تاریخ چاپ :

2024 Dec 04

IslamQT.Com 

لینک مشاهده :  

عـنوان    :       

شبهه ی نحوی در باره ی آیه : { والصابرين في البأساء والضراء }

شبهه ی نحوی در باره ی آیه : { والصابرين في البأساء والضراء }

یکی از شبهه های زبانی که دستاویزی برای طعنه کنندگان در قرآن و در نتیجه طعنه در این دین قرار گرفته فرموده ای است که در آیه برّ آمده است: { والموفون بعهدهم إذا عاهدوا والصابرين في البأساء والضراء } (البقرة:177) {هنگامی که پیمان می بندند، وفا کنندگان به پیمان خود بوده و (به ویژه کسانی نیکند و شایسته ی ستایشند که) در برابر فقر( ومحرومیت ها) و بیماری (وزیان وضررها) و به هنگام نبرد شکیبایند (و استقامت می ورزند}.   دستاویز اینان در این آیه آن است که می گویند: در این آیه شکل درست کاربرد نحوی این است که بفرماید: ( والصابرون ) زیرا مرفوع است، پس باید با رفع بیاید، زیرا معطوف به این کلمات است { والموفون بعدهم } و طبق قاعده ی نحوی معطوف تمام احکام دستوری خود را از معطوف علیه می گیرد چه از نظر رفع چه نصب و چه جرّ.

علما اینچنین به این شبهه پاسخ فرموده و گفته اند:

کلمه ی مَن در در جمله ی  { ولكن البر مَن آمن بالله... } اسم موصول و مفید معنای جمع است(معنای جمع می دهد) و محل آن رفع است، یعنی تقدیر کلام این است: ( لكن البر المؤمنون والموفون..) سپس ادامه می دهند که : و کلمه ی { والصابرين }  در جمله ی { ولكن البر مَن آمن } ، صفت است برای { مَن } و به عنوان مدح منصوب گردیده است؛ زیرا این در ادبیات عرب کاری رایج ومعمول است که وقتی صفت یک اسم واحد از آن دور شود، توضیح(به صورت جمله ی معترضه ) با مدح یا ذم ، گاهی با نصب و گاهی با علامت رفع می آید. یکی از مثال های منصوب شدن اسم در ادبیات عرب به عنوان مدح قول شاعرشان است که چنین سروده است:

إلى الملك القرم وابن الهمام      وليثَ الكتيبة في المزدحم

وذا الرأي حين تغم الامور            بذات الصليل وذات اللجم

که در شعر فوق، ( ليثَ الكتيبة ) و( ذا الرأي ) به خاطر  افاده ی معنای مدح، منصوب شده اند، با اینکه اسم ما قبل آنها یعنی ( الملكِ القرم ) مجرور (به حرف جر الی) است زیرا هر دو صفت یک اسم مفرد است، امّا به خاطر مدح و تنبیه صفت بعدی منصوب گردیده است. همچنین عرب گفته است:

وكل قوم أطاعوا أمر مرشدهم     إلا نميرًا أطاعت أمر غاويها

الظاعنين ولما يظعنوا أحدًا            والقائلون لمن دار نخليها

در اینجا نیز (الظاعنین) را به خاطر افاده ی معنای مدح منصوب نموده است، در حالی که (اگر از افاده ی این معنا چشم بپوشیم) حکم آن  به خاطر عبارت (والقائلون) رفع بوده است.

مشابه همین مورد نیز این گفته شاعران عرب است که:

لا يَبْعَدَنْ قومي الذين هموا      سُم العُداة وآفة الجُزْر

النازلين بكل معترك                 والطيبون معاقد الأُزْر

در اینجا هم ( النازلين ) را به خاطر مدح منصوب نموده در صورتی که (در حالت معمولی) باید آن را مرفوع می آورد، زیرا بعد از صفت  ( والطيبون ) آمده است.

یکی از نمونه های منصوب کردن اسم به خاطر رساندن معنای مدح، فرموده الله تعالی است که :{ والمقيمين الصلاة }(و بویژه آنان که نماز را چنان که باید می خوانند.) (النساء:162)  با اینکه معطوف به یک اسم مرفوع  یعنی الراسخون در جمله ی { لكن الراسخون في العلم } شده است اما منصوب گردیده تا معنای مورد نظر را برساند. {تقدیر آن چنین است: أخصّ المقیمین الصلاة بالذکر أو بالمدح}

مثالی دیگر برای ذمّ می توان آیه سوره احزاب  آیه  61 را ذکر کرد که می فرماید: { ملعونين أينما ثقفوا } که واژه ی ملعونین که صفت است به خاطر افاده معنای ذمّ منصوب گردیده است.

ازجمله مثال های (عکس فوق ) یعنی این بار، رفع به جای محل نصب برای افاده ی غرض سابق (معنای گذشته) این آیه است: { إن الذين آمنوا والذين هادوا والصابئون.. } (المائدة:69) که { والصابئون.. } را با اینکه معطوف به اسم إنّ بوده و اسم انّ معمولاً منصوب است یعنی ظاهراً می بایست بفرماید( والصابئين )  ، اما از این قاعده طبق کلام و عادت عرب به قاعده ای دیگر در تنبیه و تخصیص، عدول فرموده و به همین ترتیب مثال های زیادی وجود دارد.

سیبویه امام مشهور علم نحو در باب ( ما ينتصب على التعظيم والمدح )(اسم هایی که به خاطر تعظیم ومدح منصوب می شوند): می فرماید«:{ وإن شئت جعلته صفة، فجرى على الأول، وإن شئت قطعته فابتدأته؛ قال: ولو رُفع { والصابرين } على أول الكلام كان جيدًا، ولو ابتدأته فنصبته على الابتداء كان جيدًا . }:( اگر بخواهید آن را صفت قرار دهید، اعرابش مانند قبل می شود، و اگر بخواهی آن را قطع کنی ، کلام را با آن شروع خواهی کرد. بعد می گوید: اگر اسم { والصابرين } به صورت مرفوع و معطوف به اول کلام می آمد درست و خوب بود و به همین ترتیب اگر آن را ابتدای جمله ای جدید قرار داده و منصوب کنند باز هم درست و خوب است.)»

همچنین بعضی ازدانشمندان آیه را اینچنین توجیه کرده وگفته اند، نصب در این آیه تنها از باب اختصاص می باشد، که به گفته قبلی( سیبوبه ) نزدیک است ، اینان فرموده اند: عرب اسم را در حالت مدح و ذم منصوب می کنند، گویی با این کار خود، ممدوح یا مذموم را جدا می کنند و آن را تابع ابتدای جمله قرار نمی دهند، و { الصابرين } هم به خاطر همین تخصیص منصوب شده است؛ تا ستایشی برای حال مؤمنان و تشویقی برای پیمودن راهشان به دلیل سختی آن باشد. لذا در این حالت اسم با یک فعل محذوف منصوب می گردد که تقدیر آن چنین خواهد بود:

وأمدحُ الصابرين، یا أخصُّ الصابرين یا مشابه اینها که طبق  کلام سابق و سیاق کلام ممکن است بیایند، البته باب ( النصب على الاختصاص ) (باب منصوب شدن اسم در حالت تخصیص) بابی وسیع در ادبیات و نحو زبان عربی است.

خلیل بن احمد عروضی، استاد سیبویه می گوید: «در ادبیات عرب، کلام را در حالت مدح و ذمّ منصوب می کنند گویا می خواهند ممدوح یا مذموم را به تنهایی ذکر نمایند، از این رو آنها را تابع ابتدای جمله قرار نمی دهند.»

ابوعبیده می گوید: «نصب به علت دوری و دراز شدن جمله صورت می گیرد، رایج در بین عرب این است که در این حالت  که کلام به درازا می کشد و تتابع بعید می شود، إعراب را تغییر می دهند.»

زمخشری صاحب تفسیر "الكشاف" گفته است: «نصب اسم در حالت مدح باب بسیار گسترده ای است که سیبویه آن را با مثال ها و شواهد گوناگون تقسیم بندی نموده است.»

نحویان بر ایم باورند که: این شیوه ای رایج و قدیمی در ادبیات عرب است، که هیچ دانشمندی درست بودن آن از لحاظ نحوی را رد نکرده است.

همچنین صاحب "الکشاف"  درباره ی شبهه ی مورد بحث ما می فرماید: « و به آنچه که بعضی پنداشته اند که این اشتباهی است که در هنگام نوشتن قرآن پیش آمده، واقعی نباید نهاد و شاید کسانی به این اشتباه توجه کنند که شیوه های گوناگون در زبان و ادبیات عرب را نمی دانند، و هیچ بهره ای از این فن ندارند. » سپس شیخ ابن عاشور سخن زمخشری رحمه الله را چنین ادامه می دهد و می گوید:« پشت سر هم بودن و تقارب و نزدیکی کلمات به هم این شائبه را پدید می آورد که  خطا یا سهوی پیش آمده باشد، در حالی که بین دوکلمه با اعراب متفاوت قرار دارد.»

البته (از یاد نباید برد که)  بعضی از قرّاء آیه را با عبارت { والصابرون }  یعنی با عطف بر{ والموفون بعهدهم }  نیز خوانده اند که  این قرائت یعقوب می باشد که قرائتی است متواتر و با این قرائت دیگر برای هیچ طعن کننده ای دستاویزی نخواهد ماند.

حال که این را دانستیم ومعلوم شد که این امر مطابق شیوه و روش ادبیات زبان عربی صورت گرفته است ، برای طرفداران این شبهه هیچگونه بهانه ای باقی نخواهد ماند . بلکه این عیب و عار به خود آنها بر می گردد، زیرا نسبت به زبان عربی و اسلوب و سبک عرب جاهل اند. و برای انسان همین عیب بس که در باره ی چیزی سخن بگوید  که نسبت به ان آگاهی ندارد، چه برسد به اینکه نسبت به چیزی که نمی داند زبان طعن و اعتراض بگشاید؟!

از الله تعالی می خواهیم که به ما قدرت دیدن حق و پیروی از آن را عطا فرماید و ما را از خطا و لغزش دور بدارد. آمین.

IslamQT.Com

اسلام – قرأن و تفسیر

===========

ترجمه: عبیدالله