تاریخ چاپ :

2024 Nov 21

IslamQT.Com 

لینک مشاهده :  

عـنوان    :       

تسلط بر زبان عربي و تأثير آن در تفسير قرآن

تسلط بر زبان عربي و تأثير آن در تفسير قرآن

قرآن مجيد به زبان عربي است، و براي استفاده از آن راهي جز يادگيري زبان عربي وجود ندارد؛ البته اين نکته را نبايد فراموش کرد که زبان عربي قرآن مجيد از چنان معيار بالاي برخوردار است که جمع بزرگي از علماي اسلام فصاحت و بلاغت قرآن را اعجاز اصلي آن دانسته اند؛ بنابراين، براي درک معناي الفاظ قرآن مجيد و حل جملات و عبارت آن نبايد بر معلومات سطحي اکتفا و اعتماد نمود، بلکه بايد در نظر گرفتن لغت عرب و عاليترين شيوههاي بلاغي مورد توجه قرار گيرد تا بتوان از مفاهيم قرآن به نحو احسن استفاده کرد و در اين رابطه تذکرات ذيل قابل توجه اند:

1- علما براي تشريح الفاظ قرآن مجيد دو روش انتخاب نموده اند:

بعضي از آنها تمام الفاظ قرآن را جمع آوري کرده و شرح داده اند و آن را به نام مفردات القرآن نامگذاري کرده اند، مثلاً مفردات القرآن امام راغب اصفهاني.

و جمعي ديگر تنها بر حل لغات مشکل قرآن اکتفا کرده اند و آن را به غريب القرآن مسمّي نموده اند.

و در اين فن علماي نحو و کتابهاي زيادي نوشته اند ولي در اين مورد ابن دريد (م 321 هـ) و شاگردانش عزيزي از ديگران بيشتر کوشش و تحقيق نموده اند، چنانکه استاد و شاگرد 15 سال را صرف جمع آوري و تدوين غريب القرآن کردهاند.

2- در قرآن مجيد يک لفظ در مواضع متعددي بکار رفته و معاني مختلفي دارد که علماي بلاغت آن را مشترک مينامند ولي در مباحث علوم قرآني بر آنها "نظاير" اطلاق ميشود و بسا الفاظ چنين هستند که در موقعيتهاي مختلفي بکار ميروند اما در هر مرحله يک معني از آنها استنباط ميشود که کارشناسان علوم قرآني آن را جمله "وجوه" ميگويند.

دانستن وجوه و نظاير براي درک معاني قرآن بسيار مهم و ضروري است تا در فهم معاني قرآن اشتباهي پيش نيايد.

و بنابراين، علماي اسلامي در توضيح و تحقيق وجوه و نظاير قرآن کتابهاي مستقل نوشته اند و رساله "معترک القرآن في مشترک القرآن" حافظ جلال الدين سيوطي در همين فن است.

3- براي ارتباط اجزاي کلام و نسبت آن با جمله در زبان عربي اِعراب بکار رفته است، و به وسيله آن در زبان عربي فاعل، مفعول، مضاف، مضاف اليه، حال، تميز و غيره تشخيص داده ميشوند.

پس واضح است که براي فهم معني قرآن دانستن اِعراب بسيار مهم و ضروري است.

4- علما با در نظر داشتن اين نياز مبرم دربارۀ اِعراب قرآن کتابهاي بيشماري نوشته اند که اعراب هر سوره را به ترتيب به طور کامل تحقيق کرده اند.

5- لفظ اگر در معنايي که براي آن وضع شده بکار رود حقيقت ناميده ميشود و اگر بنابر مناسبتي به غيرمعناي که بر آن وضع شده بکار رود و از اراده معناي اصلي جلوگيري شود "مجاز" گفته ميشود.

در قرآن مجيد مجازهاي متعددي بکار رفته که دانستن آنها براي مفسر ضروري است.

علماي اسلامي در اين فن کتابهاي مستقلي بنام مجاز القرآن نوشته اند بهترين کتابي که در اين فن وجود دارد کتاب، "الإشارة إلى الإيجاز في بعض أنواع المجاز" تأليف سلطان العلماء عزالدين بن عبدالسلام (م 606 هـ) ميباشد که آيات قرآني را با نقد کامل مورد بررسي قرار داده است[1].

6- بسياري از معاني و مفاهيم به ظاهر قابل درک نيستند و نياز به توضيح و تشريح مفصلي دارند ولي ساده ترين راه فهم اين مفاهيم تشبيه است که بين مفاهيم و معاني معلوم مشابهتي برقرار شود تا مخاطب از وجه اشتراکشان در يک يا چند صفت به هدف مورد نظر که همان درک معاني و مفاهيم مبهم است برسد که اين را تشبيه ميگويند و در برخي آيات قرآن مجيد نيز تشبيه بکار رفته است.

بحث تشبيهات در تمام کتابهاي فن بيان و فن معاني القرآن، اعجاز القرآن و مجاز القرآن به صورت کامل آورده شده است.

7- در قرآن مجيد مادۀ يک کلمه در ابواب مختلفي بکار ميرود و هر صورت آن معني خاصي دارد.

و در اين مورد بر اساس قاعده کلي ميتوان گفت، که بسا مدّ و تکرار الفاظ، شدت و قوت آن در معنا اهميت بسزايي دارد.

چنانکه نويسنده کتاب طراز ميگويد: قوت و قدرت معنا بنابر قوت و قدرت الفاظ است و آن هم به تغييرات و تصرفات صيغه هاي مختلف برميگردد و اگر نه در ازدياد و کم شدن الفاظ هيچ فايدهاي وجود ندارد.

بنابراين، جهت قوت معنا ازدياد الفاظ ضروري است .

جهت بيان مقصود چند مثال آورده شده است، مثلاً: بين کلمة: "علاَّم الغيوب" و "عالم الغيب" بسيار فرق وجود دارد چون علام به معني بسيار دانا و عالم به معناي داناست، همچنين قدرت معنايي که در: { يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ } (بقره / 222) وجود دارد تابئين و طاهرين يافته نميشود؛ زيرا تواب براي کسي که همه توبه ميکند بکار ميرود و تائب فقط به توبه کننده اطلاق ميشود .

1- در آيه: { فَمَا اسْطَاعُوا أَنْ يَظْهَرُوهُ وَمَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْبًا } . (کهف: 97) "پس [يأجوج و مأجوج ] نتوانستند كه بر آن [سدّ] چيره گردند و [نيز] نتوانستند سوراخى در آن پديد آورند".

بنابر ازدياد الفاظ در معني تغييراتي واقع شده است زيرا فقط "ت" از حروف شدت است و از آن معلوم ميگردد که براي امر بسيار مهم و کار دشوار کلمه "اِستطاع" بکار برده ميشود و براي کار سهل و آسان "اسطاع".

زيرا { فَمَا اسْطَاعُوا أَنْ يَظْهَرُوهُ } يعني: بنابر ضعف و ناتوانيشان بر او غالب شدند و { وَمَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْبًا } چون خيلي سخت و سفت بود نتوانستند آن را سوراخ کنند .

2- در آيه مبارکه: { عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ كُنْتُمْ تَخْتَانُونَ أَنْفُسَكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ وَعَفَا عَنْكُمْ } (بقره: 187) آوردن کلمه "تختاتون" از باب افتعال بجا و پرمعناست؛ زيرا از ظاهر آيه چنين معلوم ميشود که اصحاب - رضي الله عنهم - مرتکب خيانت شده اند، و برخي از فرقه هاي ضاله و گمراه به استناد از آيه اصحاب پيامبر - صلى الله عليه وسلم - را مورد طعن و تشنيع قرار ميدهند ولي اگر لغت مورد بررسي قرار دهيم، به اعجاز قرآن اعتراف ميکنيم؛ زيرا "اختيان" ارادة خيانت را ميگويند.

يعني، تصور و خيال خيانت اختيان گفته ميشود، و کلمهاي که به معناي خيانت کردن بکار ميرود تخونون است نه تختاتون، و تصور و خيال خيانت سخن بسيار بدي نيست.

زيرا، خداوند متعال فرموده است:

{ إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ } .

"بيگمان نفس به کارهاي بد امر ميکند"  .

خلاصه اينکه قصد فعل با صدور فعل يکي نيست، و اشارۀ قرآن مجيد به سوي قصد و اراده عمل است نه صدور و انجام آن. بنابر اين، آيه در باب مناقب صحابه کرام - رضي الله عنهم - آورده ميشود که با وجود اراده و قصد، خيانت عملي از آنان انجام نگرفت.

3- خداوند متعال لطف و کرم خويش را چنين اظهار ميفرمايد که: { لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ }  يعني: در مقابل کارهاي خير به او پاداش نيکو و ثواب ميرسد و هرگاه عمداً مرتکب گناهي شود سزا داده ميشود.

بنابراين، با ازدياد "ت" در کلمه کسب اين فاصله بسيار بزرگ ايجاد شد در حالي که هر دو کلمه از يک ماده هستند ليکن چون اکتسبت از باب افتعال آمده در آن قصد و اراده ضروري است .

4- در قرآن نسبت به حضرت زکريا - عليه السلام - آمده است:

{ وَسَيِّدًا وَحَصُورًا وَنَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ } (آل عمران: 39) (1) و کلمه "الحصر" يعني از چيزي منع شده، و حصور از آن مشتق شده است، ولي صيغه مبالغه است. بنابراين، معناي آن با حصر کاملاً متفاوت است، چنانکه علامه خفاجي ميفرمايد: "حصور" صيغه مبالغه است، و مبالغه فقط در افعال اختياري يافته ميشود پس حصور يعني با وجود قدرت و توانايي خود را باز داشتن، و از اين معلوم ميشود که حضرت زکريا - عليه السلام - مجبوراً محصور و ممنوع نبود بلکه با اختيار خويش از آنچه مراد دلش بود خود را باز داشت.

5- در سوره مبارکه قدر آمده است که:

{ تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ } ... (قدر / 4)

"در اين شب ملائکه نازل ميشود".

و تنزّل از باب تفعّل است و خاصيت آن تدريج است يعني کامل گشتن چيزي اندک اندک.

نويسندة فتوحات الهيه ميفرمايد: از ظاهر آيه معلوم ميشود که در اين شب تمامي فرشتگان به دنيا ميآيند و روشن است که نسبت به نزول فرشتگان در اين شب هيچ ترديدي وجود ندارد ولي با استفاده از کلمه تنزل نوعين و چگونگي نزول فرشتگان را مشخص نموده است که آنها يک، يک و تنها نازل نشده بلکه گروه، گروه مانند حجاجي که به کعبه روي ميآورند نازل ميشوند.

6- خداوند متعال دربارة منافقان ميفرمايد:

{ وَجَاءَ الْمُعَذِّرُونَ مِنَ الْأَعْرَابِ } (توبه: 97) و نفرمود: "ومعتذّرون" دو کلمه خيلي با هم فرق دارند.

زيرا، معذّر براي شخصي بکار برده ميشود که معذور نباشد و خودش را به ناحق معذور بداند ولي کلمه متعذر براي کسي که عذر موجه و غير موجهي دارد استفاده ميشود و قرآن مجيد از کلمه معذرون استفاده کرد و اين امر را ثابت کرد که منافقين در حقيقت معذور نيستند .

7- { وَعَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ } مباحث تفسيري علما پيش روي ماست، ولي اگر درآمدن کلمه { يُطِيقُونَهُ } از باب افعال توجه شود بحث خيلي آسان ميشود.

يکي از خاصيتهاي باب افعال سلب مأخذ است پس معناي { يُطِيقُونَهُ } يعني لايطيقونه و بر مفهوم آيه چگونه اشکالي وارد نميشود يعني: "کساني که توانايي روزه گرفتن را ندارند فديه بدهند".

نويسنده لسان العرب ميفرمايد: طوق و أطاقه يعني با وجود تحمل مشقات توانايي داشتن، پس مفهوم آيه چنين مي شود که: "آناني که با وجود تحمل مشقات و سختيها توانايي روزه را دارند به جاي روزه فديه بدهند".

در شرح سنن ابي داود ذيل تفسير آيه مذکور تأييد اين مطلب شده است که اشخاصي که با تحمل مشکلات و مشقتها توانايي روزه گرفتن را دارند ميتوانند روزه نگيرند و به جاي آن فديه بدهند.

 

IslamQT.Com 

 اسلام-قرآن و تفسیر

============

برگرفته شده از کتاب: راهنمای علم تفسیر

تألیف : مولانا محمد اویس نگرامی (رحمه‌الله)

مترجم : عبدالرحیم هاشم ‌زهی

 



[1] -  اثر صلات بر معناي آن از آيه { وَإِذْ فَرَقْنَا بِكُمُ الْبَحْرَ } (بقره / 50) "آنگاه که ما دريا را برايتان شکافتيم" معلوم ميشود چنانچه ظاهراً اعتراض ميشود که قرآن مجيد به بني اسرائيل زمان پيامبر - صلى الله عليه وسلم - چنين خطاب ميکند حال آنکه اين واقعه به اسلاف و گذشتگان آنها وابسته است، در پاسخ اين اشکال جوابهاي متعددي گفته شده است، ولي مناسبترين پاسخ را صاحب تفسير روح المعاني داده است که اگر صله لکم بود آنگاه اعتراض مورد نظر درست بود ولي صله "ب" يعني بکم است، و هدف از آن يعني براي اسلاف شما دريا را شکافتيم پس با تغيير صله هيچگونه اشکالي وارد نيست. (روح المعاني، 1-212).