تاریخ چاپ :

2024 Dec 04

IslamQT.Com 

لینک مشاهده :  

عـنوان    :       

اسباب نزول سورة آل عمران(آیات 1-73)

اسباب نزول سورة آل عمران(آیات 1-73)

این سوره مدنی و دارای 200 آیه است

1- ابن ابوحاتم از ربیع روایت کرده است: نصاری نزد رسول خدا آمدند و در بارة عیسی علیه السلام با ایشان بحث و جدل کردند. پس خدا (الم (1) اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ) را تا آیة هشتاد و چندم نازل کرد([1]).

2- ابن اسحاق می‌گوید: این حدیث را محمد بن سهل بن ابوامامه برایم نقل کرد: هنگامی که مسیحیان نجران حضور رسول خدا آمدند تا از او (صلی الله علیه وسلم) در مورد مسیح ابن مریم سؤال‌هایی کنند، از آغاز سورة آل عمران تا رأس آیة هشتادم در بارة آن‌ها نازل گردید.

3- بیهقی نیز در «دلائل» این حدیث را روایت کرده است([2]).

 

اسباب نزول آیة 12 – 13: (قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا سَتُغْلَبُونَ وَتُحْشَرُونَ إِلَى جَهَنَّمَ وَبِئْسَ الْمِهَادُ).

1- ابوداود در «سنن» خود و بیهقی در «دلائل» از طریق ابن اسحاق از محمد بن ابومحمد از سعید یا عکرمه از ابن عباس (رضی الله عنه) روایت کرده اند: هنگامی که رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) در غزوة بدر پیروز شد و غنایم زیاد به دست آورد و به مدینه بازگشت، یهود را در بازار بنی قینقاع جمع کرد و خطاب به آن‌ها گفت: ای گروة یهود، پیش از آن که خدا شما را به مصیبتی مانند قریش دچار کند اسلام را بپذیرید، گفتند: ای محمد! هرگز به خود غره مشو، تو گروة ناآزموده و بی‌تجربة قریش را که با هنر جنگ آشنایی نداشتند منهزم ساخته، و ناتوانان بی‌مایه را به قتل رسانده‌ای، به خدا قسم اگر با ما بجنگی به خوبی دریابی، ما شجاعانی هستیم که هرگز با مردانی مثل ما رودررو نشده‌ای. پس خدا (قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا سَتُغْلَبُونَ وَتُحْشَرُونَ إِلَى جَهَنَّمَ وَبِئْسَ الْمِهَادُ * قَدْ كَانَ لَكُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتَا فِئَةٌ تُقَاتِلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَأُخْرَى كَافِرَةٌ يَرَوْنَهُمْ مِثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ وَاللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ يَشَاءُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصَارِ )[3] را نازل فرمود.

2- ابن منذر از عکرمه روایت کرده است: فنحاص یهودی در روز بدر گفت: نباید محمد به کشتار و پیروزی بر قریش مغرور شود، زیرا قریش اسرار جنگ را خوب نمی‌داند. بنابراین این آیه نازل شد.

 

اسباب نزول آیة 23 – 24: (أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ يُدْعَوْنَ إِلَى كِتَابِ اللَّهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ يَتَوَلَّى فَرِيقٌ مِنْهُمْ وَهُمْ مُعْرِضُونَ (23) ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَيَّامًا مَعْدُودَاتٍ وَغَرَّهُمْ فِي دِينِهِمْ مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ).

1- ابن ابوحاتم و ابن منذر از عکرمه از ابن عباس (رضی الله عنهما)روایت کرده اند: رسول خدا در خانه‌ای که در آن تورات تدریس می‌شد و چند نفر یهودی در آنجا بودند داخل شد و آن‌ها را به اسلام دعوت کرد، نعیم بن عمرو و حارث بن زید از او (صلی الله علیه وسلم) پرسیدند: ای محمد! تو از کدام دین پیروی می‌کنی؟ پیامبر گفت: من به دین ابراهیم و از پیروان راة او هستم. گفتند: ابراهیم بدون شک یهودی بود. پس رسول خدا به ایشان گفت: بیایید به تورات مراجعه نماییم تا کتاب شما بین ما داور باشد، اما آن‌ها از این کار ابا ورزیدند. پس خدا (أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ يُدْعَوْنَ إِلَى كِتَابِ اللَّهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ يَتَوَلَّى فَرِيقٌ مِنْهُمْ وَهُمْ مُعْرِضُونَ (23) ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَيَّامًا مَعْدُودَاتٍ وَغَرَّهُمْ فِي دِينِهِمْ مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ) را نازل کرد([4]).

اسباب نزول آیة 26: (قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ)[5].

2- ابن ابوحاتم از قتاده روایت کرده است: رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) از پروردگار طلب کرد، تسلط و حکمرانی بر روم و فارس را به امت او ارزانی فرماید. پس خدا Y (قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ...) را نازل کرد([6]).

 

اسباب نزول آیة 28 – 29: (لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ).

1- ابن جریر از طریق سعید یا عکرمه از ابن عباس (رضی الله عنهما)روایت کرده است: حجاج بن عمرو با کعب بن اشرف، ابن ابی حقیق و قیس بن زید هم‌پیمان بود، این‌ها با جماعتی از انصار همراز شدند تا آن‌ها را گمراه کرده از دین حق برگردانند. رفاعه بن منذر، عبدالله بن جبیر و سعید بن خیثمه به آن‌ها (جماعت انصار) گفتند: از دوستی با این یهودان اجتناب کنید و از صمیمیت و همرازی با ایشان بپرهیزید تا شما را به فریب و نیرنگ از دین‌تان منحرف نسازند، اما آن‌ها نپذیرفتند. پس در بارة ایشان خدا جل جلاله آیة (لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ (28) قُلْ إِنْ تُخْفُوا مَا فِي صُدُورِكُمْ أَوْ تُبْدُوهُ يَعْلَمْهُ اللَّهُ وَيَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ) را نازل کرد([7]).

 

اسباب نزول آیة 31: (قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ )[8].

1- ابن منذر از حسن (رضی الله عنه) روایت کرده است: در زمان پیامبر (صلی الله علیه وسلم) گروهی گفتند: به خدا قسم ای محمد! ما پررودگار خویش را بسیار دوست داریم. خدای مهربان آیة (قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي...)  را نازل کرد([9]).

 

اسباب نزول آیة 58 – 62: (ذَلِكَ نَتْلُوهُ عَلَيْكَ مِنَ الْآيَاتِ وَالذِّكْرِ الْحَكِيمِ).

1- ابن ابوحاتم از حسن (رضی الله عنه) روایت کرده است: دو راهب نجرانی به حضور رسول خدا آمدند. یکی از آن‌ها از پیامبر پرسید: پدر عیسی کیست؟ رسول خدا در جواب عجله نمی‌کرد تا دستور و فرمان پروردگار در باره برسد. پس خدا Y (ذَلِكَ نَتْلُوهُ عَلَيْكَ مِنَ الْآيَاتِ وَالذِّكْرِ الْحَكِيمِ (58) إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ (59) الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُنْ مِنَ الْمُمْتَرِينَ )[10]، را نازل کرد.

2- و نیز از طریق عوفی از ابن عباس (رضی الله عنهما)روایت کرده است: گروهی از مسیحیان نجران شامل سید([11]) و عاقب([12]) به خدمت رسول خدا آمدند و پرسیدند: در بارة دوست ما چه می‌گویی؟ گفت: او کیست؟ گفتند: عیسی که تو فکر می‌کنی بندة خداست، پیامبر (صلی الله علیه وسلم) گفت: آری، او بندة خداست. گفتند: آیا کسی را دیده و یا شنیده‌ای که مانند عیسی باشد؟ و از نزد پیامبر (صلی الله علیه وسلم) خارج شدند. جبرئیل امین نازل شد و عرض کرد: هرگاه نزدت آمدند به ایشان بگو: (إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ (59) الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُنْ مِنَ الْمُمْتَرِينَ ) ([13]).

3- بیهقی در «دلائل» از طریق سلمه بن عبد یشوع از پدرش از جدش روایت کرده است: پیامبر قبل از این که «طس... تا ...سلیمان» نازل شود به اهل نجران نامه نوشت: به نام خدای ابراهیم، اسحاق و یعقوب از محمد فرستادة خدای یکتا... تا آخر حدیث و در این حدیث آمده است اهل نجران نزد رسول خدا شرحبیل بن وداعة همدانی، عبدالله بن شرحبیل اصبحی و جبار حرثی را فرستادند. آنان خدمت رسیدند و از او (صلی الله علیه وسلم) در بارة بسیاری چیزها پرسیدند و سرور کائنات نیز از آن‌ها سؤال می‌کرد. سؤال و جواب ادامه داشت تا این که گفتند: در بارة عیسی چه می‌گویی؟ پیامبر گفت: امروز در این باره معلوماتی ندارم منتظر بمانید تا به شما خبر بدهم. صبح فردای خدای عزوجل آیة (إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ (59) الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُنْ مِنَ الْمُمْتَرِينَ (60) فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ) را نازل کرد([14]).

4- ابن سعد در طبقات از ازرق بن قیس روایت کرده است: اسقف([15]) نجران عاقب نزد پیامبر آمدند. او (صلی الله علیه وسلم) به اسلام دعوت‌شان کرد. گفتند: ما قبل از تو مسلمان بودیم. پیامبر گفت: دروغ گفتید، سه چیز مانع مسلمان‌شدن شماست: می‌گویید خدا فرزند دارد، گوشت خوک را می‌خورید و به بت سجده می‌کنید. گفتند: پس پدر عیسی کیست؟ پیامبر نمی‌دانست که به آن‌ها چه پاسخ بدهد. تا این که خدا آیة (إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ (59) الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُنْ مِنَ الْمُمْتَرِينَ (60) فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ)  را نازل فرمود. پس پیامبر آن‌ها را به مباهله دعوت کرد. اما آن‌ها این کار را نپذیرفتند و با قبول جزیه به دیار خود برگشتند([16]).

 

اسباب نزول آیة 65: (يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِي إِبْرَاهِيمَ وَمَا أُنْزِلَتِ التَّوْرَاةُ وَالْإِنْجِيلُ إِلَّا مِنْ بَعْدِهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ )[17].

1- ابن اسحاق با اسناد مکرر که به ابن عباس (رضی الله عنهما)می‌رسد روایت کرده است: نصارای نجران و بزرگان یهود نزد رسول الله (صلی الله علیه وسلم) آمدند و در حضور مبارک پیامبر (صلی الله علیه وسلم) باهم منازع کردند. دانشمندان یهود گفتند: ابراهیم پیرو هیچ دینی نبود جز یهودیت. نصاری گفتند: خیر، یقیناً ابراهیم از پیروان مسیحیت بود. پس خدا عزوجل آیة (يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تُحَاجُّونَ ...) را نازل کرد.

2- این حدیث را بیهقی نیز در «دلائل» آورده است([18]).

 

اسباب نزول آیة 71 – 73: (يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ).

1- ابن اسحاق از ابن عباس (رضی الله عنهما)روایت کرده است: عبدالله بن صیف، عدی بن زید و حارث بن عوف به یکدیگر گفتند: بیایید به آنچه خدا به محمد ((صلی الله علیه وسلم)) و یارانش وحی کرده بامدادان ایمان بیاوریم و شامگاهان انکار ورزیم تا آن‌ها را نسبت به دین‌شان دچار تردید کنیم، شاید آن‌ها هم مانند ما رفتار نمایند و از دین‌شان برگردند. پس در بارة آن‌ها (يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (71) وَقَالَتْ طَائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ آمِنُوا بِالَّذِي أُنْزِلَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهَارِ وَاكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ (72) وَلَا تُؤْمِنُوا إِلَّا لِمَنْ تَبِعَ دِينَكُمْ قُلْ إِنَّ الْهُدَى هُدَى اللَّهِ أَنْ يُؤْتَى أَحَدٌ مِثْلَ مَا أُوتِيتُمْ أَوْ يُحَاجُّوكُمْ عِنْدَ رَبِّكُمْ قُلْ إِنَّ الْفَضْلَ بِيَدِ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ) نازل شد([19]).

2- ابن ابوحاتم از سدی از ابومالک روایت کرده است: دانشمندان و بزرگان یهود به فرومایگان خویش توصیه می‌کردند: ایمان نیاورید، مگر به کسی که از دین شما پیروی کند. پس خدای بزرگ )قُلْ إِنَّ الْهُدَى هُدَى اللَّهِ( را نازل کرد([20]).

***

 

IslamQT.Com 

 اسلام-قرآن و تفسیر

============

برگرفته شده از کتاب: لباب النقول فی أسباب النزول، تألیف: جلال الدین السیوطی، ترجمۀ: عبدالکریم ارشد

 



[1]- طبری 6541 از بیع به قسم مرسل روایت و بغوی 1 / 406 به ربیع نسبت کرده است. ترجمه: «الف لام میم، خدا [ست كه‏] معبودى [راستينى‏] جز او نيست، زنده پاينده است».

[2]- بیهقی در «دلائل» 5 / 385 از محمد بن سهل به قسم مرسل روایت کرده و این حدیث دارای شواهد مرسل و موصول است که طبری 6540، ابن هشام در «سیره» 2 / 164 از طریق ابن اسحاق از محمد بن جعفر بن زبیر و ابن کثیر در «تفسیر» 1 / 376 از طریق ابن اسحاق و واحدی در «اسباب نزول» 190 به نقل از مفسرین روایت کرده اند. به تفسیر بغوی 358 به تخریج محقق نگاه کنید.

[3]- ترجمه: «به كافران بگو: مغلوب خواهيد شد و در جهنّم گرد آورده مى‏شويد و [آن‏] بد جايگاهى استبه راستى در دو گروهى كه [روز بدر] به هم رسيدند براى شما نشانه‏اى است. گروهى در راه خدا كارزار مى‏كردند و گروهى ديگر كافر بودند. [مسلمانان‏] آنان را به چشم [خود] دو برابر خويش مى‏ديدند. و خداوند به يارى خويش هر كس را كه بخواهد توان مى‏دهد. به راستى در اين امر براى اهل بينش عبرتى است».

[4]- طبری 6778 و 6779 از ابن اسحاق از محمد بن ابومحمد از سعید بن جبیر یا عکرمه روایت کرده و شیخ ابن اسحاق مجهول است.

[5]- ترجمه: «بگو: خداوندا، اى دارنده فرمانروايى، به هر كس كه خواهى فرمانروايى دهى و از هر كس كه خواهى، فرمانروايى بازستانى و هر كس را كه خواهى گرامى دارى و هر كس را كه خواهى خوار سازى. نيكى به دست توست. به راستى تو بر هر كارى توانايى».

[6]- طبری 6788 به قسم مرسل روایت کرده است.

[7]- طبری 6821 از طریق ابن اسحاق از محمد بن ابومحمد روایت کرده شیخ ابن اسحاق مجهول است. ترجمه آیت: «مؤمنان نبايد كافران را به جاى مؤمنان دوستان [خويش‏] گيرند و هر كس اين [كار] را كند [او را] در هيچ چيز از [دوستى‏] خدا [بهره‏اى‏] نيست. مگر آنكه به نوعى از آنان حذر كنيد و خدا شما را از [كيفر] خود بر حذر مى‏دارد و بازگشت به سوى خداست. بگو: اگر آنچه را كه در دلهاى شماست، نهان داريد يا آشكارش سازيد، خدا آن را مى‏داند. و آنچه را [نيز] كه در آسمانها و آنچه را كه در زمين است مى‏داند و خدا بر هر كارى تواناست».

[8]- ترجمه: «بگو: اگر خدا را دوست مى‏داريد، از من پيروى كنيد تا خدا شما را دوست بدارد و گناهان شما را برايتان بيامرزد و خداوند آمرزنده مهربان است».

[9]- طبری 6840 و 6841 روایت کرده و این مرسل است.

[10]- ترجمه: «اين [مباحث‏] را كه آيات و كتاب حكمت آميز است بر تو مى‏خوانيم. به راستى شأن عيسى در نزد خداوند مانند شأن آدم است. [كه خداوند] او را از خاك آفريد، آن گاه به او فرمود: موجود شو و [بى درنگ‏] موجود شد».

[11]- «سید» نامش «ایهم» است زعامت سیاسی قبیلة نجران به عهدة او بود.

[12]- «عاقب» که «عبدالمسیح» نام داشت امیر و فرمانروای مردم نجران بود.

[13]- طبری 7156 با سندی که در آن راویان مجهول است از عطیة عوفی روایت کرده عطیه نیز ضعیف است.

[14]- بیهقی در «دلائل» 5 / 385 386 از طریق یونس بن بکیر از سلمه روایت کرده، سلمه و پدرش مجهول هستند و اسناد ضعیف است.

[15]- «اسقف» نامش «ابوحارث بن علقمه» است، پیشوای دینی و روحانی آن مردم بود.

[16]- ازرق تابعی و خبر مرسل است، اصل این دارای شواهد است، سیوطی در «در المنثور» 2 / 67 این را به عبد بن حمید هم نسبت داده است. ترجمه آیات: «به راستى شأن عيسى در نزد خداوند مانند شأن آدم است. [كه خداوند] او را از خاك آفريد، آن گاه به او فرمود: موجود شو و [بى درنگ‏] موجود شد. [اين سخن‏] از [جانب‏] پروردگار تو حقّ است، پس هرگز از شك آورندگان مباش. و هر كس كه با تو در [باره‏] او پس از دانشى كه به تو رسيده است احتجاج ورزد، بگو: بياييد تا فرزندانمان و فرزندانتان و زنانمان و زنانتان و نزديكانمان و نزديكانتان را فراخوانيم، آن گاه با همديگر مباهله كنيم و «لعنت» خدا را بر دروغگويان قرار دهيم. حقّا كه داستان راست همين است و معبود [راستينى‏] جز خدا نيست و به راستى خداوند پيروزمند فرزانه است»

[17]- ترجمه: «اى اهل كتاب، چرا در [باره‏] ابراهيم احتجاج مى‏ورزيد؟ حال آنكه تورات و انجيل جز پس از او فرو فرستاده نشده است. آيا خرد نمى‏ورزيد؟».

[18]- طبری 7198 و بیهقی 5 / 384 روایت کرده اند و در این اسناد محمد بن ابومحمد مجهول است.

[19]- طبری 7219 روایت کرده، در این اسناد محمد بن ابومحمد مجهول است. ترجمه: «اى اهل كتاب، چرا حق را به باطل در مى‏آميزيد و حقّ را نهان مى‏داريد حال آنكه [حقيقت‏] را مى‏دانيد. و گروهى از اهل كتاب گفتند: به آنچه بر مؤمنان فرو فرستاده شده است، در آغاز روز ايمان آريد و در پايان آن [روز] انكار [ش‏] كنيد تا شايد كه آنان [از دين‏] برگردند. و [اين‏] ايمان را جز براى كسانى كه از دين شما پيروى كرده‏اند، آشكار مكنيد- بگو: هدايت [حقيقى‏] هدايت خداست- كه [نكند] آنچه به شما داده شده است، به كسى داده شود يا [گروهى‏] به نزد پروردگارتان با شما احتجاج ورزند. بگو: به راستى فضل به دست خداست. آن را به هر كس بخواهد، مى‏دهد و خداوند گشايشگر داناست».

[20]- این مرسل است به طبری 7228 نگاه کنید.