تاریخ چاپ :

2024 Dec 04

IslamQT.Com 

لینک مشاهده :  

عـنوان    :       

اسباب نزول سورة بقره (آیات 228-267)

اسباب نزول سورة بقره (آیات 228-267)

اسباب نزول آیة 228: ) وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ وَلَا يَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ يَكْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللَّهُ فِي أَرْحَامِهِنَّ إِنْ كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَلِكَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ( ([1]).

1- ابوداود و ابن ابوحاتم از اسماء دختر یزید بن سکن انصاری روایت کرده اند: در زمان رسول الله (صلی الله علیه وسلم) پیش از بیان حکم عدة طلاق، شوهرم مرا طلاق داد. سپس خدای حکیم عدة طلاق ) وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ) را نازل فرمود.

2- ثعلبی و هبت الله بن سلامه در «الناسخ» از کلبی و مقاتل روایت کرده اند: اسماعیل بن عبدالله غفاری در عهد رسول الله (صلی الله علیه وسلم) همسرش قتیله را در حالی که از حامله‌بودنش آگاهی نداشت طلاق داد. بعد که باخبر شد، به او رجوع کرد، اما پس از زایمان، آن زن و فرزندش از جهان رفتند. پس )وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ)نازل شد([2]).

 

اسباب نزول آیة 229: ) الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ وَلَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئًا إِلَّا أَنْ يَخَافَا أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا فِيمَا افْتَدَتْ بِهِ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ( ([3]).

1- ترمذی، حاکم و دیگران از عایشه ل روایت کرده اند: مرد هر وقت می‌خواست زن خود را طلاق می‌داد و هرگاه در روزهای عده رجوع می‌کرد، آن زن همسر شرعی وی شمرده می‌شد و اگر مردی صد بار یا بیشتر هم این کار را می‌کرد، می‌توانست. تا این که مردی به همسرش گفت: به خدا سوگند نه طلاقت می‌دهم که از من جدا شوی و نه در خانة خود جایت می‌دهم. زن گفت: یعنی با من چگونه رفتار می‌کنی؟ گفت: طلاقت می‌دهم و چون زمان انقضای عده نزدیک شد، به تو رجوع می‌کنم. آن زن حضور نبی کریم (صلی الله علیه وسلم) رفت و جریان را به عرض رساند. پیامبر سکوت فرمود. تا وحی آسمانیی ) الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ( نازل شد([4]).

اسباب نزول کلام عزیز (وَلَا يَحِلُّ لَكُمْ )تا آخر آیه:

1- ابوداود در «ناسخ و منسوخ» از ابن عباس (رضی الله عنهما)روایت کرده است: مرد دارایی زن خود را هرگونه که می‌خواست مصرف می‌کرد، چه مهریه‌ای که خودش به او داده بود و چه اموال دیگر و فکر نمی‌کرد که این عملش گناه محسوب شود. پس خدا کلام آسمانی (وَلَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئًا) را نازل فرمود.

2- ابن جریر از ابن جریح روایت کرده است: حبیبه از شوهرش ثابت بن قیس نزد رسول خدا شکایت کرد. پیامبر گفت: آیا باغ او را [که مهر گرفته‌ای] برمی‌گردانی؟ گفت: آری، پیامبر ثابت را نزد خود خواست و مطلب را بیان کرد. ثابت گفت: آیا رواست که من باغ خود را پس بگیرم، پیامبر گفت: آری، ثابت گفت: این کار را می‌کنم. پس (وَلَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئًا) تا آخر در بارة او نازل شد.

 

اسباب نزول آیة 230: (فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّى تَنْكِحَ زَوْجًا غَيْرَهُ فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَنْ يَتَرَاجَعَا إِنْ ظَنَّا أَنْ يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ يُبَيِّنُهَا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ) ([5]).

1- ابن منذر از مقاتل بن حیان روایت کرده است: عایشه دختر عبدالرحمن بن عتیک همسر پسر عموی خود رفاعه بن وهب بن عتیک بود، شوهرش او را طلاق بائن داد و او با عبدالرحمن بن زبیر قرظی ازدواج کرد. او هم طلاقش داد. پس نزد رسول خدا آمد و گفت: عبدالرحمن قبل از این که با من مقاربت کند طلاقم داد، اینک می‌توانم به شوهر اولی خویش برگردم؟ نبی کریم گفت: نه، تا شوهر دوم با تو مقاربت انجام نداده نمی‌توانی، به این سبب ((فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّى تَنْكِحَ زَوْجًا غَيْرَهُ فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَنْ يَتَرَاجَعَا) نازل شد. مبنی بر این که اگر شوهر بعدی پس از مقاربت او را طلاق دهد نکاح او با شوهر اولش گناه محسوب نمی‌شود([6]).

 

اسباب نزول آیة 231: (وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَلَا تُمْسِكُوهُنَّ ضِرَارًا لِتَعْتَدُوا وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَلَا تَتَّخِذُوا آيَاتِ اللَّهِ هُزُوًا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَمَا أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنَ الْكِتَابِ وَالْحِكْمَةِ يَعِظُكُمْ بِهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ) ([7]).

1- ابن جریر از طریق عوفی از ابن عباس (رضی الله عنهما)روایت کرده است: در آن دوران گهگاه مردی زن خود را طلاق می‌داد و قبل از انقضای عده به غرض متضررساختن زن و جلوگیری از ازدواجش با شوهر دیگر به او رجوع می‌کرد و باز طلاقش می‌داد. بنابراین، خدای بزرگ این آیه را نازل کرد([8]).

2- و از سدی روایت کرده است: مردی از انصار به نام ثابت بن یسار زن خود را طلاق داد. دو یا سه روز قبل از انقضای عده به او رجوع کرد و بازهم جهت متضررساختن زن او را طلاق داد. بنابراین، آیة (وَلَا تُمْسِكُوهُنَّ ضِرَارًا لِتَعْتَدُوا) نازل شد([9]).

3- ابن ابوعمر در «مسند» خود و ابن مردویه از ابودرداء (رضی الله عنه) روایت کرده اند: مردی زن خود را طلاق می‌داد و می‌گفت: شوخی کردم و بردة خود را آزاد می‌کرد و می‌گفت: شوخی و مزاح کردم. پس خدا (وَلَا تَتَّخِذُوا آيَاتِ اللَّهِ هُزُوًا) را نازل کرد.

4- ابن منذر از عباده بن صامت به همین معنی روایت کرده است([10]).

5- و ابن مردویه از ابن عباس به همین معنی روایت کرده است([11]).

6- و ابن جریر از مرسل حسن به همین معنی این روایت را نقل کرده است([12]).

 

اسباب نزول آیة 232: (وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا تَعْضُلُوهُنَّ أَنْ يَنْكِحْنَ أَزْوَاجَهُنَّ إِذَا تَرَاضَوْا بَيْنَهُمْ بِالْمَعْرُوفِ ذَلِكَ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كَانَ مِنْكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكُمْ أَزْكَى لَكُمْ وَأَطْهَرُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ) ([13]).

1- بخاری، ابوداود، ترمذی و برخی دیگر از مَعقِل بن یَسار (رضی الله عنه) روایت کرده اند: او خواهر خود را به یکی از مسلمانان تزویج کرد و این زن مدتی با شوهرش زندگی می‌کردند. پس شوهرش او را طلاق داد و تا انقضای عده رجوع نکرد، اما باز به یکدیگر تمایل پیدا کردند. سپس آن مرد با جمعی نزد معقل آمد و همسر سابقش را خواستگاری کرد، معقل در جوابش گفت: ای ناکس نادان گرامیت داشتم و خواهر خود را به عقد تو درآوردم، اما تو او را طلاق دادی، به خدا سوگند! او دیگر هیچ وقت نزد تو برنمی‌گردد. خدای عزوجل نیازمندی این دو را به یکدیگر به علم قدیم خود دانست و آیة (وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا تَعْضُلُوهُنَّ أَنْ يَنْكِحْنَ أَزْوَاجَهُنَّ إِذَا تَرَاضَوْا بَيْنَهُمْ بِالْمَعْرُوفِ ذَلِكَ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كَانَ مِنْكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكُمْ أَزْكَى لَكُمْ وَأَطْهَرُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ) را نازل فرمود. چون معقل این آیه را شنید گفت: پروردگار خویش را فرمانبردارم و از دستورات او اطاعت می‌کنم. سپس آن مرد را دعوت کرد و گفت: اینک خواهرم را دوباره به عقد تو درمی‌آورم([14]).

2- این حدیث را ابن مردویه از طرق زیاد روایت کرده است:

3- و از سدی روایت کرده است: دختر عموی جابر بن عبدالله انصاری (رضی الله عنه) را شوهرش یک طلاق داد و پس از سپری‌شدن عده خواست به او رجوع کند. جابر نپذیرفت و گفت: دختر عمویم را طلاق دادی، حالا می‌خواهی دوباره با او ازدواج کنی، زن شوهر خود را دوست داشت و به ازدواج مجدد او مایل بود. پس این آیه نازل گردید([15]).

روایت اول صحیح‌تر و قوی است.

 

اسباب نزول آیة 238: (حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَى وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ) ([16]).

1- احمد، بخاری در «تاریخ» خود، ابوداود، بیهقی و ابن جریر از زید بن ثابت (رضی الله عنه) روایت کرده اند: سرور کائنات نماز پیشین را در گرمای شدید بعد از زوال می‌خواند، ادای این نماز سروقتش برای اصحاب، از دیگر نمازها مشکل‌تر بود. بنابراین (حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَى) نازل گردید([17]).

2- احمد، نسائی و ابن جریر از زید بن ثابت (رضی الله عنه) روایت کرده اند: سرور کائنات نماز ظهر را در گرمای شدید نیمروز می‌خواند. مردم هنگام ظهر می‌خوابیدند و یا مشغول معامله و تجارت خویش بودند. بنابراین، یک صف و یا دو صف نمازگزار بیشتر در کنار پیامبر نبود، پس خدا (حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَى) را نازل کرد([18]).

3- ائمة ششگانه([19]) و غیر آن‌ها از زید بن ارقم (رضی الله عنه) روایت کرده اند: ما در زمان رسول الله (صلی الله علیه وسلم) حین ادای نماز سخن می‌گفتیم، هرکدام از ما با دوست خود که در کنارش به نماز ایستاده بود حرف می‌زد. تا (وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ)  نازل شد که ما را به سکوت و خاموشی دستور داد و از سخن‌گفتن در هنگام ادای نماز نهی کرد([20]).

4- ابن جریر از مجاهد روایت کرده است: در اوایل مردم هنگام ادای نماز سخن می‌گفتند و هرکدام کارهایی را از دیگری می‌خواست تا برایشان انجام دهد. پس خدای عزوجل (وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ) را نازل کرد([21]).

 

اسباب نزول آیة 240: (وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجًا وَصِيَّةً لِأَزْوَاجِهِمْ مَتَاعًا إِلَى الْحَوْلِ غَيْرَ إِخْرَاجٍ فَإِنْ خَرَجْنَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِي مَا فَعَلْنَ فِي أَنْفُسِهِنَّ مِنْ مَعْرُوفٍ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ) ([22]).

1- اسحاق بن راهویه در «تفسیر» خود از مقاتل بن حیان روایت کرده است: شخصی از اهل طائف به مدینه آمد، پدر، مادر، همسر و فرزندانش یکجا با او زندگی می‌کردند، پس از مدتی او در مدینه فوت کرد، خبر مرگ او را به رسول الله رساندند، پیامبر (صلی الله علیه وسلم) از دارایی او به پدر، مادر و فرزندانش به وجه معروف سهم داد، اما به زنش هیچ نداد، جز این که به دیگر ورثه دستور داد از میراث شوهرش تا مدت یک سال به او نفقه بدهند. در این باره آیة (وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجًا ... ) نازل شد([23]).

اسباب نزول آیة 241: (وَلِلْمُطَلَّقَاتِ مَتَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ).

1- ابن جریر از ابن زید روایت کرده است: هنگامی که (وَمَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَعَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتَاعًا بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِينَ) (بقره: 236) «و آنان را به بهره‏اى شايسته بهره‏مند سازيد. بر توانگر به اندازه توانش و بر تنگدست به اندازه توانش [حكم شده است. كه چنين كار نيكى‏] بر نيكوكاران لازم است» نازل شد، مردی گفت: من اگر خواستم نیکی کنم این کار را انجام می‌دهم و اگر ارادة احسان و دستگیری نداشتم نمی‌کنم. پس آیة (وَلِلْمُطَلَّقَاتِ مَتَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ) نازل شد([24]).

اسباب نزول ایة 245: ) مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً وَاللَّهُ يَقْبِضُ وَيَبْسُطُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ( ([25]).

1- ابن حبان در صحیح خود، ابن ابوحاتم و ابن مردویه از ابن عمر ب روایت کرده اند: چون آیة (مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ ...) (بقره: 261) نازل شد، پیغمبر گفت: پروردگارا، اجر و ثواب امت مرا از این هم بیشتر کن. آنگاه ) مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً ( نازل شد.

اسباب نزول آیة 256: (لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ) ([26]).

1- ابوداود، نسائی و ابن حبان از ابن عباس (رضی الله عنهما)روایت کرده اند: عادت برخی از زنان انصار چنین بود که هرگاه زنی فرزندش زنده نمی‌ماند، نذر می‌کرد اگر فرزندی از او زنده بماند، آن فرزند را به دین یهود درآورد. آنگاه که بنی نضیر جلای وطن شدند در بین آن‌ها تعدادی از فرزندان انصار نیز وجود داشت. انصار گفتند: ما اجازه نمی‌دهیم فرزندان‌مان با آن‌ها بروند [رسول خدا گفت: فرزندان خود را اختیار بدهید، اگر با شما ماندند از شما هستند و اگر آن‌ها را انتخاب می‌کردند بگذارید با آن‌ها بروند]([27]) پس خدای مهربان (لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ ) را نازل کرد([28]).

2- ابن جریر از طریق سعید یا عکرمه از ابن عباس (رضی الله عنهما)روایت کرده است: مردی از انصار به نام حصین از طائفة بنی سالم بن عوف، مسلمان بود و دو پسر نصرانی داشت. به پیامبر گرامی گفت: آیا پسران خویش را مجبور کنم که اسلام بیاورند یا نه زیرا آن‌ها هیچ دینی را به جز نصرانیت نمی‌پذیرند. پس (لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ ) نازل شد([29]).

اسباب نزول آیة 257: (اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ) ([30]).

1- ابن جریر از عبده بن ابولبابه روایت کرده است: تعدادی از پیروان عیسی u بعد از بعثت به پیامبر خاتم (صلی الله علیه وسلم) ایمان آوردند. آیة (اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ) در مورد آن‌ها نازل شد([31]).

2- و از مجاهد روایت کرده است: قومی به عیسی u ایمان آورده و گروهی بر او کفر ورزیده بودند، هنگامی که محمد (صلی الله علیه وسلم) مبعوث شد، آن گروه که دین عیسی را نپذیرفته بودند به اسلام گرویدند و قومی که به عیسی ایمان آورده بودند، از پذیرش اسلام سرباز زدند. پروردگار این آیه را نازل کرد.

 

اسباب نزول آیة 267: (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا كَسَبْتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَلَا تَيَمَّمُوا الْخَبِيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَلَسْتُمْ بِآخِذِيهِ إِلَّا أَنْ تُغْمِضُوا فِيهِ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ)[32].

1- حاکم، ترمذی، ابن ماجه و دیگران از بَرَاء بن عازب (رضی الله عنه) روایت کرده اند: ما صاحب باغ‌های خرما بودیم و هرکس به اندازة وسعش از حاصل درختان خرمای خود کم و بیش می‌آورد. در این میان اشخاصی که به کار خیر رغبت نداشتند از باغ خود خوشه‌های شکسته، هسته نابسته، پژمرده، شاریده، بد و تباه را می‌آوردند و در مسجد نبوی آویزان می‌کردند. پس خدا آیة (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا كَسَبْتُمْ...) را نازل کرد([33]).

2- ابوداود، نسائی و حاکم از سهل بن حنیف (رضی الله عنه) روایت کرده اند: برخی از مردم همیشه خرابترین میوه‌های خود را صدقه می‌دادند. پس (وَلَا تَيَمَّمُوا الْخَبِيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ )نازل شد([34]).

3- حاکم از جابر (رضی الله عنه) روایت کرده است: پیامبر خدا (صلی الله علیه وسلم) برای فطریه دستور داد که یک صاع خرما [معادل سه کیلو گرام]([35]) به مستمندان داده شود. شخصی خرمای خراب شده و فاسد آورد. بنابراین آیة (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا كَسَبْتُمْ...)  نازل شد.

4- ابن ابوحاتم از ابن عباس (رضی الله عنهما)روایت کرده است: برخی از اصحاب طعام ارزان را می‌خریدند، و آن را صدقه می‌دادند. پس خدای بزرگ این آیه را فرستاد.

IslamQT.Com 

 اسلام-قرآن و تفسیر

============

برگرفته شده از کتاب: لباب النقول فی أسباب النزول، تألیف: جلال الدین السیوطی، ترجمۀ: عبدالکریم ارشد

 



[1]- ترجمه: «و زنان طلاق داده شده بايد خودشان را تا سه حيض [يا پاكى‏] چشم به راه دارند و اگر به خدا و روز بازپسين ايمان دارند، نهان داشتن آنچه خداوند در رحمهايشان آفريده است، براى آنها روا نيست. شوهرانشان- اگر خواهان آشتى هستند- در اين [مدت‏] به بازگرداندنشان [به نكاح خود] سزاوارترند و زنان از همچون حقى كه [شوهران‏] به طور شايسته بر آنان دارند، بر خور دارند و مردان بر آنان [به مرتبتى‏] برترى دارند و خداوند پيروزمند فرزانه است».

[2]- کلبی و مقاتل روایت کرده اند، هردوی متروک و متهم به دروغگویی هستند پس خبر ناچیز است.

[3]- ترجمه: «طلاق [رجعى‏] دو بار است پس [از آن بايد زن را] به شايستگى نگاه داشتن يا به نيكى رها كردن. و برايتان روا نيست كه از آنچه به آنان داده‏ايد چيزى را [باز پس‏] بگيريد مگر آنكه [همسران‏] بترسند كه نمى‏توانند احكام خدا را بر پا دارند. پس [اى مسلمانان‏] اگر بيم آن داشتيد كه حدود الهى را بر پا ندارند، در آنچه زن عوض خويش [به شوهر] دهد، بر آن دو گناهى نيست. اين حدود [مقرّر شده‏] الهى است، پس از آنها تجاوز مكنيد، و هر كس از حدود خدا تجاوز كند، اينانند كه ستمكارند».

[4]- مالک 2 / 588 و طبری از عروه به قسم مرسل روایت کرده اند و ترمذی 1192 به شکل موصول، حاکم 2 / 279 و 280، واحدی 152، بیهقی 7 / 333 از عایشه روایت کرده اند. حاکم این حدیث را صحیح گفته و ذهبی این را ضعیف شمرده است، زیرا گفته: چندتا یعقوب بن حمید است.

[5]- ترجمه: «پس اگر [شوهر] او را [براى سومين بار] طلاق داد، پس از آن براى او (شوهر) حلال نمى‏شود، تا آنكه با همسرى جز او ازدواج كند. آن گاه اگر [آن شوهر] او را طلاق داد، اگر بدانند كه مى‏توانند احكام خدا را بر پا دارند، گناهى بر هر دوى آنان نيست كه [با ازدواج به همديگر] بازگردند. اين حدود خداست كه آنها را براى مردم دانا روشن مى‏سازد».

[6]- مرسل و ضعیف است. تنها سبب نزول بودن این قضیه اشتباه است اما خبر صحیح و ثابت است که او را بخاری 2639، مسلم 1322 و دیگران از عایشه روایت کرده اند «فتح القدیر» 390 شماره‌گذاری محقق.

[7]- ترجمه: «و چون زنان را طلاق داديد، و به سر آمد خود برسند، آن گاه آنها را به شايستگى نگاه داريد يا به نيكى رها سازيد و آنان را براى زيان رساندن [به آنان‏] نگاه مداريد تا ستم كنيد و هر كس چنين كند، به راستى بر خود ستم روا داشته است. و آيات خدا را به ريشخند مگيريد و نعمت خدا را بر خويش و آنچه را كه از كتاب و حكمت بر شما نازل كرده است كه شما را به آن پند مى‏دهد، ياد كنيد و از خداوند پروا داريد و بدانيد كه خدا به همه چيز داناست».

[8]- طبری 4917 به سندی که در آن مجاهیل است از عطیة عوفی روایت کرده و عطیه نیز ضعیف است.

[9]- طبری 4923 به قسم مرسل از سدی روایت کرده که ضعیف است.

[10]- فتح القدیر 394 به تخریج محقق.

[11]- به قبلی نگاه کن.

[12]- طبری 4926 روایت کرده است. این روایات به مجموع قوی هستند. والله اعلم.

[13]- ترجمه: «و چون زنان را طلاق داديد و به سر آمد خويش برسند، وقتى كه در بين خويش به شايستگى تراضى كنند، آنان را از آنكه با همسران خويش ازدواج كنند، باز مداريد. اين [حكمى است‏] كه هر كس از شما كه به خدا و روز قيامت ايمان دارد، به آن پند داده مى‏شود. اين براى شما پاكتر و پاكيزه‏تر است. و خدا مى‏داند و شما نمى‏دانيد».

[14]- صحیح است، بخاری 4529 و 5130، ابوداود 2078، ترمذی 1981، نسائی در «تفسیر» 61 و 62، طیالسی 930، دار قطنی 3 / 222، طبری 4930 4934، بیهقی 7 / 138، واحدی در «اسباب نزول» 153 و 154، بغوی در «تفسیر» 268 به شماره‌گذاری محقق، و در «شرح السنة» 2256 از چندین طریق از حسن، از معقل بن یسار روایت کرده اند. و حسن در بعض روایات به تحدیب بیان کرده به این ترتیب عدم صحت سخن جصاص آشکار می‌شود که در «احکام» 2 / 103 گفته بودکه حدیث حسن مرسل است. أحکام القرآن 259 به تخریج محقق.

[15]- ضعیف است، طبری 4942 و واحدی در «اسباب نزول» 156 روایت کرده اند، و این قول را ابن کثیر در تفسیر خود ذکر کرده و گفته است: حدیث معقل صحیح است. به «زاد المسیر» 120 به تخریج محقق نگاه کنید.

[16]- ترجمه: «بر [گزاردن‏] نمازها و [بويژه‏] نماز ميانه (عصر) پايبند باشيد و براى خداوند فروتنانه [به عبادت‏] بايستيد».

[17]- ابوداود 411، احمد 2 / 183، بخاری در «التاریخ الکبیر» 3 / 434، طبری 5462 و بغوی در «تفسیر» 275 با اسناد حسن روایت کرده اند، راوی‌های وی ثقه اند، اما متن شاذ است، زیرا احادیثی که در این خصوص آمده و این را نماز عصر می‌داند صحیح‌تر است. به ابن کثیر 119 به تخریج محقق نگاه کنید.

[18]- احمد 5 / 206، طبری 5463 به اسناد ضعیف روایت کرده اند به سبب انقطاع بین زبرقان و زید بن ثابت.

[19]- بخاری، مسلم، ترمذی، ابوداود، نسائی و ابن ماجه.

[20]- صحیح است، بخاری 4534، مسلم 539، ابوداود 949، ترمذی 2986 و 5524، نسائی 3 / 18، ابن خزیمه 856، ابن حبان 2245 و 2246 و 2250، طبری 5527، طبرانی 5063 و 5064، بیهقی 2 / 248 از حدیث زید بن ارقم روایت کرده اند. به «زاد المسیر» 126 به تخریج محقق نگاه کنید.

[21]- طبری 5537 از ابراهیم نخعی و از مجاهد روایت کرده این حدیث دارای شواهد مرسل و موصول است.

[22]- ترجمه: «و كسانى از شما كه وفات می‌کنند و زنانى برجاى مى‏گذارند، بايد براى همسرانشان وصيت كنند، آنكه تا يك سال به آنان بدون بيرون كردن [از خانه‏] بهره دهند. پس اگر [آن زنان خود] بيرون روند در كار نيكى كه [آنان‏] در حق خودشان انجام دهند، بر شما گناهى نيست و خداوند پيروزمند فرزانه است».

[23]- ضعیف منکر است. مرسل است و مقاتل صاحب مناکر است و این که تنها مقاتل این را روایت کرده دلیل وهن آن است.

[24]- جداً ضعیف است. طبری 5598 از عبدالرحمن بن زید روایت کرده این معضل و ابن زید ضعیف است.

[25]- ترجمه: «كيست كه در راه خدا قرض الحسنه دهد تا آن را [به مراتبى‏] بسيار برايش دو چندان سازد. و خداوند است كه تنگى و گشايش [در معيشت مردم‏] پديد مى‏آورد و به سوى او باز گردانده مى‏شويد».

[26]- ترجمه: «در [كار] دين اجبارى [روا] نيست، به راستى راهيابى از گمراهى آشكار شده است. پس هر كس كه به طاغوت كفر ورزد و به خدا ايمان آورد، [بداند] كه به دستاويزى [بس‏] محكم چنگ زده است [كه‏] آن گسستنى ندارد. و خداوند شنواى داناست».

[27]- عون المعبود شرح «سنن» ابوداود، شرح همین حدیث.

[28]- حسن است، طبری 5819، بیهقی 9 / 186 از ابوعوانه از بشر از سعید بن جبیر به قسم مرسل روایت کرده اند. ابوداود 2682، نسائی در «الکبری» 11048، ابن حبان 140، طبری 5813، نحاس در «ناسخ و منسوخ» ص 82، واحدی در «اسباب نزول» 158 و 159، بیهقی 9 / 186 از چند طریق از شعبه از ابوبشر از سعید بن جبیر از ابن عباس روایت کرده اند. راوی‌های این اسناد راویی صحیح هستند. اما ابوعوانه قسم مرسل روایت کرده است، چنانچه گذشت پس حدیث حسن است انشاء الله به «زاد المسیر» 137 به تخریج محقق نگاه کنید.

[29]- ضعیف است، طبری 5818 از ابن اسحاق از محمد بن ابومحمد به اسناد ضعیف روایت کرده است ما قبل آن صحیح‌تر است.

[30]- ترجمه: «خداوند كار ساز مؤمنان است، آنان را از تاريكيها به سوى نور بيرون مى‏آورد و كسانى كه كفر ورزيده‏اند، كار سازانشان طاغوت‏اند كه آنان را از نور به سوى تاريكيها به در مى‏برند. اينان دوزخى‏اند. آنان در آنجا جاودانه خواهند بود».

[31]- طبری 5861 روایت کرده و این مرسل است.

[32] - ترجمه: «اى مؤمنان، از پاكيزه‏هاى دستاوردتان و از [پاكيزه‏هاى‏] آنچه برايتان از زمين بر آورده‏ايم، انفاق كنيد و آهنگ ناپاك مكنيد [كه‏] از آن ببخشيد، [چگونه چنين كارى رواست‏] حال آنكه خود آن را نمى‏ستانيد مگر آنكه در آن چشم پوشى كنيد و بدانيد كه خداوند بى نياز ستوده است».

[33]- جید است، ابن ماجه 1822، حاکم 2 / 285، طبری 6138 و 6139 و واحدی 172 از اسباط از سدی از عدی بن ثابت روایت کرده اند. حاکم به شرط مسلم صحیح گفته و ذهبی هم موافق است، لیکن اسباط بن نضر ضعیف و حدیث آن به درجة صحیح نمی‌رسد سدی هم مانند آن است. ترمذی 2987 و بیهقی 4 / 136 از سدی از ابومالک از براء روایت کرده اند، ترمذی می‌گوید: این حدیث حسن صحیح غریب است. «زاد المسی» 139 به تخریج محقق.

[34]- ابوداود 1607، دارقطنی 2 / 130، حاکم 1 / 402 و 2 / 284 و 285، طبری 6142 از چند وجه روایت کرده اند. حاکم این را به شرط بخاری و مسلم صحیح می‌شمارد و ذهبی هم با آن موافق است، حسن است. به «فتح القدیر» 457 به تخریج محقق نگاه کنید.

[35]- فرهنگ دهخدا.