تاریخ چاپ :

2024 Mar 29

IslamQT.Com 

لینک مشاهده :  

عـنوان    :       

داستان شتر حضرت صالح و قومش از دیدگاه قرآن (1)

داستان شتر حضرت صالح و قومش از دیدگاه قرآن (1)

ارتش اسلام در نزدیکی کوهها در منطقه ای باستانی که خرابه ها و کانال های آب در آن وجود داشت اردو زده بودند. بعضی از لشکریان از همدیگر درباره ی این آثار باستانی سوال می کردند ، می گفتند این آثار مربوط به قبیله ی ثمود است، که  زمانی در اینجا ساکن بوده اند.

داستان این قوم در چندین جای از سوره های اعراف ،هود، حجر، النمل، سجده، ابراهیم، اسراء، قمر، برائت(توبه) ، فرقان، ص، ق، النجم، فجر و الشعراء، آمده است.

در سال نهم هجری لشکر اسلام به فرماندهی جناب رسول الله صلی الله علیه وسلم به طرف منطقه ی تبوک به حرکت خود ادامه می داد، تا با سپاه رومیان که در شمال شبه جزیره ی عربستان موضع گرفته بودند، روبرو شود.

سفر بسیار سخت و سربازان اسلام خسته و تشنه بودند، به همین دلیل سرورمان رسول الله صلی الله علیه وسلم دستور توقف در سرزمین وادی القری از منطقه ی تبوک را صادر فرمودند.

رسول خدا صلی الله علیه وسلم مسلمانان را از نوشیدن آب آن آبراهه ها نهی فرمودند و آنان را به سوی چشمه ای در نزدیکی کوهها راهنمایی کرده ، فرمودند این همان چشمه ای است که  شتر صالح علیه السلام از آن آب می نوشیده است.

سرورمان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به سربازانش دستور داد از وارد شدن به این اثار باستانی دوری کنند مگر برای عبرت گرفتن از سرنوشت این قوم که دچار دوری از رحمت خداوند شده و بعد از مدتی به آثار باستانی تبدیل گشته اند.

قبیله ی ثمود چه کسانی  هستند ؟  و  داستان شتر سیدنا صالح علیه السلام چگونه بوده است؟ 

در زمانهای گذشته، قبیله ی مشهوری به نام ثمود وجود داشته که به نام جدّ خود ثمود برادر جدّیس نامگذاری گردیده که هردوی آنها (ثمود و جدّیس) پسران عاثر بن ارم بن سام بن نوح علیه السلام بوده اند.

این قوم از عرب عاربه ، در وادی حجر بین حجاز و تبوک ساکن بوده اند که رسول الله صلی الله علیه وسلم در هنگام تشریف بردن به تبوک به همراه برخی از مسلمانان از سرزمین آنان گذر فرموده..  این قوم بعد از قوم عاد می زیسته اند و مانند ایشان بت پرستی  می کرده اند.

خداوند مردی را از بین خودشان به پیامبری بر گزید، که بنده و پیامبری به نام صالح بن عبید بن ماسح بن عبید بن حادر بن ثمود بن عاثر بن ارم بن سام بن نوح علیه السلام بود و  آنا ن را به سوی خداوند یگانه و یکتا دعوت نمود و از ایشان خواست  تا از شریک گذاشتن برای خداوند دست بردارند و هیچ کس را با او انباز قرار ندهند.

دسته ای از قومش به آنحضرت ایمان آوردند اما اکثرشان کفر ورزیدند و با گفتار و کردار خود به مخالفت با ایشان برخاسته در پی قتلش برآمدند، و شتری را که خداوند، معجزه وحجتی بر آنان قرار داده بود، پی کردند و کشتند و خداوند عزیز و مقتدر آنان را به قهر خویش گرفتار فرمود، همانگونه که در سوره ی اعراف می فرماید:

﴿وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحاً قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلاَ تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ (و به سوى [قوم] ثمود صالح برادرشان را [فرستاديم] گفت اى قوم من، خدا را بپرستيد براى شما معبودى جز او نيست در حقيقت براى شما از جانب پروردگارتان دليلى آشكار آمده است اين ماده‏ شتر خدا براى شماست كه پديده‏اى شگرف است پس آن را بگذاريد تا در زمين خدا بخورد و گزندى به او نرسانيد تا [مبادا] شما را عذابى دردناك فرو گيرد (73)) ، وَاذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفَاءَ مِنْ بَعْدِ عَادٍ وَبَوَّأَكُمْ فِي الأَرْضِ تَتَّخِذُونَ مِنْ سُهُولِهَا قُصُوراً وَتَنْحِتُونَ الْجِبَالَ بُيُوتاً فَاذْكُرُوا آلاَءَ اللَّهِ وَلاَ تَعْثَوْا فِي الأَرْضِ مُفْسِدِينَ(و به ياد آوريد هنگامى را كه شما را پس از [قوم] عاد جانشينان [آنان] گردانيد و در زمين به شما جاى [مناسب] داد در دشتهاى آن [براى خود] كاخهايى اختيار مى كرديد و از كوهها خانه‏هايى [زمستانى] مى‏تراشيديد پس نعمتهاى خدا را به ياد آوريد و در زمين سر به فساد برمداريد (74))، قَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صَالِحاً مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ(سران قوم او كه استكبار مى‏ورزيدند به مستضعفانى كه ايمان آورده بودند گفتند آيا مى‏دانيد كه صالح از طرف پروردگارش فرستاده شده است گفتند بى‏ترديد ما به آنچه وى بدان رسالت ‏يافته است مؤمنيم (75))، قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا بِالَّذِي آمَنتُمْ بِهِ كَافِرُونَ (كسانى كه استكبار مى‏ورزيدند گفتند ما به آنچه شما بدان ايمان آورده‏ايد كافريم (76) )، فَعَقَرُوا النَّاقَةَ وَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَقَالُوا يَا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِنْ كُنتَ مِنْ الْمُرْسَلِينَ(پس آن ماده‏شتر را پى كردند و از فرمان پروردگار خود سرپيچيدند و گفتند اى صالح اگر از پيامبرانى آنچه را به ما وعده مى‏دهى براى ما بياور (77))، فَأَخَذَتْهُمْ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ(آنگاه زمين‏لرزه آنان را فرو گرفت و در خانه هايشان از پا درآمدند (78))، فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَةَ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ وَلَكِنْ لا تُحِبُّونَ النَّاصِحِينَ(پس [صالح] از ايشان روى برتافت و گفت اى قوم من به راستى من پيام پروردگارم را به شما رساندم و خير شما را خواستم ولى شما [خيرخواهان و نصيحتگران] را دوست نمى‏داريد (79) ﴾.

در سوره های زیر نیز از این قوم بدین صورت سخن می گوید:

سوره ی هود:

﴿وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحاً قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنشَأَكُمْ مِنْ الأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ(و به سوى [قوم] ثمود برادرشان صالح را [فرستاديم] گفت اى قوم من خدا را بپرستيد براى شما هيچ معبودى جز او نيست او شما را از زمين پديد آورد و در آن شما را استقرار داد پس از او آمرزش بخواهيد آنگاه به درگاه او توبه كنيد كه پروردگارم نزديك [و] اجابت‏كننده است (61))، قَالُوا يَا صَالِحُ قَدْ كُنتَ فِينَا مَرْجُوّاً قَبْلَ هَذَا أَتَنْهَانَا أَنْ نَعْبُدَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا وَإِنَّنَا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ(گفتند اى صالح به راستى تو پيش از اين ميان ما مايه اميد بودى آيا ما را از پرستش آنچه پدرانمان مى‏پرستيدند باز مى‏دارى و بى‏گمان ما از آنچه تو ما را بدان مى‏خوانى سخت دچار شكيم (62))، قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَآتَانِي مِنْهُ رَحْمَةً فَمَنْ يَنصُرُنِي مِنْ اللَّهِ إِنْ عَصَيْتُهُ، فَمَا تَزِيدُونَنِي غَيْرَ تَخْسِيرٍ(گفت اى قوم من چه بينيد اگر [در اين دعوا] بر حجتى روشن از پروردگار خود باشم و از جانب خود رحمتى به من داده باشد پس اگر او را نافرمانى كنم چه كسى در برابر خدا مرا يارى مى‏كند در نتيجه شما جز بر زيان من نمى‏افزاييد (63))، وَيَا قَوْمِ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلاَ تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ قَرِيبٌ (و اى قوم من اين ماده‏شتر خداست كه براى شما پديده‏اى شگرف است پس بگذاريد او در زمين خدا بخورد و آسيبش مرسانيد كه شما را عذابى زودرس فرو مى‏گيرد (64))، فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُوا فِي دَارِكُمْ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ ذَلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ(پس آن [ماده‏شتر] را پى كردند و [صالح] گفت:‏سه روز در خانه‏هايتان برخوردار شويد اين وعده‏اى بى‏دروغ است (65))، فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا صَالِحاً وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَمِنْ خِزْيِ يَوْمِئِذٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ(پس چون فرمان ما در رسيد صالح و كسانى را كه با او ايمان آورده بودند به رحمت‏خود رهانيديم و از رسوايى آن روز [نجات داديم] به يقين پروردگار تو همان نيرومند شكست‏ناپذير است (66))، وَأَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ(و كسانى را كه ستم ورزيده بودند آن بانگ [مرگبار] فرا گرفت و در خانه‏هايشان از پا درآمدند (67))، كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيهَا أَلاَ إِنَّ ثَمُودَ كَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلاَ بُعْداً لِثَمُودَ(گويا هرگز در آن [خانه‏ها] نبوده‏اند آگاه باشيد كه ثموديان به پروردگارشان كفر ورزيدند هان مرگ بر ثمود (68))﴾.

سوره ی حجر:

﴿وَلَقَدْ كَذَّبَ أَصْحَابُ الْحِجْرِ الْمُرْسَلِينَ(و اهل حجر [نيز] پيامبران [ما] را تكذيب كردند (80))، وَآتَيْنَاهُمْ آيَاتِنَا فَكَانُوا عَنْهَا مُعْرِضِينَ(و آيات خود را به آنان داديم و[لى] از آنها اعراض كردند (81))، وَكَانُوا يَنْحِتُونَ مِنْ الْجِبَالِ بُيُوتاً آمِنِينَ(و [براى خود] از كوهها خانه‏هايى مى‏تراشيدند كه در امان بمانند (82))، فَأَخَذَتْهُمْ الصَّيْحَةُ مُصْبِحِينَ(پس صبحدم فرياد [مرگبار] آنان را فرو گرفت (83))، فَمَا أَغْنَى عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ(و آنچه به دست مى‏آوردند به كارشان نخورد (84) )﴾

سوره ی اسراء:

(وَمَا مَنَعَنَا أَنْ نُرْسِلَ بِالآيَاتِ إِلاَّ أَنْ كَذَّبَ بِهَا الأَوَّلُونَ وَآتَيْنَا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُوا بِهَا وَمَا نُرْسِلُ بِالآيَاتِ إِلاَّ تَخْوِيفاً([چيزى] ما را از فرستادن معجزات باز نداشت جز اينكه پيشينيان آنها را به دروغ گرفتند و به ثمود ماده‏شتر داديم كه [پديده‏اى] روشنگر بود و[لى] به آن ستم كردند و ما معجزه‏ها را جز براى بيم‏دادن [مردم] نمى‏فرستيم (59))﴾.

سوره ی شعراء:

﴿كَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِينَ(ثموديان پيامبران [خدا] را تكذيب كردند (141))، إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صَالِحٌ أَلاَ تَتَّقُون (آنگاه كه برادرشان صالح به آنان گفت آيا پروا نداريد (142))، إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ (من براى شما فرستاده‏اى در خور اعتمادم (143))، فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ(از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد (144) )، وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِي إِلاَّ عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ(و بر اين [رسالت] اجرى از شما طلب نمى‏كنم اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست (145))، أَتُتْرَكُونَ فِي مَا هَاهُنَا آمِنِينَ(آيا شما را در آنچه اينجا داريد آسوده رها مى‏كنند (146) )، فِي جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ(در باغها و در كنار چشمه‏ساران (147) )، وَزُرُوعٍ وَنَخْلٍ طَلْعُهَا هَضِيمٌ(و كشتزارها و خرمابنانى كه شكوفه‏هايشان لطيف است (148))، وَتَنْحِتُونَ مِنْ الْجِبَالِ بُيُوتاً فَارِهِينَ(و هنرمندانه براى خود از كوهها خانه‏هايى مى‏تراشيد (149))، فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ(از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد (150))، وَلاَ تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ(و فرمان افراطگران را پيروى مكنيد (151))، الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الأَرْضِ وَلاَ يُصْلِحُونَ(آنان كه در زمين فساد مى‏كنند و اصلاح نمى‏كنند (152))، قَالُوا إِنَّمَا أَنْتَ مِنْ الْمُسَحَّرِينَ(گفتند قطعا تو از افسون‏شدگانى (153))، مَا أَنْتَ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنَا فَأْتِ بِآيَةٍ إِنْ كُنْتَ مِنْ الصَّادِقِينَ(تو جز بشرى مانند ما [بيش] نيستى اگر راست مى‏گويى معجزه‏اى بياور (154))، قَالَ هَذِهِ نَاقَةٌ لَهَا شِرْبٌ وَلَكُمْ شِرْبُ يَوْمٍ مَعْلُومٍ(گفت اين ماده‏شترى است كه نوبتى از آب او راست و روزى معين نوبت آب شماست (155))، وَلاَ تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابُ يَوْمٍ عَظِيمٍ(و به آن گزندى مرسانيد كه عذاب روزى هولناك شما را فرو مى‏گيرد (156))، فَعَقَرُوهَا فَأَصْبَحُوا نَادِمِينَ(پس آن را پى كردند و پشيمان گشتند (157))، فَأَخَذَهُمْ الْعَذَابُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ (آنگاه آنان را عذاب فرو گرفت قطعا در اين [ماجرا] عبرتى است و[لى] بيشترشان ايمان‏آورنده نبودند (158))، وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ(و در حقيقت پروردگار تو همان شكست‏ناپذير مهربان است (159)) ﴾.

سوره ی نمل:

﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحاً أَنْ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذَا هُمْ فَرِيقَانِ يَخْتَصِمُونَ(و به راستى به سوى ثمود برادرشان صالح را فرستاديم كه خدا را بپرستيد پس به ناگاه آنان دو دسته متخاصم شدند (45))، قَالَ يَا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْلاَ تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ (صالح] گفت اى قوم من چرا پيش از [جستن] نيكى شتابزده خواهان بدى هستيد چرا از خدا آمرزش نمى‏خواهيد باشد كه مورد رحمت قرار گيريد (46))، قَالُوا اطَّيَّرْنَا بِكَ وَبِمَنْ مَعَكَ قَالَ طَائِرُكُمْ عِنْدَ اللَّهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ (گفتند ما به تو و به هر كس كه همراه توست‏شگون بد زديم گفت‏سرنوشت‏خوب و بدتان پيش خداست بلكه شما مردمى هستيد كه مورد آزمايش قرار گرفته‏ايد (47))، وَكَانَ فِي الْمَدِينَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ يُفْسِدُونَ فِي الأَرْضِ وَلاَ يُصْلِحُون (و در آن شهر نه دسته بودند كه در آن سرزمين فساد مى‏كردند و از در اصلاح درنمى‏آمدند (48))، قَالُوا تَقَاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُ وَأَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ مَا شَهِدْنَا مَهْلِكَ أَهْلِهِ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ (با هم] گفتند با يكديگر سوگند بخوريد كه حتما به [صالح] و كسانش شبيخون مى‏زنيم سپس به ولى او خواهيم گفت ما در محل قتل كسانش حاضر نبوديم و ما قطعا راست مى‏گوييم (49))، وَمَكَرُوا مَكْراً وَمَكَرْنَا مَكْراً وَهُمْ لاَ يَشْعُرُونَ (و دست به نيرنگ زدند و [ما نيز] دست به نيرنگ زديم و خبر نداشتند (50))، فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَقَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ (پس بنگر كه فرجام نيرنگشان چگونه بود ما آنان و قومشان را همگى هلاك كرديم (51))، فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خَاوِيَةً بِمَا ظَلَمُوا إِنَّ فِي ذَلِكَ لآَيَةً لِقَوْمٍ يَعْلَمُون (و اين [هم] خانه‏هاى خالى آنهاست به [سزاى] بيدادى كه كرده‏اند قطعا در اين [كيفر] براى مردمى كه مى‏دانند عبرتى خواهد بود (52))، وَأَنجَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ (و كسانى را كه ايمان آورده و تقوا پيشه كرده بودند رهانيديم (53))﴾.

سوره ی حم السجده (فصّلت ):

 ﴿وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَى عَلَى الْهُدَى فَأَخَذَتْهُمْ صَاعِقَةُ الْعَذَابِ الْهُونِ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ(و اما ثموديان پس آنان را راهبرى كرديم و[لى] كوردلى را بر هدايت ترجيح دادند پس به [كيفر] آنچه مرتكب مى‏شدند صاعقه عذاب خفت‏آور آنان را فروگرفت (17))، وَنَجَّيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ (و كسانى را كه ايمان آورده بودند و پروا مى‏داشتند رهانيديم (18)﴾.

سوره ی قمر:

﴿كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ (قوم ثمود هشداردهندگان را تكذيب كردند (23) )، فَقَالُوا أَبَشَراً مِنَّا وَاحِداً نَتَّبِعُهُ إِنَّا إِذاً لَفِي ضَلاَلٍ وَسُعُرٍ(و گفتند آيا تنها بشرى از خودمان را پيروى كنيم در اين صورت ما واقعا در گمراهى و جنون خواهيم بود (24) )، أَؤُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِنْ بَيْنِنَا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ (آيا از ميان ما [وحى] بر او القا شده است [نه] بلكه او دروغگويى گستاخ است (25))، سَيَعْلَمُونَ غَداً مَنْ الْكَذَّابُ الأَشِرُ(به زودى فردا بدانند دروغگوى گستاخ كيست (26) )، إِنَّا مُرْسِلُو النَّاقَةِ فِتْنَةً لَهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَاصْطَبِرْ(ما براى آزمايش آنان [آن] ماده‏شتر را فرستاديم و [به صالح گفتيم]مراقب آنان باش و شكيبايى كن (27))، وَنَبِّئْهُمْ أَنَّ الْمَاءَ قِسْمَةٌ بَيْنَهُمْ كُلُّ شِرْبٍ مُحْتَضَرٌ(و به آنان خبر ده كه آب ميانشان بخش شده‏است هر كدام را آب به نوبت‏خواهد بود (28))، فَنَادَوْا صَاحِبَهُمْ فَتَعَاطَى فَعَقَرَ (پس رفيقشان را صدا كردند و [او] شمشير كشيد و [شتر را] پى كرد (29))، فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ (پس چگونه بود عذاب من و هشدارها[ى من] (30)) إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً وَاحِدَةً فَكَانُوا كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ (ما بر [سر]شان يك فرياد [مرگبار] فرستاديم و چون گياه خشكيده [كومه‏ها] ريزريز شدند (31))، وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِر (قطعا قرآن را براى پندآموزى آسان كرديم پس آيا پندگيرنده‏اى هست (32)﴾.

سوره ی شمس:

 ﴿كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْوَاهَا([قوم] ثمود به سبب طغيان خود به تكذيب پرداختند (11) )، إِذْ انْبَعَثَ أَشْقَاهَا(آنگاه كه شقى‏ترينشان بر[پا] خاست (12) )، فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ نَاقَةَ اللَّهِ وَسُقْيَاهَا(پس فرستاده خدا به آنان گفت زنهار ماده‏شتر خدا و [نوبت] آب‏خوردنش را [حرمت نهيد] (13) )، فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاهَا([ولى] دروغزنش خواندند و آن [ماده‏شتر] را پى كردند و پروردگارشان به [سزاى] گناهشان بر سرشان عذاب آورد و آنان را با خاك يكسان كرد (14))، وَلاَ يَخَافُ عُقْبَاهَا(و از پيامد كار خويش بيمى به خود راه نداد (15))﴾.

در بسیاری موارد الله تعالی در کتاب مقدسش عاد و ثمود را با هم ذکر فرمود، از جمله در سوره های ابراهیم، فرقان، ص، ق و النجم و فجر. گفته اند که اهل کتاب اطلاعی از اوضاع و اخبار این دو ملت نداشته اند، و از آنان هیچ نمی دانند، و در کتاب تورات بحثی از آنها به میان نیامده است، امّا در قرآن آیه ای دال بر این وجود دارد که سیدنا موسی علی نبینا و علیه السلام از آنان سخن گفته و آنجا که الله تعالی در سوره ی ابراهیم از زبان آنحضرت علیه السلام می فرماید: (﴿وَقَالَ مُوسَى إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَمَنْ فِي الأَرْضِ جَمِيعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ * أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ لاَ يَعْلَمُهُمْ إِلَّا اللَّهُ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ﴾(موسی گفت: اگر شما و تمام اهل زمین کفر ورزید، خداوند بی نیاز ستوده است* آیا مگر (از طریق وحی) سرگذشت اقوام پیشین، نوح و عاد و ثمود  و کسانی که بعد از ایشان آمدند و- جز خدا کسی از آنان خبر ندارد- برای شما بازگو نگردیده، که پیامبرانشان با آیات روشن به سویشان آمدند؟ ))

ظاهر آیه بیانگر این است که این جمله بقیه و کامل کننده ی سخن سیدنا موسی علیه السلام با قوم خویش است  امّا چون این دو قوم از اعراب بودند بنی اسرائیل اخبار آنان را به خوبی ثبت و ضبط نکرده  و به آن اهمیت چندانی نداده اند، گرچه سرگذشت آنها در زمان حضرت موسی علیه السلام نیز مهم بوده است، و قبلاً در بحث تفسیر مفصلاً در این باره سخن گفته ایم. و لله الحمد و المنه

در مقالات بعدی برآنیم که داستان این قوم و سرگذشت آنان را بیان کنیم، که چگونه الله تعالی پیامبر خود سیدنا صالح علیه السلام و مومنان  را نجات داد و رگ و ریشه ی ظالمان را در اثر کفر و رویگردانیشان از حق و دشمنی با پیامبرشان بر باد فنا داد.

 

 

IslamQT.Com 

 اسلام-قرآن و تفسیر

============

منبع: سایت القصة فی القرآن الکریم