر كعب را مردود دانسته كه جبرئيل در دهان او دميد نه در فرجش و گفته: اين برخلاف چيزي است كه از سياق داستان مريم در قرآن كريم فهم ميشود؛ زير قرآن ميگويد: كسي كه به سوي مريم فرستاده شده، همان فرشتهي بزرگ جبرئيل (علیه السلام) بوده و او صرفاً در جيب لباسش دميد. آنگاه آن نفخه وارد فرجش شده است. چنانكه خداوند ميفرمايد: (وَمَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِنْ رُوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَكُتُبِهِ وَكَانَتْ مِنَ الْقَانِتِينَ )[9] (تحريم: 12). ضمير در كلمهي فيه به فرج برميگردد نه به دهان. روايت شده چون آثار حمل بر مريم هويدا شد اولين كسي كه بر آن اطلاع پيدا كرد يكي از نزديكان او به نام يوسف نجار (كه از بندگان صالح به شمار ميرفت) بود، بنا به روايت ابن كثير يوسف پسر خالهي مريم بود از اين امر شديداً به تعجب افتاد، چون در عفت و ديانت مريم شكي نداشت با اين وصف او را (بدون شوهر) حامله يافت. روزي بصورت كنايه و تعريض به او گفت: اي مريم آيا زراعت بدون بذر امكان وجود دارد؟! مريم گفت: بلي چه كسي اولين زراعت آفريد؟ يوسف گفت: آيا فرزند بدون پدر امكان دارد؟ گفت: بلي خداوند آدم را بدون ذكر و انثي آفريد. يوسف گفت: داستان خود را براي من تعريف كن. گفت: خداوند مرا به كلمه از سوي خود به نام مسيح عيسي پسر مريم مژده داده (بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ )[10] (آل عمران: 45). آنگاه، يوسف فهميد كه مريم پاك است و اين حمل به اراده و مشيت حكيمانه خدا ميباشد. سدي با اسناد خود از اصحاب روايت ميكند: مريم روزي بر خواهرش «همسر زكريا» وارد شد خواهرش گفت: آيا ميداني من حامله هستم؟ مريم گفت: و شما نيز ميدانيد كه من هم حامله هستم، همسر زكريا مريم را در آغوش كرد و گفت: من ميبينم جنيني كه در شكم من است براي جنين شما سجده ميبرد. امام مالك گويد: من عقيده دارم كه اين مورد، به خاطر برتري و تفضيل عيسي بر يحيي است، به من خبر رسيده كه عيسي و يحيي پسر خالهي همديگر بودهاند[11]. در ميان بني اسرائيل شايع شد كه مريم حامله است اندوه و حسرت فراواني بر خانواده زكريا مستولي گرديد و عدهاي از زنديقيان مريم را متهم به رابطه نامشروع با يوسف نجار كردند، چون او هم در مسجد به عبادت مشغول بود. گروهي ديگر به رابطه نامشروع با زكريا متهمش كردند. ابن جرير گويد: يهود قصد كشتن زكريا را كردند از دست آنان فرار كرد. سپس او را گرفتند، و با اره دو قطعهاش نمودند[12]. پس او به دست يهوديان مجرم به شهادت رسيد. درود و سلام خداوند بر او باد..
اسلام-قرآن و تفسیر ============ مرجع: کتاب پیغمبری و پیغمبران در قرآن کریم، تألیف شیخ محمد علی صابونی، مترجم: محمد ملازاده.
[1]) گفت: من از تو به خداي مهربان پناه ميبرم اگر پرهيزگار هستي. [2]) در كتاب از مريم سخن بگو آن هنگام كه در ناحيه شرقي از خانوادهاش كنار گرفت* و پردهاي ميان خود و ايشان افكند ما جبرئيل خويش را به سوي او فرستاديم و جبرئيل در شكل انسان خوش قيافهاي بر مريم ظاهر شد* (مريم لرزان) گفت: من از تو به خداي مهربان پناه ميبرم اگر پرهيزگاري، (جبرئيل) گفت: پروردگارت من را به سوي تو فرستاده است تا به تو پسر پاكيزهاي ببخشم. [3]) بحر المحيط جلد 6 ص 180. [4]) گفت: چگونه پسري خواهم داشت در حالي كه انساني با من نزديكي نكرده است و زناكار هم نبودهام. [5]) (جبرئيل) گفت: همانگونه است پروردگار تو گفته است اين كار براي من آسان است بخاطر آن است كه (ميخواهم) او را معجزهاي براي مردمان كنيم و رحمتي از سوي خود سازيم ديگر كار انجام يافته است. [6]) (مشيت خدا تحقق يافت و مريم) بدو باردار شد و با جنين در مكان دوردستي گوشه گرفت* درد زايمان او را به كنار تنهي خرمايي كشاند گفت: كاش پيش از اين مرده بودم و چيز ناقابل فراموش شدهاي بودم. [7]) سپس نطفه را بصورت لخته خوني و اين لخته خون را به شكل قطعه گوشت جويده و اين تكه گوشت جويده را بسان استخوان ضعيفي در ميآوريم و بعد بر استخوان گوشت ميپوشانيم و از آن پس او را آفرينش تازه اي بخشيده و پديدهي ديگري خواهيم كرد والامقام و مبارك يزدان است كه بهترين اندازه گيرندگان و سازندگان است. [8]) البداية والنهاية ج2. ص64. [9]) ما از روح متصل به خود در آن دميديم و او سخنان پروردگارش و كتابهايش را تصديق كرد و از زمرهي مطيعان و فرمانبرداران بود. [10]) به كلمه خود كه نامش مسح عيسي پسر مريم است (مژده دهيد). [11]) البداية والنهاية جلد 2 ص 65. [12]) البداية والنهاية جلد 2 ص 65. |